آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم | ||
مرد هدیهای که چند لحظه پیش از خانمی گرفته بود را محکم به سینهاش چسبانیده بود و طول خیابان را طی میکرد. به فکرش افتاد، این یادگاری را برای همیشه نگهداری کند. ولی از حواس پرتی و شلختگی خودش میترسید. توی مسیر همهش به این فکر میکرد که چگونه از این هدیه ارزشمند مراقبت کند. فکری به ذهنش رسید. وارد خانه که شد هدیه را جلوی سینهاش گرفت و گفت: تقدیم به همسر عزیزم! [ پنج شنبه 99/7/17 ] [ 7:12 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
[ پنج شنبه 99/7/17 ] [ 7:11 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
[ پنج شنبه 99/7/17 ] [ 7:10 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |