آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم | ||
IN THE NAME OF GOD جملات وابسته جملات وابسته یا جمله واره های موصولی 1.جملات وابسته اسمی (Noun clause ) 2.جملات وابسته توصیفی (Adjective Clause/ Relative Clauses ) 3.جملات وابسته قیدی (Adverb Clause ) 1.جملات وابسته اسمی (Noun clause ) جملات وابسته اسمی جانشین اسم در جمله بوده و بنابر این هر جا اسم بکار رود از عبارت اسمی هم میتوان استفاده کرد.(توجه: حملات وابسته اسمی در جواب سوال : چه چیزی (را) (what) و معولا به جای مفعول بکار می روند . 1.I know the answer . میدانم چه جیزی را؟ جواب این جمله یک اسم میباشد :answer (جواب را ) 2. I guess (that) he is very clever حدس میزنم : چه جیزی را ؟ 3.I know where he is going . میدانم چه جیزی را ؟(که او کجا میرود) . در این جمله ها مفعولیک جمله میباشد و چون به جای اسم نوشته شده لذا جمله وابسته اسمی میباشد . 4.His destination is a secret چه چیزی راز است؟ جواب یک اسم است . ( مقصدش ) 5.Where he is going is a secret چه چیزی یک راز است؟ جایی که میرود : یک جمله به جای اسم در جمله 5 یک کلمه (اسم )جواب این سوال است (چه چیزی راز است؟( His destination ) در جمله 6 به جای یک کلمه یک جمله جواب سوال است .پس به این دلیل حمله اسمی میگویند که به جای یک اسم یک جمله آمده است (Where he is going )برای همین به این جمله ها میگویند وابسته اسمی .چون به جای اسم یک جمله آمده است . ( ( معمولا بعد از افعال : see,remember,guess,hear,ask,say, explain,umdestand,say,tell,……. مفعول صریح نوشته میشود و بنابر این جمله وابسته اسمی که بدنبال این افعال نوشته میشوند جمله اسمی میباشند. 6.He says ( that) they will come here tomorrow. 7.She told me where Jack had gone جمله وابسته اسمی 2.جملات وابسته توصیفی(Adjective Clause ) جملات وابسته توصیفی برای توصیف اسم بکار رفته و بعد از اسمی که توصیف میشود نوشته میشوند.این جملات در جواب این سوال :کدام ......؟بکار میرود. 8. The woman is a doctor.She lives next door 9.The woman she lives next door is a doctor. 10.The woman who lives next door is a doctor ( جمله وابسته توصیفی) در این جمله who ضمیر موصولی بوده و جانشین she میباشد و woman را توصیف میکند. 1. ضمایر موصولی : who,whom,whose,which,that کلمات ربطی برای توصیف اسم : 2. قیود موصولی: کلمات ربطی وابسته :when,where,why 11.The man who came here yesterday is my teacher. 12.a.The boy whom I talked to very quietly was studying in the library. (Whom is more formal than who.) 12.b. The boy I talked to very quietly was studying in the library 13.a. The students who studied hard passed the exam. 13.b. The students that studied hard passed the exam. 14.a. The car which I bought yesterday is missing. 14.b. The car I bought yesterday is missing. 15.That is the man whose daughter won the prize. 16.The car the colour of which is blue belongs to my motther.(of which =whose) *در شماره 11--13 نمیتوان کلمه موصولی را حذف کرد ولی در شماره های -12 و14 میتوان کلمه ربطی را حذف کرد.چرا؟ **حذف ضمیر موصولی: برای حذف ضمیر موصولی باید بدانیم که: جملات وابسته توصیفی دو نوع میباشند: 1. جمله وابسته توصیفی فاعلی 2. جمله وابسته توصیفی مفعولی جمله وابسته توصیفی فاعلی و مفعولی را میتوان براحتی از کلمه ای که بعد از ضمیر موصولی امده تشخیص داد .اگر بعد از ضمیر موصولی اسم یا ضمیر نوشته شود پس جمله وابسته توصیفی مفعولی میباشد و میتوان ضمیر موصولی را حذف کرد.(در جمله وابسته مفعولی) 17.a. The boy whom I talked to very quietly was studying in the library. 17.b.The boy I talked to very quietly was studying in the library. این جمله وابسته توصیفی مفعولی میباشد - چون بعد از ضمیر موصولی whom فاعل (I ) نوشته شده است پس میتوان whom را حذف کرد . 18.a. The boy who sits in the back seldom speaks. جمله وابسته توصیفی فاعلی - چون بعد از ضمیر موصولی ( who ) فعل (lives ) نوشته شده است و نمیتوان ضمیر را حذف کرد. جمله : The woman * lives next door is a doctor. صحیخ نیست . چون در توصیفی فاعلی نمیتوان ضمیر را حذف کرد مگر اینکه : ***بعد از ضمیر موصولی فعل to be باشد که در این صورت هم فعل be و هم ضمیر حذف میشود. 19 19..aThe children who are on the bus are going to visit the museum. ضمیر موصولی who و فعل to be 19.b.The children on the bus are going to visit the museum 20.a.The man who is writing the letter is my uncle . 20. b.The man writing the letter is my uncle Q:The student ………….on the corner is looking for a taxi. a.who standing b.is standing c.stands d.standing درگزینه a فعل be حذف شده ولی ضمیر (who )حذف نشده (یا هر دو یا هیچکدام ) در b ضمیر حذف شده ولی be نشده.در c که توصیفی فاعلی میباشد نمیتوان ضمیر را حذف کرد . (به مبحث Adjective Phrase :عبارت وصفی مراجعه شود.) That ** به جای ضمیر موصولی who,which , whom در جملات وابسته توصیفی میتوان به جای ضمیر موصولی از That نیز استفاده کرد. 21.a. The man whom you saw yesterday is my father. (Whom is more formal than who.) 21.b. The man who you saw yesterday is my father. 21.c. The man that you saw yesterday is my father. 21.d. The man you saw yesterday is my father.
22.a.The children who are on the bus are going to visit the museum. 22.b.The children that are on the bus are going to visit the museum. 22.c .The children on the bus are going to visit the museum. 1.جملات توصیفی غیر ضروری (non-essential/non defining ) **برخی از جملات وابسته توصیفی هستند که نمیتوان به جای ضمیر موصولی از that استفاده کرد.این جملات توصیفی (non-essential/non defining ) یا غیر ضروری بوده و اطلاعات اضافی را در مورد اسم قبل از خود میدهند وتاثیری بر شناسایی اسم قبل از خود ندارد.و بین کاما توشته میشوند. 23.My brother ,Jim, whom you you have seen before ,is a dentist جمله وابسته توصیفی غیر ضروری 24.The boy, who sits in the back, is the only male student. 25.That"s my father, whom I love. (whom cannot be omitted) ** در این جمله ها نه میتوان ضمیر موصولی را حذف کرد و نه میتوان به جای ان ازThat استفاده کرد(non-essential ) 2.جملات توصیفی ضروری (essential defining / که بعد از اسم نوشته میشوند اطلاعاتی را در مورد اسم قبل از خود میدهند و وجود ا ین جملات در جمله ضروری میباشد. 26.a.The boy who sits in the back seldom speaks.(essential ) 26.b.The boy that sits in the back seldom speaks 26.c.The boy, who sits in the back, is the only male student.(non – essential) 27.a.The car which / that I bought yesterday is missing. (the receiver needs to know which car) 27.b. My new car, which I bought yesterday, is missing. **That فقط دز جملات توصیفی ضروری نوشته میشود که میتوان ان را حذف نیز کرد. 28.William C. Buckhoff,_____________________ , lives in North Dakota. a. who is my father b. is my father c. that is my father d.which is my father چون nondefining میباشد گزینه c درست نیست یعنی به جای who نمیتوان از that استفاده کرد . ***Which: can be used in a NON-restrictive/defining clause to modify an entire proposition Which در وابسته های غیر ضروری به کل جمله نیز اشاره میکند. 29.The car was not running,__________________________ . a. that surprised the mechanic c. which surprised the mechanic b. who surprised the mechanic d. surprised the mechanic ***Sometimes an essential clause can be replaced with an adjective. A writer must decide which construction is most effective. 30.An editor who is talented respects the author’s style. 30.a.A talented editor respects the author’s style. ***کاربردهای دیگر that 1.در صفات عالی به جای which 31.This is the most interesting book that I have read (not which ) 2.در اعداد ترتیبی 32.This is the second time that I make a mistake 3.با all,no,none,only,much,few,little 33.All that you say is true .(not all what) 34.When you buy a book ,do you bye the one that makes you laugh. ***ضمایر موصولی و حرف اضافه .
35.The boy was studying in the library. I talked to him very quietly. 36.aThe boy to whom I talked very quietly was studying in the library.) 36.b.The boy whom I talked to very quietly was studying in the library 36.c.*The boy who I talked to very quietly was studying in the library 36.d.*The boy that I talked to very quietly was studying in the library 37.*The boy I talked to very quietly was studying in the library ** افعالی که حرف اضافه دارند میتوان حرف اضافه را قبل از ضمیر موصولی نیز نوشت. اگر به جای whom از who و that استفا ده کنیم حرف اضافه باید به همراه فعل نوشته شود و از ضمیر جدا شود . to that وto who صحیح نمیباشد. ( 28-29( و اگر ضمیرموصولی حذف شود حرف اضافه در اخر نوشته میشود. 38.The church where my grandparents were married is old. 38.a.The church in which my grandparents were married is old. 38.b. The church which my grandparents were married in is old. 38.c. The church that my grandparents were married in is old. 38.d. The church my grandparents were married in is old. Q: 1.Which sentence is not righ? 1.The research paper on which David is working must be finished by Friday 2.The research paperthat David is working on must be finished by Friday 3.The research paper which David is working on must be finished by Friday 4.The research paper on that David is working must be finished by Friday
***Adjective phrases (عبارات وصفی ) (The reduced form of adjective clauses) جملات وابسته توصیفی را میتوان به صورت عبارات وصفی نیز نوشت . نحوه تبدیل جملات وابسته توصیفی به عبارات وصفی: الف: جملات توصیفی فاعلی: همانطور که قبلا گفته شد جملات وابسته توصیفی فاعلی جملاتی هستند که بعد از ضمیر موصولی فعل نوشته شده است و جمله وابسته فاعل جمله را توصیف میکند و باز گفته شد درجلات و ابسته فاعلی نمیتوان ضمیر موصولی را حذف کرد مگر اینکه : 1 .بعد از ضمیر موصولی فعل to be باشد که در این صورت هم ضمیر موصولی و هم be حذف میشود. 39.aThe money which was lying on the table was mine.(clause) 39.b The money lying on the table was mine.(phrase) 2.ضمیر موصولی فاعلی را حذف و فعل را به صورت ( present participle )) ( v+ing )) نوشت . 40.a.In some countries ,people who produce trash are punished. 40.b.In some countries ,people producing trash are punished. 41.aThe money which lay on the table was mine 41.bThe money lying on the table was mine Q:I read an article ( describing-described- was describing –what described )the early history of country ***If the verb is the main verb have, replace it with the preposition with (instead of changing the verb to having): اگر در clause فعل اصلی have باشد میتوان بجای having از حرف اضافه with استفاده کرد 42..A man who has a lot of money isn"t necessarily happy. 42.b. A man with a lot of money isn"t necessarily happy. ب: جملات وابسته توصیفی مفعولی( مجهول) جملات وابسته توصیفی مجهول نیز اسم قبل از خود را توصیف میکنند ولی چون این اسم مفعول جمله میباشد لذا جمله وابسته توصیفی به صورت مجهول نوشته میشود. نحوه تبدیل جملات وابسته توصیفی مفعولی (مجهول) به عبارات وصفی: برای تبدیل جملات توصیفی مجهول به عبارت وصفی ضمیر موصولی و e حذف و فعل که به صورت pastparticiple (اسم مفعول )میباشد هیچ تغییری نمیکند. 43.a.The money that had been placed on the table was mine. 43.b.The money placed on the table was mine. 44.a.The chair that is made out of wood is new 45.b.The chair made out of wood is new. ***Clauses (defining or nondefining/essential or non –essential ) in which who, which, or that is the SUBJECT can be reduced to phrases. هم جملات وایسته ضروری و هم غیر ضروری )هر دو را )را میتوان به صورت phrase نوشت. 46.My chair, which is made out of wood, is new 47. My chair, made out of wood, is new. ***JUST BECAUSE YOU CAN reduce a clause to a phrase DOESN"T MEAN YOU SHOULD!: Notice that when you reduce a clause to a phrase, you LOSE the verb or the part of the verb that indicates the TIME. (Present participles are NOT "present"; past parciples are [ یادداشت ثابت - جمعه 02/10/9 ] [ 5:38 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
-My mother is big-boned .مادرم استخوانش پهنه -My mother has brown eyes .مادرم چشماش خرمائیه -My mother has bushy eyebrows. مادرم ابروهاش پرپشته. –My mother is light-skinned. مادرم سفید پوسته. -My mother is olive-skinned. مادرم سبزه است. -My mother wears her hair in a bun. مادرم موهاش رو پشت سرش جمع می کنه. - My mother sweeps her hair back. مادرم موهاش رو به پشت شونه می
My mother perms her hair.
مادرم موهاش رو فر می زنه.
–-My mother parts her hair on the left.
مادرم فرق موهاش رو چپ باز می کنه.
-My mother has a flat nose.
.مادرم دماغش پهنه
–My mother has a turned-up nose.
.مادرم دماغش سربالاست
–My mother has full lips.
.مادرم لباش پهنه
–My mother has pointed chin.
مادرم چانه اش باریکه.
–My mother has a double chin.
مادرم غبغب داره.
–My mother has a dimple chin.
مادرم چال داره.
-My mother has freckles on her face.
مادرم صورتش کک و مک داره. کن [ یادداشت ثابت - جمعه 02/10/9 ] [ 5:36 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
تابه حال شده از خوانــــدن کتاب های روانشناسی و تکرار عبارات تاکیدی خسته و دلزده شوی و با غرولند به خودت بگویی:«دیگر جواب نمی دهد» یا گاهی اوقات وقتی همه تلاشت را برای رسیدن به کاری انجام می دهی و نتیجه ای نمی گیری، زیر لبت زمزمه کنی:«قانون جذب یک دروغ بزرگ بیش نیست»! اما بگذار همین الان خیالت را راحت کنم که این تنها مشکل شما نیست و میلیون ها مردم دیگر مانند خودت نمی توانند به درستی از قانون جذب استفاده کنند. اما ما به شما با دلیل و مدرک ثابت می کنیم مشکل فقط خود شما هستید نه قانون جذب! ? هیچ کس بدشانس نیست کمتر کسی را می توان پیدا کرد که از ثروتمند شدن خوشش نیاید. زمانی که قانون جذب برای اولین بار مطرح شد و میلیونرهای موفق پرده از این راز بزرگ برداشتند، هرکس وسوسه شد تا برای یک بار هم شده این قانون را در زندگی شخصی اش به کار گیرد. حتی آنهایی که در ظاهر مخالف این موضوع بودند در خلوت خودشان عبارات تاکیدی را مثل یک اکسیر جادویی به زبان می آوردند تا با چشم های خودشان از صحت این موضوع باخبر شوند. بر اساس قانون جذب، شما می توانستید هرچیزی را در زندگی تان جذب کرده و برای این کار تنها کافی بود چشم هایتان را ببندید و جذب کنید. جذب کردن با تکرار عبارات تاکیدی مثبت و تجسم کردن راهی میانبر برای رسیدن به رؤیاهایی بود که همیشه سرکوبش می کردید. حتما شما هم برای یک بار هم شده این کار را انجام داده اید اما جز موارد جزئی نتوانستید نتیجه شگفت انگیزی که قانون جذب از آن صحبت می کرد را به دست بیاورید و نتیجه این شد که دیگر خودتان را از گروه دوستداران قانون جذب کنار کشیدید و باز هم با کسالت و از سر ناامیدی گفتید:« آدم باید کمی شانس داشته باشد» این جمله شما و خیلی از افرادی است که دیگر اعتقادی به قانون جذب ندارند. اما نتیجه مطالعات دکتر «بروس لیپتون» روانشناس، نشان داده هیچ اشتباهی در قانون جذب اتفاق نیفتاده است بلکه گره اصلی این معمای پیچیده ذهن ناخودآگاه شماست. ? رازی که میخکوب تان می کند من عاشق میلیونر شدن هستم و شب و روز به این موضوع فکر می کنم. قانون جذب به من یاد داده که خودم را در خانه زیبا و اتومبیل های مجلل تصور کنم و با تکرار عبارات تاکیدی مثبت رؤیای میلیونر شدن را سوی خودم جذب کنم. کمی بعد، ناگهان در محیط کاری من اتفاقی جدید می افتد. رئیس بخشی که در آن کار می کنم، سمت من را به سمتی بالاتر تغییر می دهد و حقوق من به همین اندازه افزایش پیدا می کند. اما بعد از اینکه در سمت جدیدم مشغول به کار شدم آنچنان از این وضعیت متعجب و شگفت زده هستم که بیشتر از اینکه به تثبیت کارم فکر کنم، ترس از دست دادن سمت جدیدم جایگزین همه افکار مثبت من می شود تا جایی که حتی خودم را لایق درآمد بیشتر نمی دانم و به همین دلیل بعد از مدتی سمت جدیدم را به راحتی از دست می دهم. این مثالی است که دکتر لیپتون می زند. در واقع 99درصد (به این رقم دقت کنید) زندگی شما در دست ذهن ناخودآگاه شماست و حققیت تلخ این است که بخش عمده ای از ذهن ناهوشیار شما توسط افکار منفی پر شده است که تنها با تصویرسازی رؤیاها و تکرار عبارات تاکیدی نمی توانید آنها را از ذهنتان پاک کنید. مثل این می ماند که هوا کاملا تاریک است و شما مدام تکرار می کنید «هوا روشن است.» در این شرایط تکرار عبارات تاکیدی در مورد روشن بودن هوا نمیتواند اصل موضوع را تغییر دهد پس کمی به آن فکر کنید. ? فرمول جادویی رؤیاها دکتر «بروس لیپتون» می گوید:«ذهن ناهشیار میلیون ها برابر قوی تر از ذهن هوشیار است. اگر ذهن ناهوشیار با خواسته های ذهن هوشیار ناهماهنگی نداشته باشد هیچ مسئله ای نیست، چون در این شرایط قانون جذب به صورت خودکار عمل می کند و هیچ نیازی نیست کاری کنید که قانون جذب را در زندگیتان خلق کنید اما اگر این 2ضمیر ناخودآگاه و خودآگاه شما با یکدیگر هماهنگ نباشد، قانون جذب هیچ تاثیری ندارد. برای مثال شما آگاهانه می خواهید که حسابتان پر از پول باشد و با تکرار عبارات تاکیدی سعی می کنید این حس را به وجود بیاورید اما اگر در ذهن ناخودآگاه شما این عقیده وجود داشته باشد که شما لایق آن همه پول نیستید، هرگز ثروتمند نمی شوید. ذهن ناخودآگاه شما شبیه یک ضبط صوت عمل می کند و همیشه تمایل دارد که موزیک های قدیمی تان را پخش کند؛ به خصوص همان ترانه هایی که از دوران کودکی والدین بارها و بارها برایتان تکرار کرده اند. شما ترانه های ضبظ صوت ذهنی تان را در 6 سال اول زندگی با جملات منفی پر کرده اید. جملاتی مانند: «تو به اندازه کافی خوب نیستی» «تو لیاقتش را نداری» یا «آدم های دیگر بهتر از تو هستند و تو مجبوری بهتر از دیگران باشی» و... چه این پیام ها مستقیم به شما رسیده باشد چه غیرمستقیم، بعد از سال ها که در چنین موقعیت های مشابهی قرار می گیرید آن نوارها دوباره تکرار می شود و مشکل اینجاست؛ شما روی نواری که در حال پخش است عباراتی دقیقا مخالف را به زبان می آورید و در این حالت هیچ نتیجه ای دریافت نخواهید کرد. شما خودتان را فریب داده اید که فرد مثبتی هستید، چون در تمام لحظاتی که در حال تکرار جملات مثبت و تصویرسازی برای رؤیاهایتان هستید، نوار منفی ضبط صوت ذهن ناهوشیارتـــان درحال پخش ترانه های ناامیدکننده و دلسردکننده است. ? فوت آخر به عقیده دکتر لیپتون تنها راه حل استفاده از قانون جذب آن هم به صورتی مفید و نتیجه بخش، قبل از هرچیز خاموش کردن افکار منفی است و این کار تا زمانی که افکار منفی تان همچنان در ذهن ناهوشیارتان در حال تکرار است، نتیجه بخش نیست، زیرا عبارات تاکیدی که آگاهانه از سمت شما تکرار می شود جزو ذهن هوشیارتان است و ذهن خودآگاه شما تنها یک درصد روی زندگی شما تاثیر می گذارد. اما این موضوع انکار تاثیر تکرار عبارات تاکیدی نیست بلکه مشکل اصلی بیشتر افراد این است که هیچ شناختی از افکار خود ندارند. برای این کار بهتر است قبل از هرچیز جای آرامی را در نظر بگیرید و بدون اینکه در مورد خودتان و افکارتان فکر و قضاوتی کنید، اجازه بدهید افکار منفی تان خودش را آشکار کند. بعد از اینکه به ذهن ناخودآگاه تان و جملات منفی این ضبظ صوت مجازی دست پیدا کردید سعی کنید دکمه خاموش آن را برای همیشه بزنید و اگر باز هم با جملات منفی مواجه شدید تنها به عنوان یک تماشاچی به آن نگاه کنید نه یک تحلیل گر! بعد از این کار حالا نوبت جایگزین کردن عبارات تاکیدی مثبت و تصویرسازی است. منبع:مجله تپش
[ یادداشت ثابت - جمعه 02/10/9 ] [ 5:33 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
1- شما اتفاقات خوب یا بد را براساس تفکراتتان تجربه می کنید: "کسی که همیشه در مورد بیماری صحبت می کند، بیمار می شود و کسی که به طور مداوم در مورد رفاه صحبت کند، در رفاه و آسایش به سر خواهد برد." استر و جری هیکس در این کتاب اشاره می کنند که "شما همه ی این ها را براساس تفکرات تان جذب می کنید." با تمرکز بر روی چیزی، باعث می شوید آن مسئله برایتان اتفاق افتد. 2- شما با فکر کردن به چیزی آن را به سمت خود جذب می کنید، حتی اگر آن را نخواهید: بر اساس این کتاب "شما با فکر کردن به چیزی از طریق قانون جذب، آن را بزرگ و بزرگتر و قویترخواهید کرد." بنابراین سعی کنید افکار خود را مثبت نگه دارید. مورد مذکور این قابلیت را به شما می دهد که حقیقت زندگی خود را با افکارتان ساخته و مسائلی که دوست داشته تجربه کنید، روزی به آنان دست خواهید یافت. شما با نگرانی های خود باعث می شوید اتفاقات بدی برایتان رخ دهد. 4- بهتر است به احساسات خود اعتماد کنید تا آن که بیش از حد به تصمیماتتان فکر کنید: به بیان دیگر: به ندای قلب خود گوش فرا دهید. به جای فکر بیش از حد به انتخابهایتان اجازه دهید احساساتتان، شما را به سمت درست هدایت کند. با این کار زندگی رضایتمندانه تری را تجربه خواهید کرد. 5- شما با تفکر مثبت خود می توانید باعث گردید اتفاقات خوب با سرعت بیشتری برایتان رقم خورد: برادران هیکس در این کتاب می نویسند: "خواستن و تمایل" شامل تمرکز به یک موضوع آن هم به صورت کاملأ مثبت می باشد. وقتی که به موضوعی با دقت نظر کامل به گونه ای مثبت می نگرید، آن مسئله بسرعت برایتان به وقوع خواهد پیوست . . . شک نکنید." 6- برای ایجاد یک تغییر، باید به مسائل آن گونه که آرزو دارید باشند، بنگرید نه آن گونه که در واقع هستند: این رازی است که تنها افراد موفق می دانند و در کتاب های علمی با عنوان "تجسم دیداری" از آن یاد می شود. مایکل فلپس هر شب قبل از خواب خود را برنده تجسم می کرد. همان گونه که می بینید وی در حال حاضر پرافتخارترین قهرمان تاریخ بازیهای المپیک و دارنده 22 مدال شنا است. در این کتاب می خوانید: "به منظور تأثیر هر چه بیشترِ تفکرات مثبت بر روی اتفاقات، بایستی نادیده بگیرید که چه کارهای دشواری هستند- و هم چنین به این که دیگران شما را چگونه می بینند کاملاً بی توجه باشید. و تنها تمام تمرکز خود را حول این محور بگنجانید که دوست دارید چه اتفاقاتی برایتان به وقوع بپیوندند. 7- شما می توانید قدرت مغناطیسی جذب اتفاقات خوب خود را با اختصاص دادن زمان روزانه به "افکار قدرتمند" افزایش دهید: 15دقیقه از روزتان را به طور جدی به فکر کردن در مورد اهداف، رؤیاهایتان و آن چه از زندگی می خواهید اختصاص دهید. برادران هیکس می گویند این عمل شانس شما را برای رسیدن به موفقیت بسیار افزایش می دهد. 8- موفقیت یک منبع تمام نشدنی است. هر کس می تواند از آن بهره برد: فراموش نکنید که موفقیت دیگران، موفقیت شما را محدود نمی کند. از آن طرف براساس آنچه که در کتاب نوشته شده، شما با جذب موفقیت، موفقیت دیگران را محدود نخواهید کرد. 9- به خودتان اجازه ندهید در ناامیدی ها غرق شوید: ناامیدی تنها باعث جذب اتفاقاتی است که ناراحتی شما را بیشتر خواهند کرد و تنها نشانه آن است که شما به هدفی که در زندگی آرزویش را داشته اید، نرسیده اید. بنابراین به جای حسرت خوردن برای از دست دادن آرزوهایتان، تنها به آنچه دوست دارید و می خواهید، فکر کنید. 10- از تماشای برنامه های تلویزیونی همانند جنایت و بیماری که انرژی های منفی را به شما منتقل می کنند، اجتناب کنید: با دیدن این برنامه ها تنها موجب می گردید به آنان بیشتر فکر کرده و شانس اتفاق افتادنشان را افزایش دهید. باز هم یادآوری می کنیم که: "با توجه شما به هر چیزی، آن مورد بیشتر و بیشتر به سمت شما کشیده می شود." 11- بدانید اگر روابط تان با دیگران بد است، تنها خودتان موجب آن گشته اید: توجه به مسائل منفی هم چون گرفتن انتقام می تواند موجب ویرانی روابط شخصیتان باشد. با این ذهنیت که "هیچ چیز به وقوع نخواهد پیوست مگر آن که شخصاً آن را جذب کرده باشید"، می توانید از روابط بد با همسر و بستگان تان رهایی یابید [ یادداشت ثابت - جمعه 02/10/9 ] [ 5:33 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
قسمت سوم: علاقه م. حورایی به یقین میتوان گفت که علاقه مهمترین شرط در ایجاد تمرکز حواس است. هر چه علاقه شما به یک موضوع بیشتر باشد، تمرکز فکر شما بر آن بیشتر میشود. متخصصان حافظه و یادگیری، وقتی که شخصی میگوید: «من اصلاً حافظه ندارم»، به او میگویند: «نشانی منزلت را بلدی؟» و چون شخص پاسخ مثبت میدهد، میگویند: «پس تو حافظه داری. اگر حافظه نداشتی، نباید هیچ نمود و تظاهری را از حافظه نشان میدادی .» شخص اصرار می کند: «من حافظه ندارم.» یا «حافظهام خیلی بد است، چون درس تاریخی را که دیشب خوانده بودم اصلاً به خاطر نمیآورم.» به زندگی همین شخص وارد میشویم. متوجه میشویم که به فوتبال علاقه زیادی دارد. از او سؤالی در این زمینه می کنیم، سؤالاتی خیلی جزئی و حاشیه ای. ملاحظه میکنیم که او حتی شماره پیراهن بازیکنان، باشگاه آنها و نتایج دقیق مسابقات قبلی آنها را به خاطر دارد. چه حافظهی توانایی!
وقتی شما به موضوعی علاقه داشته باشید، خود به خود بر آن متمرکز می شوید. بیشتر دقت میکنید و به راحتی به حافظه میسپارید و بعداً هم خیلی راحت به خاطر میآورید. اساساً تمرکز حواس و حافظه لازم و ملزوم یکدیگرند:
علاقهی بیشتر>> تمرکز بیشتر >> مرور ذهنی بیشتر >> به خاطر سپاری بهتر >> یاد آوری سریعتر
حلقه اول این زنجیر، علاقه است. تا علاقه نباشد، تمرکز نیست و تا تمرکز نباشد، حافظه نیست و تا حافظه نباشد، یادگیری و موفقیت تحصیلی نیست. پس می بینید که اساس تمام موفقیتهای تحصیلی و همین طور شغلی و موفقیتهای دیگر علاقه است. علاقه، علاقه، علاقه = موفقیت، موفقیت، موفقیت. آن جا که شما علاقه دارید، قطعاً موفقیت و پیشرفت دارید. همین شما که از عدم تمرکز حواس خود گله دارید، وقتی غرق دیدن یک فیلم مهیج یا تماشای مسابقه ورزشی مورد علاقه خود یا بازی شطرنج یا خواندن یک رمان جالب یا حل جدول و یا مطالعه یک درس مورد علاقه خود هستید، نسبت به سر و صدا، حضور دیگران یا عوامل حواس پرتی دیگری که در محیط اطرافتان هست، هیچ واکنشی نشان نمی دهید یعنی: تمرکزی عالی دارید.
وقتی شما به موضوعی علاقه دارید، دوست دارید درباره آن بیشتر بدانید و میل به فراگیری بیشتر باعث می شود که تمرکز بهتری داشته باشید. از طرفی هرچه بیشتر فرابگیرید و بیشتر بدانید، علاقه شما به مطلب هم بیشتر می شود و باز علاقه بیشتر، میل فراگیری بیشتر و . . .
چگونه درس بخوانیم؟ این سؤالی است که اکنون مسلماً در ذهن شما ایجاد شده است. شما که مجبورید درسهایی را بخوانید که هیچ علاقه ای به آنها ندارید و واقعاً نمی دانید که با این بی علاقگی و در نتیجه عدم تمرکز و در نتیجه عدم یادگیری در آن درس چه کنید. یکی به مثلثات علاقه ندارد، یکی به شیمی، یکی به فلسفه، یکی به زمین شناسی، یکی به تاریخ و . . .
اطلاعات اولیه شاید مهمترین راه ایجاد علاقه، کسب اطلاعات اولیه درباره موضوع مورد نظر باشد. هرچه اطلاعات اولیه شما و دانستههای ابتدایی شما در زمینه موضوع بیشتر باشد، خود به خود کشش بیشتری برای فراگیری آن خواهید داشت و در نتیجه تمرکز بهتری در آن به دست خواهید آورد. این همان ارتباط علاقه و میل به فراگیری است. هرچه می توانید اطلاعات اولیه، سطحی و ابتدایی خود را افزایش دهید، چه این اطلاعات در راستای موضوع باشند چه نباشند. مثلاً قبل از این که فرمولهای پیچیده اصطکاک را در فیزیک مطالعه کنید، به کسب اطلاعات اولیه و ابتدایی در مورد اصطکاک بپردازید. اگرچه این مطالب پیش پا افتاده، سطحی و بی ارتباط با آن فرمولهای پیچیده به نظر می رسند، شوق و شور و میل به فراگیری و در نتیجه تمرکز حواس شما را افزایش خواهند داد.
اهمیت مطالعه قبل از ورود به کلاس شاید تا به حال به این موضوع فکر کرده باشید که چرا دبیران و استادان شما این قدر به شما تأکید می کنند که قبل از ورود به کلاس جلسه بعد، مطالعه سطحی و اجمالی و سریعی بر آنچه که قرار است تدریس شود داشته باشید. علت این تأکید عمدتاً به خاطر همین تأثیر اطلاعات اولیه است. با دانستن اطلاعات اولیه شوق یادگیری و جذبتان فراوانتر می گردد و به یقین درک بهتری از صحبتهای مدرس خواهید داشت و ما در جای خود شیوه مطالعه قبل از ورود به کلاس را توضیح خواهیم داد.
اطلاعات اولیه چگونه باشند؟ برای کسب اطلاعات اولیه باید دقت کنید که این اطلاعات، ویژگیهای لازم را داشته باشند. هر مطلبی نمی تواند اطلاعات اولیه تلقی شود. باید به خاطر داشته باشیم که اطلاعات اولیه قرار است در ما شوق و رغبت ایجاد کند و ما را به فراگیری بیشتر وا دارد. بنابراین:
اول- اطلاعات اولیه باید ساده باشند: اگر شما در ابتدا مطالب دشوار و سخت را جستجو کنید و به آنها توجه نشان دهید، به جای علاقمند شدن به آنها از آنها بیزار می شوید. اطلاعات اولیه باید ساده ترین مطالب باشند.
دوم- اطلاعات اولیه باید کم حجم باشند: با وجود آن که اطلاعات اولیه فراوانی در اختیار شماست که همگی ساده اند، توصیه می کنیم همه این اطلاعات را یکجا نگیرید. یکی از این اصول مهم یادگیری و قوانین پایه ای حافظه این است: یادگیری تدریجی است. اگر شما 9 ساعت مطالعه مستمر جغرافی را در یک روز، به یک ساعت مطالعه در 9 روز تبدیل کنید و یا 18 ساعت مطالعه پشت سر هم در یک روز را به 6 ساعت مطالعه در 3 روز تقسیم کنید، بازده فوق العاده بیشتری خواهیم داشت.
یادگیری یکباره مطالب، شما را زود خسته و بی علاقه میکند. درست مثل آنکه بخواهید در یک روز از صبح تا شب نیمی از کتاب را یاد بگیرید. اصل یادگیری تدریجی هم بر ایجاد علاقه استوار است. اطلاعات فراوان و یکباره به راحتی شما را از آن درس بیزار میکند.
سوم- اطلاعات اولیه باید به شکل خوبی ارائه شوند: انتقال اطلاعات اولیه به شکلی خوب و دوست داشتنی، شوق شما را برای فراگیری بیشتر افزایش می دهد. معلمی را به خاطر بیاورید که مطالب را به زبانی خوشایند به شما انتقال می دهد و در همان روز اول آن چنان تأثیری بر شما می گذارد که شیفته آن درس میشوید.
وقتی که مشغول درس خواندن هستید، مانند همان معلم مطالب را به شکلی زیبا برای خود بیان کنید و در خود علاقه ایجاد کنید، به خصوص در درسهایی که معلم شما مطلب را خشک و جدی و نه چندان خوب ارائه میدهد، حتماً از این روش استفاده کنید.
چهارم - به کاربردهای علمی مطالب علمی فکر کنید: کاربرد مطالب را در زندگی خود جستجو کنید. قبل از آنکه به سراغ مفاهیم پیچیده اصطکاک بروید به این فکر کنید که زمستانها در هوای سرد، دستان خود را به هم میمالید تا گرم شوند.
قبل از این که مثلثات بخوانید به این فکر کنید که تمام حرکات کشتیها روی اقیانوسها براساس نسبتهای مثلثاتی انجام می گیرد.
قبل از این که شیمی بخوانید و واکنشهای گرمازا و گرماگیر را بفهمید به این فکر کنید که اخیراً چیزی به نام بخاری جیبی اختراع شده است که در زمستان دستهای شما را گرم می کند.
قبل از این که گرانیگاه و مرکز ثقل چیزی را بیاموزید به این فکر کنید که چرا برج معروف پیزا در ایتالیا با همه کج بودنش فرو نمیریزد.
بعضی از مطالب هم کاربردهای رفتاری دارند. میتوانیم قبل از خواندن این مطالب به این کاربردهایشان فکر کنیم. مثلاً قبل از این که بخوانیم هفته دوم تا ششم زندگی جنینی مقارن با رشد سریع و اختصاصی شدن اندامها و دستگاههای مختلف بدن است، به این فکر کنیم که سلامت یا عدم سلامت جسمی و روانی مادر و پدر چه تأثیری بر جنین دارد و رفتارهای مناسب والدین و اطرافیان آنها چگونه میتواند باشد.
قبل از این که قانون عمل و عکس العمل نیوتن را بخوانیم به این فکر کنیم که تمام اعمال ما به خود ما باز می گردد و به قول شاعر: «هر چه کنی به خود کنی، گر همه نیک و بد کنی».
رشد یک جانبه، قانون طبیعت نیست و به همین خاطر محکوم به شکست است. اگر در زمینه مالی داریم پیشرفت می کنیم در زمینه معنوی هم باید با همان سرعت به پیش رویم. اگر دزمینه علمی موفقیت کسب می کنیم، باید در عمل هم به همان اندازه موفق شویم. اگر در زندگی اجتماعی به مراتب عالی می رسیم باید در زندگی خصوصی هم خود را به همین مراتب عالی برسانیم. خلاصه آن که اجازه ندهیم که در یک زمینه از سایر زمینه ها عقب بیفتیم. درست مانند اتمهای عناصر که قاعده هوند را اجرا می کنند و قبل از این که . . .
اگر کمی دقیق شوید، اگر ذهن خود را به کار بیندازید به کاربرد تمامی علوم را در لحظه لحظه زندگی خود حس می کنید و هر چه بیشتر آمیختگی دانش را با زندگی روزمره درک می کنید علاقمند تر و مشتاقتر می شوید. در واقع دانش بشری از دقت کردن به زندگی ساده و طبیعی پدیدار شده است.
اطلاعات اولیه مهمترین قانون علاقمندی است. نقش اطلاعات اولیه بسیار مهم است. وقتی که شما به تماشای مسابقه فوتبال مشغولید، همین که اطلاعات مختصری درباره آن داشته باشید، مثلاً بدانید که خطا در محوطه 18 قدم، ضربه پنالتی را برای تیم مقابل به ارمغان می آورد، با تمرکز و علاقه بیشتری آن را دنبال می کنید تا مادربزرگ شما که هیچ اطلاعات اولیه ای از فوتبال ندارد و تصور می کند 22 نفر بیهوده به دنبال توپ از این سو به آن سو می دوند و مسلماً مادربزرگ شما خیلی متعجب می شود وقتی شما را آنچنان غرق تماشا می بیند که از اطراف خود کاملاً بی خبر شدهاید.
یا وقتی که شما بدانید حرکت هر کدام از مهره های شطرنج چگونه است و همین اطلاعات مختصر و اولیه را داشته باشید، خیلی مشتاقتر و با دقت و تمرکز بیشتر به بازی شطرنج نگاه می کنید تا کسی که از شطرنج هیچ چیز نمی داند.
امروزه از این روش برای علاقمند کردن افراد به موضوعات خاص استفاده میکنند. مثلاً تصویر یک فوتبالیست مشهور را داخل یک بسته آدامس میگذارند و زیر آن نامش را مینویسند. هیچ وقت سوابق ورزشی او را به صورت اطلاعیه در بسته آدامس نمی نویسند چرا که همین قدر کافی است. به همین سادگی و کم حجمی و به خوشایندی شیرینی آدامس کافی است که شما خود به خود به هر خبری درباره او متمرکز و حساس شوید.
دقت کنید که درسی که الان قرار است بخوانید چه اطلاعات اولیه ای از دروس قبل، از گفته های معلم و یا از صحبت دوستان یا از زندگی خودتان به شما کمک می کند. در جستجوی یافتن این اطلاعات اولیه و آموختن درس، با کمک آنها باشید. این همان چیزی است که می گویند در هر درس باید از پایه قوی باشید و دروس را اساسی بخوانید. قبل از فراگیری انتگرال، مفهوم مشتق را دریابید. قبل از آن که حد را بفهمید نمی توانید مشتق را درک کنید و برای فهمیدن حد باید تصاعد هندسی را خوب یاد گرفته باشید که پایه آن هم تصاعد عددی است.
بعضیها وقتی می خواهند درسی را بخوانند یکباره به سراغ فرمولها و حفظ آنها می روند و چون کاری را از وسط شروع کرده اند و اطلاعات زمینه ای و پایه ای ندارند، درست و حسابی یاد نمی گیرند و بی علاقه و کلافه می شوند. درست مثل این که شما بخواهید یک سریال تلویزیونی را از قسمت دهم تماشا کنید. تا کسی به شما توضیحاتی در مورد نُه قسمت گذشته ندهد (و البته ساده و مختصر و کم حجم) شما علاقه چندانی به تماشای قسمت دهم پیدا نمیکنید.
پیش از مطالعه هر درس از این به بعد، دانسته های قبلی خود را مرور کنید. اطلاعات اولیه بگیرید و خود را علاقمند و متمرکز سازید. دانستن قوانین شناخت قانون هر چیزی شما را به آن علاقمند می کند. اگر خیلی ها از تماشای تنیس لذت نمی برند به خاطر آن است که از قانون شمارش امتیازها در آن آگاهی ندارند.
قبل از شروع مطالعه کشف کنید محوری که مطالب کتاب حول آن دور می زند چیست؟ این کتاب بر چه موضوعی تأکید می کند؟ چه سبک و ساختاری دارد؟ چگونه می خواهید به من یاد بدهید؟
یکی از موارد بسیار مهم که شما معمولاً نادیده می گیرید، قانون و روش مطالعه است. در خواندن هر کتاب و مطالعه نیز برای آن که تمرکز عالی پیدا کنید و روش و قانونی وجود دارد که آن را بعداً بررسی خواهیم کرد. اکنون فقط به این نکته توجه کنید که برای یک مطالعه متمرکز باید به روش صحیح مطالعه کرد. اگر شما ندانید قانون بازی والیبال چیست نمی توانید آن را بازی کنید. در مورد مطالعه هم همین طور است. ابتدا باید روش مطالعه را فرا بگیرید.
زبان گردانی وقتی شما چند دوست دارید، دوستی را که به شما بیشتر شبیه است، عاطفه و روحیه شما را دارد و به زبان شما سخن می گوید، بیشتر دوست دارید. به حرفهایش بیشتر توجه می کنید و حتی بیشتر او را به خاطر می سپارید. زبان کتاب، بک زبان ساده، عمومی و همگانی است و باید همچنین باشد. این شما هستید که باید پس از مطالعه، کتاب و متن و نمودار فرمولها را به زبان خود بیان کنید. "زبان گردانی"، یکی از اصول مطالعه است. فرمول انیشتین را به زبان خود تعریف کنید. ببینید که آن در زبان شما چه مفهومی دارد؟ یادتان می آید که وقتی سال اول دبستان بودید، باران را چگونه برای خود زبان گردانی کردید؟ نعلبکی را در لوله کتری برگرداندید و برای خود ابر و باران ساختید. پیچیده ترین مطالب علمی را همین طور که مطالعه می کنید و جلو می روید به زبان ساده، قابل فهم و بیان خوشایند خودتان برگردانید. از خود مثال بزنید و حتی آن متن را یک بار دیگر به زبان ساده خودتان بنویسید. اگر بخواهید عیناً مطالب کتاب را بخوانید و حفظ کنید عملاً نمی توانید یادگیری عمیقی داشته باشید. اما اگر با زبان گردانی مطالب را یاد بگیرید، خیلی راحتتر عین مطالب کتاب را بیان خواهید کرد و به خاطر خواهید سپرد. پس یادتان باشد: "زبان گردانی" یعنی بیان مطالب دشوار کتاب به زبان ساده و خوشایند خودتان.
با کتاب شوخی کنید وقتی تلویزیون تماشا می کنید یا با دوستتان صحبت می کنید، لبخندی بر لب دارید و راحتید، اما وقتی از کتاب و مطالعه صحبت می شود و به سراغ درسها می روید جدی و محکم و اخمو می شوید.
در روان شناسی حافظه و یادگیری گفته می شود: مطالبی که بار هیجانی بیشتری دارند، بیشتر در حافظه می مانند و بهتر به خاطر آورده می شوند چرا که هیجان، علاقه، تمرکز، و ورود مطلب به حافظه را موجب می شود. مثالی بزنیم: من به شما می گویم: همسایه 18 سال قبلتان یادتان می آید؟ شما می گویید: نه. می گویم: همان که دو بچه کوچک داشت. می گویید: نه، به خاطر نمی آورم. می گویم: همان که پدرش فروشنده لباس بود و شما باز هم به خاطر نمی آورید. می گویم: همان که خانه شان آتش گرفت. یک مرتبه همه چیز در ذهنتان زنده می شود چرا که آتش گرفتن، بار هیجانی مؤثری داشته است. اگرچه آتش گرفتن، یک هیجان منفی در شما ایجاد کرده بود، در هر حال هیجان انگیز بود و همین هیجان باعث شده بود که شما خاطره آن را به خوبی به خاطر بسپارید.
با کتاب خود شوخی کنید. مثالهایی مهیج، شادی آفرین و حتی خنده دار بزنید. این موضوع به علاقه و تمرکز شما کمک زیادی می کند. بعد از این که خواندید الکترون در سیم حرکت می کند و به مقاومتی مثل لامپ برخورد می کند و لامپ را روشن می نماید، به زبان خودتان بگویید: موتور سوار (الکترون) در خیابانی خلوت (سیم) به سرعت حرکت می کند که ناگهان به دیواری (مقاومت) برخورد می کند و آن وقت احساس می کند که پروانه ها دور سرش می چرخند (روشن می شود).
هرچه می توانید به سخت ترین مطالب کتاب بار هیجانی مثبت بدهید و آن را بخوانید. وقتی که سدیم روی آب شناور است، به شدت حل می شود و اگر کبریتی بزنیم، بالای آن شعله ور می شود. تصور کنید اگر کسی در حال آب خوردن باشد و سدیمی در آب بیندازیم و به آن کبریت بزنیم، سبیلهایش می سوزد. اگر بخواهید می توانید با زبان خوشایند خودتان با تمام مفاهیم کتاب شوخی کنید. اگر در بحث گشتاور مثالی از الاکلنگ می آورند فقط به خاطر آن است که بازی مهیج الاکلنگ، گشتاور را در ذهن شما وارد کند. شما باید زرنگی کنید و مثالی مهیج بزنید. با کتاب آنچنان شاد و مهیج برخورد کنید که گویی به دوست داشتنی ترین دوست خود رسیده اید.
توجه به لذتهای نهایی، نه دشواری مسیر برای شروع هر کار باید این را بپذیرید که دشواریهای در مسیر وجود دارد و تلاش لازم است. پذیرش دشواری مسیر و رنج راهی که در پیش دارید شما را برای مقابله با این دشواریها و پیشرفت آماده می کند. عدم پذیرش این که هر مسیری با دشواری رو بروست به ویژه در آغاز راه، شما را افسرده و ناراحت می کند.
همین تمرینات تمرکز را در نظر بگیرید. ممکن است در ابتدا برایتان خیلی مشکل باشد ولی به تدریج که جلوتر می روید، تمرینات، ساده تر و قابل قبول تر می شود. برای میل پیدا کردن به انجام هر کار، باید به لذتهای پایان کار توجه کنید و به هیچ عنوان به دشواریهای مسیر فکر نکنید.
اگر باید روزی بیست صفحه مطالعه کنید، فکر خود را به رنج روزی بیست صفحه مطالعه متمرکز نکنید. بلکه به لذتهای نهایی که نصیبتان می شود توجه کنید. آنچه شما را به تلاش پیگیر و مستمر وا می دارد، میل به جذب لذتهاست. کسانی از کوه بالا می روند و قله را فتح می کنند که لذت رسیدن به قله را در ذهن می پرورانند. این افراد در طول مسیر هرگز به دشواری راه نمی اندیشند بلکه خود را در آن بالا مجسم می کنند و به این فکر می کنند که از آن بالا همه چیز زیباست. همین شوق ذهنی باعث می شود که آنها به راحتی، دشواری مسیر را بپذیرند و پیش بروند. حال آنکه اگر آنان تمام ذهنشان را معطوف به دشواری مسیر می کردند و مدام به این فکر می کردند که چقدر تا پایان راه باقی است، این رنج که در ذهنشان مجسم می شد، به سرعت آنها را خسته می ساخت.
همین که فکر خود را بر این متمرکز کنید که در پایان امتحانات چه نمرات درخشانی می گیرید و به لذت شکوه آن لحظه فکر کنید، این قدرت را پیدا می کنید که سختیهایی را که از ساعتها مطالعه و درس خواندن متحمل می شوید، به راحتی پشت سر بگذارید.
مدام در ذهن خود موفقیتهای نهایی را مجسم کنید. همچون ورزشکاری که به شوق لذتِ داشتن بدنی ورزیده و جسمی آماده در پایان کار، رنج زود بیدار شدن و سختی تمرینات را متحمل می شود. یادتان باشد همیشه این توجه به لذتهاست که تمرکز و علاقه ایجاد می کند.
اشتباه در برنامه ریزی همین جا لازم است که به برنامه ریزی غلط و پیگیری نادرست برنامه های درسی اشاره کنیم. برنامه هایی که برای یک روز حجم زیادی از مطالب را در بر می گیرد، عملاً به خاطر همین حجم زیاد، تنفر ایجاد می کند. عده ای، وقتی برنامه ریزی می کنند که مثلاً از فلان کتاب، روزی یک صفحه مطالعه کنند، به جای آن که برنامه همان روز را اجرا کنند، مدام کتاب را ورق می زنند که چه راه زیادی باقی مانده است و همین توجه به دشواری مسیر طولانی بودن راه، شوق و علاقه و تمرکز را در آنها از بین می برد. از اجرای برنامه های روزانه فقط برنامه همان روز را انجام دهید و مطلقاً به این که "چند صفحه مانده" فکر نکنید. اشتباه بیشتر داوطلبان کنکور که باید تمام کتابهای چهار سال دبیرستان را بخوانند این است که پس از مدتی در ذهن خود به طولانی بودن راه فکر می کنند. باید همیشه به خاطر داشته باشید که هر روز فقط برنامه همان روز را اجرا کنید. تعیین هدف یکی از عوامل مهم در ایجاد تمرکز حواس و افزایش دقت در هنگام مطالعه، آگاهی از هدف مطالعه است. حتماً پیش از مطالعه برای خود مشخص کنید که هدفتان چیست. گفتن "هدف من یادگیری این فصل است." یا "هدفم این است که نمره خوبی بگیرم." و . . . بسیار نادرست است. چرا که اینها هیچ کدام هدف نیستند. اهداف، وقتی قابل دسترسی اند که مشخص، دقیق، روشن و واضح باشند. شما باید هدفها را از داخل فصلها استخراج کنید. مثلاً بگویید: هدف من این است که بدانم چرا انقلاب مشروطه شکست خورد. هدف من این است که بدانم فرق توندرا و تایگا چیست. هدف من این است که بدانم در آینه های مقعر، افزایش فاصله کانونی چه تغییراتی در تصویر ایجاد می کند. و . . .
همه این اهداف مشخص، جزیی و روشن هستند و به ذهن، برنامه می دهند. اشخاصی که قبل از مطالعه با طرح پرسشهایی برای خود، ذهنشان را مشتاق و جستجوگر می کنند. در تمام لحظات مطالعه به دنبال جواب هستند و این هدفمندی ذهن باعث می شود که به راحتی تمرکز حواس داشته باشید. باید همیشه به خاطر داشته باشید که هر روز فقط برنامه همان روز را دنبال کنید. هنگامی که شما در جستجوی یک هدف هستید، به اهداف دیگر نیز دست پیدا می کنید.
منبع: شبکهی آموزش [ یادداشت ثابت - جمعه 02/10/9 ] [ 5:31 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
من 23 ساله هستم I"m twenty-three من 26 ساله هستم I"m twenty-six من گرسنه هستم I"m hungry متاسف هستم . شما به پاسپورت نیاز دارید I"m sorry . you need a passport متاسف هستم . شما به ویزا نیاز دارید I"m sorry . you need a Visa من ورزش را دوست دارم I like sports من موسیقی و ورزش را دوست دارم I like music and sports من دوست دارم پیاده روی کنم . شما چی ؟ I like to go Hiking . and you? من همه نوع موسیقی را دوست دارم . شما چطور ؟ I like all kinds of music . how about you? من موسیقی آر اند بی دوست دارم I like R and B من اپرا دوست دارم I like opera من هم همینطور so do I من هم همینطور me too مثل خواهرم like my sister مثل دخترم like my daughter سلام . باعث خوشحالی است که دوباره شما را می بینم hello . it"s good to see you again سلام. باعث خوشحالی است که شما را ملاقات می کنم hello . it"s a pleasure to meet you سلام . از دیدار با شما خوشحال هستم hello . it"s nice to meet you [ یادداشت ثابت - پنج شنبه 02/10/8 ] [ 9:17 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
[ یادداشت ثابت - شنبه 02/8/28 ] [ 9:24 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
In the name of God, the Mercy-giving, the Merciful! Praise be to God, Lord of the Universe, [ یادداشت ثابت - شنبه 02/8/28 ] [ 9:22 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
[ یادداشت ثابت - شنبه 02/8/28 ] [ 9:21 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
Don"t dare do that again!...دیگه نبینم از این غلط ها بکنی! Ok, now give! …………….………….…………خوب بنال ببینم! I"ll teach you! ……….….………..…….حالا بهت نشون میدم! Quite a party! …………………….…………عجب مهمانی ای! It was heaven! …..…….…………….……………….محشر بود! There is a dear! …………….……..………..….…..قربونت برم! Mind how you go! …….…….......………مواظب خودت باش! My foot! ………..………….…چه مزخرفاتی! ، چه جفنگیاتی! It"s a matter of sink or swim! ….مسئله ی مرگ و زندگی است! Be quick about it! …………….………..…………….لفتش نده! Sugar! …………………………….…………………....گندش بزنن! Hang him! …………..…………….…………………….گور پدرش! Don"t pick on me! ………………….…………………….گیر نده! Like fun! …………….……………! تو گفتی و من هم باور کردم After a fashion ……….……..….…………..همچین بگی نگی! Go for it! ……………………..….بگیرش! ، ولش نکن! ، بزنش! You can"t milk a bull ………...….هی میگم نره میگه بدوش! That"s the end! …………………..………… همینو کم داشتیم! Over my dead body! ………..…………………....کور خوندی! He"s slow on the draw! ………….………دوزاریش کج است! It"s all over and done! ……..………….……..کار تمام است! The die is cast! ………….……..…………...کار از کار گذشته! It"s all a fiddle! ………….……………… همه اش کلک است! Don"t rub it in! ……..……………………اینقدر به رخ ما نکش! I see ………………………………………………………..که اینطور! What"s cooking! ………………….………….………قضیه چیه؟! I stand corrected. …………….اشتباه خود را قبول می کنم! He"s not all there! ………...….……سیمهایش قاطی است! I swear it! ………………………….…………..قسم می خورم! That"s a good fun! ………………….……….قصه ی قشنگیه! Mark my words! ...…یک روز خودت می فهمی! یادت باشه! Cross my heart! .........…..!به شرافتم قسم! این تن بمیره He"s not the man for that! ………………….این کاره نیست! Point taken! …………………………………….………قبول کردم! Use your loaf! ……………..……………کله ات را به کار بینداز! Go fly your kite! ……….…………..سرت به کار خودت باشه! Please yourself!.. هر کاری دلت می خواهد بکن، به من چه! None of your cheek! …..………….فضولی اش به تو نیومده! Steady! …………………………..………….حرف دهنت را بفهم! Your wish is my command……..…….……شما امر بفرمایید! You"re a one! …………………..………عجب ناقلایی هستی! I"m not a mind reader! ……….…………علم غیب که ندارم! None of your concern! ……………………….فضولی موقوف! That"s torn it! ………………..……………همه چی ضایع شد! Don"t ride the high horse! ……..….از خر شیطان پیدا شو! Forget it! …………………….……………شد که شد به جهنم Hop in! ………………………….……………سوار شو! بپر بالا! Our eyes met! ………….……………چشمانمان به هم افتاد
[ یادداشت ثابت - شنبه 02/8/28 ] [ 9:20 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |