آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم | ||
Does your English come across as too polite? While formal language is essential with your boss and your customers, you would sound strange to your friends if you speak with them in the same way. To tone down your English for life"s casual situations, check out these tips. Meetings and greetings Do you ask everyone you see, "How do you do?" Though quite common in days past, today it"s only appropriate in very formal situations - not with your friends. In most situations, choose a more common phrase like, "How are you?" With friends, you could also say, "Hey, what"s up?" or "How"s it going?" Wining and dining "Would you mind passing me the salt, please?" It"s always important to remember your manners, especially when you"re eating with business associates or important guests. But when you"re just grabbing a bite to eat with friends, and you need the salt, it"s quite OK to just say, "Hey, pass the salt." Coming and going You receive an urgent message during an important meeting, so you ask, "Would you excuse me for a moment, please?" But what if you"re with your friends? Just tell them to "hang on a sec" or say you"ll "be right back." Remember, it"s not always impolite to be informal. Didn"t hear it? Your customer is speaking to you, but you didn"t understand what she said. Don"t panic. Just be polite and say, "Excuse me, but would you mind repeating that?" On the other hand, in more casual situations, just ask, "Come again?" or "What did you say?" Good impressions "This is quite an impressive abode, my dear." This is a formal way to tell people that you really like their home. If you"re over at a friend"s place, however, there"s no need for such serious language. Your friends would be perfectly happy to hear you exclaim, "What a cool place, [ یادداشت ثابت - سه شنبه 02/10/13 ] [ 8:39 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
اگر به سخنی که گفته اید با تمام وجود پایبند هستید، دیگر نیازی نیست برای آن پوزش بخواهید . ارد بزرگ [ یادداشت ثابت - یکشنبه 02/10/11 ] [ 5:8 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
Wife: Honey..... What are You Looking for ? Husband : Nothing.
********** **********
**********
[ یادداشت ثابت - شنبه 02/10/10 ] [ 4:51 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
زبان دوم، الفبای فراموششده زهرا باقری شاد :تمام دیپلمهها دستکم نمره شش سال آموزش زبان انگلیسی را در بایگانی کارنامههای خود دارند اما این کارنامهها نماد هرچه که باشند، باسوادی یا بیسوادی افراد، حکم کولهباری سبک از دانستههای زبان انگلیسی دانشآموزان ایرانی را دارند.
لهباری که دانشآموزان به اتکای آن نمیتوانند حتی یک نامه کوتاه به زبان بینالمللی انگلیسی بنویسند و توانایی مکالمهای مختصر در حد یک گفتوگوی روزمره را هم ندارند. [ یادداشت ثابت - شنبه 02/10/10 ] [ 4:50 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
School Jokes Mother: "Did you enjoy your first day at school?"
Teacher: Nick, what is the past participle of the verb "to sing"?
PUPIL: "Would you punish me for something I didn"t do?"
A teacher asked a student to write 55.
Little Johnny: Teacher, can I go to the bathroom?
Student: Sir, what is an idiot?
Teacher: Why are you late?
Bank Teller: How do you like the money?
Teacher: Do you have trouble making decisions?
The teacher to a student: Conjugate the verb "to walk" in simple present.
S1: Look at your face I know what you had for breakfast
Teacher: Did you father help you with your homework?
Teacher: What are some products of the North of Iran? [ یادداشت ثابت - شنبه 02/10/10 ] [ 4:49 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
[ یادداشت ثابت - جمعه 02/10/9 ] [ 5:45 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
قلب کشور بزرگ مستقلی است در طرف چپ قارّه سینه انسان !
[ یادداشت ثابت - جمعه 02/10/9 ] [ 5:43 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
1- در فواصل زمانی کوتاه اما پیوسته درس بخوانید: 2- با خیالی آسوده استراحت کنید: 3- وضعیت جسمی خود را در نظر بگیرید: 4- درس ها را در همان روز مرور کنید : 5- مرحله به مرحله پیش بروید: 6-محیطی مناسب برای درس خواندن فراهم کنید : نکته ی آخر: منبع: مدرسه اینترنتی تبیان [ یادداشت ثابت - جمعه 02/10/9 ] [ 5:42 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
م. حورایی آستانه ی درک حواس پنج گانه، حداقل انرژیهایی هستند که میتوانند یکی از حواس پنج گانه شما را تحریک کنند و اگر این انرژی کمی کمتر تحریک شود، حواس ما قادر به درک آن نخواهند بود. برای پرورش حواس پنج گانه به جز حس بینایی، باید خود را به آستانه ها نزدیک کنیم. ما معمولاً حواس خود را تنبل می کنیم و برای درک محرکها، انرژی فراوانی را از محرک طلب می کنیم تا آن را آسانتر درک کنیم.
وقتی خود را به آستانه درک نزدیک می کنید، عملاً دقت حواس پنج گانه را در خود افزایش میدهید و با بیشتر کار کشیدن از آنها، درک انرژیهای کمتر محرکها را در خود پرورش می دهید. پرورش حس شنوایی شما وقتی به تماشای تلویزیون مشغول هستید، معمولاً صدای آن را تا حدی بلند می کنید که بتوانید صدا را بدون صرف انرژی فراوان و به راحتی بشنوید. حتی غالباً شما صدای تلویزیون را بیش از حد لازم زیاد می کنید. گوشی که مدام عادت می کند صدا را بدون صرف انرژی و با آسودگی فراوان و خود به خود بشنود، عملاً تنبل، کم دقت و بی تمرکز می شود. ما در حالی از حس شنوایی خود کمتر کار می کشیم که قادر است صدای تیک تاک یک ساعت معمولی را از فاصله ی شش متری در یک اتاق ساکت بشنود. برای پرورش حس شنیداری و افزایش قدرت تمرکز در شنیدن، باید خود را حتی الامکان به این آستانه نزدیک کنید و از آن کار بکشید.
تمرینات مؤثر رادیو را روشن کنید و صدای آن را مانند وقتی که به طور معمولی به رادیو گوش می دهید باز کنید و به آن گوش دهید. بعد از سی ثانیه صدا را کمی کمتر کنید و حالا مجدداً گوش دهید. شنیدن خوب، اکنون مستلزم دقت بیشتر است. حدود یک دقیقه با دقت گوش کنید. سپس مجدداً صدا را کم کنید و با دقت بیشتر گوش کنید. همین طور آن قدر صدا را کم کنید تا به جایی برسید که اگر کسی با پای برهنه روی فرش راه برود، شنیدن برای شما غیر ممکن شود و دقایقی را به زحمت بشنوید.
با این کار، سلولهایی را که قبل از این، برای شنیدن تنبل کرده بودید، به تحرک و فعالیت وا می دارید و حس شنیداری خود را تقویت می کنید. این تمرین را با هر صوت دیگری می توانید انجام دهید. مثلاً می توانید به صدای تیک تاک ساعت از فاصله ای که شنیدنش سخت است، گوش کنید. تمام دقت خود را به جذب این اصوات وادارید. در بعضی از تمرینهای تمرکز، از دقت و آگاهی روی تیک تاک ساعت برای پرورش تمرکز استفاده می شود. همچون وقتی که شما برای بهبود تمرکز به صدای دم و بازدم تنفس خود فکر می کردید. توجه داشته باشید که این تمرینها را باید همیشه انجام دهید و لحظه لحظه زندگی تان را نوعی تمرکز شنیداری کنید. سعی کنید اولاً خودتان را عادت دهید که به صدای آهسته دیگران توجه کنید. به تلویزیون با صدای کمتری گوش کنید و در یک کلام با انرژی کمتر و زحمت بیشتری سلولهای شنوایی خود را به فعالیت وادارید و به آستانه ها نزدیک شوید. پس از مدتی خودتان می بینید که هم قدرت شنوایی شما افزایش یافته است و هم تمرکز حواستان بهبود یافته است.
پرورش حس بویایی دوست شما به شما گلی می دهد و از شما می خواهد بوی خوش آن را استشمام کنید. شما غالباً گل را به بینی خود می چسبانید و یک نفس عمیق می کشید. یعنی باز هم انرژی فراوانی را طلب کردید تا با زحمت کمتری گل را بو کنید. آستانه بویایی شما تا این حد قوی است که قادرید قطره عطری را که در یک اتاق شش متر مکعبی پخش شده است، استشمام کنید.
باید خودتان را به این آستانه نزدیک کنید و تنبلی را از خود دور کنید. از این پس اگر قرار شد که غذایی را بو کنید یا بوی گل یا هر چیز دیگری را استشمام کنید، فاصله بیشتری نسبت به محرک بگیرید و بخواهید که آن را بو کنید. مثلاً گل را حداقل در فاصله نیم متری خود قرار دهید و تلاش کنید که بوی آن را حس کنید. برای تشخیص بوی غذا، سرتان را تا گردن در قابلمه فرو نکنید، بلکه از فاصله بیشتری نسبت به قابلمه، سعی کنید بوی آن را احساس کنید. حس بویایی خود را به تلاش وادارید و آن را فعال کنید.
پرورش حس چشایی صبح ها که قرار است چای خود را شیرین کنید، آن قدر در آن شکر می ریزید که به راحتی و بدون هیچ زحمتی تمام سلولهای بخش شیرینی زبان شما، شیرینی آن را درک کنند. مزه های فوق العاده قوی، سلولهای چشایی را ضعیف و تنبل می کنند چرا که همیشه با انرژی زیاد، حس چشایی شما را تحریک می کنند. قدرت واقعی حس چشایی شما تا حدی است که مزه شیرینی یک قاشق چایخوری شکر حل شده در دو گالن آب را حس کنید. اما ما در حس چشایی، خیلی بی دقت و کم توجه هستیم. تا آن حد که وقتی از شما می پرسند: غذا خیلی شور است؟ شما برای پاسخ گفتن، تازه مزه مزه می کنید. یعنی تا الآن که مشغول خوردن بودید، کاملاً نسبت به درک مزه و طعم آن بی توجه بوده اید.
از این پس که غذا می خورید، سعی کنید مزه تمامی اجزای آن را حس و درک کنید و کاملاً این اجزا را با حس چشایی خود از هم تشخیص دهید و با این روش حس چشایی خود را پرورش دهید.
همین کار را می توانستید برای پرورش حس شنوایی خود هم انجام دهید، مثلاً وقتی به شنیدن موسیقی ترکیبی چند ساز مشغول هستید، صداها را ازهم مجزا کنید و آنها را کاملاً از هم تشخیص دهید.
پرورش حس بساوایی توان حس لامسه شما به حدی است که افتادن بال مگسی را که در فاصله یک سانتی متری گونه شماست، حس کنید. اما شما آن قدر در زندگی روزمره خود نسبت به محرکهایی که با پوست تنتان تماس پیدا می کنند، بی توجه و بی اعتنایید که حس بساوایی شما خیلی تنبل و ضعیف شده است. همین الآن لباسی را که بر تن دارید حس کنید. حس کنید که با چه قسمتهایی از تن شما بیشتر تماس دارد. نرمی و زبری لباس را در هر نقطه ای حس کنید. کفشی که به پا دارید، عینکی را که احیاناً به چشم دارید، ساعتی را که به دست دارید و . . همین طور اگر در فضای بیرون هستید، نسیمی که تن شما را نوازش می کند حس کنید. اگر چه این توانایی مثبت حس لامسه است که بعد از مدتی وجود عینک را روی صورت حس نمی کند، شما در طول روز برای پرورش حس بساوایی و جلوگیری از تضعیف آن، به طور آگاهانه و فعال آن را به خاطر بیاورید و حس کنید.
پرورش حس بینایی پرورش حس بینایی تا حدی با پرورش حواس دیگر متفاوت است. ما برای پرورش حواس دیگر به آستانه ها نزدیک می شویم و سعی می کنیم با انرژی کمتری محرکها را حس کنیم اما برای پرورش حس بینایی مطلقاً چنین کاری نمی کنیم. مثلاً نور تلویزیون یا نور اتاق مطالعه را کم نمی کنیم تا بخواهیم به زحمت ببینیم، چرا که این کار برای سلولهای بینایی آزار دهنده است.
شگفتیها هر کسی بر حسب این که چه شغلی دارد و از کدام حس خود بیشتر و بهتراستفاده می کند، در یک حس به خصوص، توانایی دقت و تمرکز حواسی فوق العاده می یابد. کارآگاهها و پلیسهای دایره جنایی که برای بررسی صحنه قتل، دزدی و جنایت، مجبورند بر جزییات تصاویر خیلی دقیق باشند، در این زمینه توانایی بیشتری نسبت به افراد معمولی پیدا می کنند.
پارچه فروشها و بزازها، همه شغلشان حس لامسه است. به همین خاطر حس بساوایی در آنها خیلی قوی است و آنها می توانند به راحتی با چشم بسته و فقط با لمس گذرا، جنس و نوع پارچه را حدس بزنند. عطر فروشهای حرفه ای هم به خاطر تمرین دادن حس بویایی در شغل خود، خیلی راحت می توانند نوع عطرها را با بوییدن از همدیگر تشخیص دهند و حتی با حضور در یک مهمانی و حتی بدون نزدیک شدن بیش از حد به افراد بگویند هر کس از چه عطر یا ادوکلنی استفاده کرده است. شاید تصور کنید الآن می خواهیم در مورد پرورش حس شنوایی، مثالی از نوازندگان و موسیقیدان ها بزنیم. ابداً چنین نیست. موسیقیدان ها حس شنوایی خوبی ندارند به خاطر این که همیشه در سر و صدای زیاد و انرژیهای تحریک کننده فراوان به سر می برند. بتهوون مثال زنده این موضوع است که به هنگام نواختن سمفونی نهم خود کاملاً ناشنوا بود.
تمرکز و حواس پنج گانه البته پرورش تمام این حواس به پرورش دقت و تمرکز شما می انجامد اما آنچه بیش از همه به آن نیاز دارید و در کتابهای مربوط به تمرکز بیشتر توصیه می شود، تمرکز دیداری و شنیداری است که خیره شدن به نقطه سیاه، شعله شمع و یا دوایر متحد المرکز برای پرورش تمرکز دیداری شما و تمرکز بر صدای نفس کشیدن، عمدتاً برای تمرکز شنیداری شما توصیه می شود.
نکته دیگری که مهم است، این است که تمرینات پرورش حواس پنج گانه را باید در طول روز، بخشی از زندگی خود کنید و به منظره ها، تصویرها، صداها، مزه ها، بوها و تماسهای خود بیشتر توجه کنید.
درلابلای فعالیتهای روزانه که در حین تمرکز به سر می برید و غالباً فعالیتی را بدون تمرکز ویژه انجام می دهید، گهگاه روی جزییات آن وضعیت، متمرکز شوید. منبع: شبکهی آموزش [ یادداشت ثابت - جمعه 02/10/9 ] [ 5:41 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
یکی از سوالای که مکرراً پرسیده میشود این است که "آیا میتوانید با استفاده از قانون جاذبه یک فرد خاص را مجذوب خود کرد؟" خوشبختانه پاسخ آن مثبت است .
میل و ناامیدی – باید ناامیدی را کنار بگذارید
چطور ناامیدیها را از بین ببرید؟
ساختن یک زندگی زیبای عاشقانه
بررسی عشق
عشق – قدرت پشت خلقت
1 - ناامیدی صفر. متعجب میشوید که آنهمه ناامیدی به کجا رفته است.
2 - شدیداً احساس شادی میکنید زیرا رابطهای زیبا و عاشقانه ساختهاید و به روشنی آن را دیده و حس کردهاید. 3 - یک رابطه کامل و شاد بین شما و جهان که فقط و فقط شکرگذار آن هستید. [ یادداشت ثابت - جمعه 02/10/9 ] [ 5:39 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |