آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم | ||
The Car engine & its parts جملات رایج زبان انگلیسی، در مورد موتور خودرو - اجزاء اصلی موتور - تعمیرات و ...
1- (این) موتور مثل ساعت کار می کند. The engine ticks.
2- موتور تنظیم نیست. The engine is not tuned / is idle.
3- فکر می کنم باید بدهم موتور را تنظیم کنند. I think I should have/ get the engine tuned up.
4- اتومبیلم روغن سوزی دارد. دود اگزوز آبی رنگ است. My car burns oil. The exhaust is blue.
5- باید بدهم رینگ پیستون ها را عوض کنند. I should get the piston rings changed.
6- رادیاتور چکه می کند. باید سوراخ باشد. The radiator is leaking. There must be a leak in it.
7- تسمه پروانه شل است. صدا می کند. The fan belt is too loose. It"s squeaking.
8- دینام خراب است. The generator is out of order.
9- استارت سوخته است. The starter has burned out.
10- این شمع خراب است. This spark plug is no good.
11- فکر می کنم پمپ روغن درست کار نمی کند. I think the oil pump doesn"t work properly.
12- شاید این فیوز سوخته باشد. Maybe this fuse is burned out.
13- لوله اگزوز سوراخ است. There"s a hole in the exhaust pipe.
14- کارتر(ظرف روغن موتور) فرو رفتگی دارد. The oil pan is dented.
15- کمی روغن ترمز توی این محفظه بریز. Pour some brake fluid in this reservoir.
16- لنت های ترمز تمام شده اند. The brake shoes are worn out.
17- ترمز داغ کرده است. The brakes have overheated.
18- موتور داغ کرده است. The engine has overheated/ has heated up.
19- اتومبیل جوش آورده است. The radiator is boiling over. [ یادداشت ثابت - شنبه 02/10/24 ] [ 8:6 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
Doctor جملات رایج زبان انگلیسی در مورد مراجعه به پزشک، شکایت های بیمار، بیماری ها، تشخیص بیماری، تجویز دارو، توصیه های پزشک و ...
شکایت بیمار 1- دکتر، امروز حالم خوب نیست. Doctor, I am not feeling well today. 2- مشکل تون چی است؟ What’s the matter with you? / What’s wrong with you? 3- حالت تهوع دارم. I feel sick. / I feel queasy. 4- معمولاً بعد از ناهار یا شام حالت تهوع پیدا می کنم. I usually feel like throwing up after lunch or dinner. 5- شب زیاد سرفه می کنم. I cough a lot at night. 6- آیا شب ها خر پف می کنید؟ Do you snore at night? 7- اول دماغم آب می آمد، ولی حالا گرفته است. At first my nose was runny, but now it is stuffed up. 8- می بینم که صداتون هم گرفته است. I see you are hoarse, too. 9- رنگ تون پریده. لطفاً پیراهنتان را بزنید بالا. You look pale. Pull up your shirt, please. 10- دهانتان را خوب باز کنید. می خواهم نگاهی به گلویتان بیاندازم. Open your mouth wide; I want to look at your throat. 11- بگذارید نبض تون/ فشار خونتون را بگیرم. Let me take your pulse/ blood pressure. 12- این دماسنج را زیر زیانتان بگذارید. Rest this thermometer under your tongue. 13- کمرم بد جوری درد می کند. I have a terrible backache. 14- سرما خورده ام و بدنم سست است. I have a cold and feel sluggish. 15- سینه ام درد می کند. I have a pain in my chest. 16- چشم چپم درد شدیدی / خفیفی دارد. I have a sharp pain/ dull pain in my left eye. 17- دیروز دو بار غش کردم. I passed out/ fainted twice yesterday. 18- میشه برام آزمایش ادرار و خون بنویسید؟ Will you please order some urine and blood tests for me? تشخیص بیماری و تجویز پزشک 19- تشخیص تون چیه دکتر؟ What is your diagnosis doctor? 20- فکر می کنم شما کاملاً سالم هستید. I think you are quite healthy. 21- دماسنج 41 درجه را نشان می دهد. The thermometer reads 41 degrees. 22- شما تب بالای 40 درجه دارید. You are running a fever with a temperature of over 40. 23- فشار خون تون بالا / پایین است. Your blood pressure is high / low. 24- نبض تون منظم نمی زند. You have an uneven pulse. / You have an irregular pulse. 25- پدر بزرگ تون ممکن است دچار ایست قلبی بشود. Your grandfather might suffer a cardiac arrest. 26- تشخیص من فتق است و شما باید فتق بند ببندید. My diagnosis is hernia and you to wear a truss. 27- شما باید عمل کنید. You should have an operation. 28- باید هر چه سریعتر از سینه تان عکس بگیرید. You should take an X- ray of your chest as soon as possible. 29- با این قلب ضعیف آیا فکر می کنید از زیر عمل بیرون می آید؟ With such a weak heart, do you think she can come through the operation? 30- باید عمل کنیم تا سنگ کلیه اش را در بیاوریم. We have to have an operation to remove his kidney stone. 31- امیدوارم عمل جراحی موفقیت آمیز باشد. I hope the operation will be a success. 32- باید دیالیز بشود. مشکل کلیه دارد. We have to put him on a kidney machine. He has a kidney problem. 33- تا اثر بیهوش کننده از بین نرود، او کاملاً به هوش نمی آید. She won’t be fully conscious until the effects of the anesthetic have worn off. 34- می توانیم یک کلیه به او پیوند بزنیم. We can transplant a kidney into him. 35- باید یک اهداء کننده کلیه پیدا کنید. You need to find a kidney donor. 36- امیدوارم که بدن پیوند را قبول کنه. I hope the transplant won’t be rejected. 37- باید در این بخش بستری شود. He has to be hospitalized in this ward. 39- به خاطر آفتاب زدگی / سرطان پوست تحت درمان قرار گرفت. She was treated for sunstroke/ skin cancer. 40- تشخیص من طاعون/ وبا/ اسهال خونی است. My diagnosis is plague/ cholera/ dysentery. 41- معمولاً شرایط غیر بهداشتی عامل عمده این بیماری ها است. Unhygienic conditions are usually the main causes of these illnesses. 42- طفلی بچه شما آبله مرغان / سرخک/ اوریون گرفته است. Your poor child has caught chicken-pox/measles/mumps. 43- مطمئن نیستم، ولی ممکن است مالاریا/ کزاز باشد. I am not sure, but it might be malaria/ tetanus. 44- مطمئن هستید من هپاتیت /یرقان دارم؟ Are you sure my illness is hepatitis / jaundice? 45- معمولاً غذا چی می خورید؟ What do you usually eat? 46- رژیم غذایی من فقط میوه و سبزیجات است. I live on a diet of fruit and vegetables. 47- بهتر است هر روز صبح ورزش کنید. You had better exercise every morning. 48- زیاد سیگار می کشید؟ Are you a heavy smoker? 49- سیگاری خرابم. Yes, I am a chain smoker. 50- آب پرتقال تازه بخورید. Drink fresh orange juice. 51- بهتر است وزنتان را هم کم کنید. You had better lose weight, too. 52- خدا را شکر که نباید بستری بشوم! Thank God I should not be hospitalized! 53- مشکل حادی نیست، فقط قوزک پایتان پیچ خورده است. It’s nothing very serious. You have just sprained your ankle. 54- یک آسپرین بخورید و دراز بکشید. Take an aspirin and lie down. 55- فکر می کنم زانویتان در رفته است. I guess you have a dislocated knee. 56- نگران نباشید، استخوانتان نشکسته است. فقط مو برداشته است. Don’t worry, your bone isn’t broken; it’s just a hairline fracture. 57- دکتر استخوان هایم را جا انداخت. The doctor set my bones. 58- استخوانهایتان هنوز جوش نخورده است. The bones are not fused yet. 59- چه مدت باید پایم تو گچ باشد؟ How long should my leg be in plaster? 60- یک مدتی باید با عصا راه بروید. You have to go round on crutches for a while. 61- این هم یک نسخه برای مشکل تان. Here is a prescription for your problem. 62- هر روز از این قرص ها دو تا بخورید. Take two of these tablets every day. 63- من هیچ وقت آرام بخش تجویز نمی کنم. I never prescribe tranquilizers. 64- قبل از اینکه شما مسافرت بروید، باید واکسن وبا بزنید. You will have to be vaccinated against cholera before you can travel. 65- اگر دارویت را نخوری خوب نمی شوی. You won’t get better if you don’t take your medicine. 66- باید بچه تون را گول بزنید تا دارویش را بخوره. You should coax your child to take his medicine. 67- شما باید سبزیجات خام زیاد بخورید. You should eat plenty of raw vegetables. 68- اگر یبوست دارید، باید سبزی و میوه بیشتر بخورید. If you’re constipated, you should eat more vegetables and fruit. 69- توصیه می کنم پرتقال و دیگر مرکبات بخورید. I advise you to eat orange and other citrus fruits. 70- آیا به پنیسیلین حساسیت دارید؟ Are you allergic to penicillin? 71- یک آمپول به شما می زنم تا دردتان کم بشود. I will give you an injection to dull the pain. 72- باید زخم شما را با ماده ضد عفونی کننده تمیز کنم. I have to clean your wound with antiseptic. 73- یک کم ممکن است بسوزه. It may sting a little. 74- حالا باید آن را باند پیچی کنم. Now I have to put a bandage on it. 75- دکتر یک دوره آنتی بیوتیک برام تجویز کرده است. The doctor has put me on a course of antibiotics. 76- دکتر گفت دو بار در روز چشم هایم را شستشو بدهم. The doctor told me to bathe my eyes twice a day. 77-دکتر سوابق بیماریش را بررسی کرد. The doctor checked up on his patient’s records. 78- دکتر بهم گفت سیگار کشیدن را کم کنم. The doctor told me to cut down on my smoking. 79- او گفت سیگار و کلسترول بالا دلایل اصلی بیماری قلبی است. He said smoking and a high cholesterol level are the main causes of heart disease. 80- دکتر بهم گفت باید یک مدت غذاهای چرب را کنار بگذارم. The doctor said I ought to lay off fatty foods for a while. 81- دکتر برام نسخه نوشت. The doctor made out/ wrote a prescription for me. 82- آنطوری که دکترم گفت من هشت کیلو اضافه وزن دارم. According to my doctor, I’m 8 kilos overweight. 83- دکتر می گوید باید قرص بخورم. My doctor says I should go on the pill. 84- دکتر مرا پیش روانپزشک فرستاد. The doctor referred me to a psychiatrist. 85- دکتر برای سرفه ات چی تجویز کرد؟ What did the doctor prescribe for your cough? 86- دکتر به من یک پنیسیلین زد. The doctor gave me a penicillin injection. 87- بزودی بهت مرفین می زنند. They will inject you with morphine soon. 88- این دارو باید تحت نظر پزشک مصرف بشود. This drug should only be taken under the supervision of a doctor. [ یادداشت ثابت - شنبه 02/10/24 ] [ 8:5 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
بسیاری از مادران مجبورند سر کار بروند تا در این شرایط سخت اقتصادی چرخ زندگیشان را بگردانند. تکلیف آنها چه میشود؟ آیا فرزندپروری آنها محکوم به شکست است؟ دکتر نسرین امیری، روانپزشک کودک و نوجوان به این پرسش پاسخ میدهد. سلامت ایران: بسیاری از مادران مجبورند سر کار بروند تا در این شرایط سخت اقتصادی چرخ زندگیشان را بگردانند. تکلیف آنها چه میشود؟ آیا فرزندپروری آنها محکوم به شکست است؟ دکتر نسرین امیری، روانپزشک کودک و نوجوان و عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی به این پرسش پاسخ میدهد.
قبل از 3 سالگی اگر کسی از آشنایان برای نگهداری کودک وجود نداشته باشد، میتوان او را به مهد سپرد؟ [ یادداشت ثابت - پنج شنبه 02/10/22 ] [ 8:23 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
جان 53 ساله بود که با خبر شد محل کار او مناطق آفشور* منتقل شده است. از زمانی که جان به این شرکت پیوسته بود هشت سال میگذشت و تا پیش از شنیدن این خبر از حقوق و مزایای معقول و مناسبی به عنوان یک مدیر میانی برخوردار بود ولی اکنون او بیکار شده بود. خلاقیت: جان 53ساله بود که با خبر شد محل کار او مناطق آفشور* منتقل شده است. از زمانی که جان به این شرکت پیوسته بود هشت سال میگذشت و تا پیش از شنیدن این خبر از حقوق و مزایای معقول و مناسبی به عنوان یک مدیر میانی برخوردار بود ولی اکنون او بیکار شده بود.
[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 02/10/22 ] [ 8:22 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
لبخند چیزی فراتر از نشان دادن خوشایند بودن چیزی است. تحقیقات روانشناسی 10 فایده لبخند زدن را بیان میکنند. آدمها همیشه لبخند میزنند، مخصوصاً وقتی در جمع هستند اما لبخند فقط نشان دهنده شاد بودن آنها نیست. ما از لبخند برای اهداف خاص اجتماعی استفاده میکنیم زیرا لبخند میتواند پیامهای مختلفی را به دیگران برساند. در زیر به 10 روشی که میتوان از لبخند برای فرستادن پیام درمورد قابل اعتماد بودن، جذابیت، اجتماعی بودن و ویژگیهای بسیار دیگر درمورد خودمان استفاده کرد، اشاره میکنیم . 1. تشویق دیگران برای اعتماد به شما 2. جلب ملایمت و ارفاق دیگران 3. رهایی از خطاهای اجتماعی
4. چون درغیراینصورت احساس بدی پیدا خواهم کرد 5. خندیدن از ته قلب 6. برای درک و بینش بهتر
7. برای جذابیت 8. پنهان کردن فکر 9. برای پول درآوردن . لبخند بزنید تا دنیا به شما لبخند بزند 11. لبخند برای طولعمر [ یادداشت ثابت - پنج شنبه 02/10/22 ] [ 8:16 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 02/10/22 ] [ 8:15 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 02/10/22 ] [ 8:13 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
تحلیل قوای روانی معلم سه عامل اساسیدارد :
www.zibaweb.com
روشی آرمشبخش دارند. کارهایی که مدارس میتوانند برای به حداقل رساندن استرسانجام دهند
ـتصمیمگیری مدیران بر مبنای مشورتاست. در تعدادی از این رهنمودها، بر ویژگیهای بهداشت سازمانی برای کمکبه مدارس در ایجاد محیط کاری بهتر برای معلمان، تأکید شده است. یک نمونه خوب در اینباره گزارش اتحادیه ملی معلمان (NUT) در سال 1990است که طراحی عملی برای بهداشتسازمانی ارائه کرده که میتواند برنامهای ثمربخش در کاهش استرس معلمان، فراهمآورد. این طرح عملی،
به سه حیطه اصلی مربوط میشود:
این جنبهها عبارتند از:
افزایش روحیه کارکنان اهمیتزیادی در کاهش استرس آنان دارد. معلمانی که در مدارسی کار میکنند که میتوانند درکواقعی از هدف و روحیه جمعی روحیه جمعی رشد دهند، خیلی بهتر میتوانند تقاضاهایی راکه از آنها میشود، به گونهای مثبت برآورده سازند مدیران مدارس باید سعی کنند بادادن بازخورد مثبت و تمجید از کارهایی که خوب انجام شده است و دادن آگاهی کاملدرباره تصمیماتی که برآنها تأثیر میگذارد، روحیه معلمان را تقویت کنند. تدوین خطمشی کلی در موضوعات مهم، میتواند به ایجاد همرأیی در میان کارکنان کمک کند و احساسکارگروهی را به وجود آورد. روحیه معلمان با استنباط آنها از اینکه مدرسه، موردتأیید اهل محل هست نیز، افزایش مییابد. بنابراین باید اطمینان حاصل شود که کارکناناز تجلیل اهل محل اطلاع یافتهاند و گاه چنین اخباری در جراید محلی انتشارمییابد. شاخص ارزشیابی معلم یک نمونه بسیار خوب از رشد است، کههم میتواند روحیه معلمان را افزایش دهد و هم میتواند آن را تضعیف کند. تحقیق درارزشیابی معلمان نشان داده است که یکی از فواید اصلی آن برای کارکنانی که ارزشیابیشدهاند، این است که نوعی بازخورد مثبت از عملکردشان دریافت کردهاند در واقع در یکبررسی که من (کی ریاکو، 1995) از تجربه معلمان از ارزشیابی انجام دادم، چندین معلمگزارش کردند که بعد از سالها کار در مدرسه، اولین بار از طریق ارزشیابی رسمی بودهکه شخص دیگری در مدرسه به آنها گفته است که کارشان بسیار مهم و ارزشمند بوده است. بسیاری از معلمان، همچنین از اینکه فرصتی به دست آورده و توانسته بودند با ایننگرش که برای رسیدن به نیازهای مشخص شده، گام مفیدی برداشته شود. از مشکلاتی که درکار خود با آنها روبهرو بودند و نیازهای رشد حرفهایشان سخن بگویند، سپاسگزاربودند [ یادداشت ثابت - پنج شنبه 02/10/22 ] [ 7:58 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
بهنوش خرمروز به خاطر سپردن تعداد زیادی شماره تلفن کار دشواری است، اما پژوهشگران معتقدند برخلاف تصور عموم، گنجایش مغز ما برای ذخیره اطلاعات بیانتهاست و میتوان طی پنجاه سال حدود 9 میلیون شماره را حفظ کرد. به خاطر سپردن شمارههای 11 رقمی تلفنهای همراه برای اغلب ما کار بسیار دشواری است. در حالی که چائولو اهل چین، یکی از رکوردشکنانی که حافظه بینظیری دارد و هنوز هم کسی نتوانسته رکوردش را بشکند، در سال 2005/ 1384 توانست 67،890 رقم اعشار عدد پی را از حفظ بنویسد. اما در مقایسه با ظرفیت واقعی مغز، چه میتوان در این باره گفت؟
در حقیقت، بر اساس گزارش نیوساینتیست، توانایی مغز ما برای کسب اطلاعات بیانتهاست. توماس لندور در سال 1986/ 1365 مطالعه گستردهای را با استفاده از عکسها و متنها انجام داد تا ببیند که افراد تا چه میزان میتوانند در ذهن خود اطلاعات را ذخیره نمایند. وی بر اساس نتایجی که به دست آورد چنین تخمین زد که هر فرد بزرگسالی به طور متوسط در طول مدت عمر خود معادل 125 مگابایت اطلاعات را در ذهن خود ذخیره میکند، یعنی معادل 100 کتاب با حجم کتاب موبیدیک. البته به خاطر سپردن تعداد زیادی رقم با ترتیب درست خیلی مشکلتر از به خاطر سپردن اطلاعات مربوط به یک متن یا عکس است. بنابراین برای این که بتوانیم به طور دقیق بگوییم که ظرفیت یک حافظه چه قدر است، شاید بهتر باشد که به سراغ تکنیکهایی برویم که قهرمانان حافظه دنیا ز آنها استفاده مینمایند. اغلب آنها از یک روش به خاطرسپاری استفاده میکنند. آنها قبل از این که شروع به حفظ کردن یک عدد بنمایند، یک شی یا فرد را به هر عدد چهار رقمی از 0000 تا 9999 مرتبط میسازند. بنابراین، ارقام اعشاری عدد پی، به یک سری از این افراد یا اشیا ترجمه میشود و فردی که این ارقام را به حافظه میسپارد از این سری افراد و اشیا در ذهن خود یک داستان میسازد. در نتیجه مجموعه ارقام جذابتر میشوند و ذهن از عهده به خاطر سپاری آنها برمیآید. برای لو حفظ کردن 40،000 رقم در حدد 1000 ساعت زمان میبرد. بنابراین، مهم نیست که میزان حافظه یک نفر چه قدر باشد. اگر یک نفر در بیست سالگی شروع به حفظ کردن ارقام به این روش نماید و روزی 12 ساعت وقت صرف آن کند، در تولد هفتاد سالگیاش حدود 8،760،000 رقم را به ترتیب از حفظ خواهد بود. منبع: خبر آنلاین [ یادداشت ثابت - پنج شنبه 02/10/22 ] [ 7:48 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 02/10/22 ] [ 7:39 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |