سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

§  

§ یادگیری زبان انگلیسی دغدغه‌ی بسیاری از ماست. بسیار پیش آمده که از من می‌پرسند زبان را چگونه بیاموزیم؟

§ قبل از اینکه توضیحات آموزشی بدهم چند نکته لازم است  :

§ 1)  من تا کنون نتوانسته‌ام کلاس آموزش زبان انگیسی شرکت کنم. زمانی پولش نبود و این روزها وقتش. البته همیشه از همکارانم برای شرکت در این کلاسها حمایت کرده‌ام.

§ 2) مهارت من در زبان انگلیسی هنوز هم خوب نیست. بنابراین شاید توصیه‌های من بهترین نباشد. البته یک بار از هم از روی بیکاری تافل دادم که تا آنجا که به خاطر دارم از 120 نمره حدود ده نمره کم آوردم که ظاهراً میگویند خیلی بد نیست. اما در حرف زدن لهجه‌ی مزخرف مخصوص خودم را دارم! (نه آمریکایی نه بریتیش) و در نوشتن گاهی خطاهای گرامری دارم. اگر چه واقعیت این است که در خواندن متون انگلیسی از فارسی سریع‌تر هستم.

§ 3)‌ روشی که من اینجا مطرح می‌کنم کاملاً شخصی است. نمی‌دانم برای دیگران هم مفید است یا نه. اما من از راهنمایی با این روش شروع کردم و از زمانی که در حدود 20 سالگی با گروههای مختلف از کشورهای دیگر مواجه شدم تا امروز، همیشه جلساتم را خودم مدیریت کرده‌ام و بسیاری از اوقات نیز نقش مترجم همزمان را داشته ام. بنابراین گفتم در اینجا این روش را شرح دهم تا شاید برای دیگران هم مفید باشد:

§ گام صفر: در یادگیری زبان انگلیسی وسواس را کنار بگذارید.

§ افراد زیادی آماده‌اند تا برای شما در یادگیری زبان انگلیسی (آگاهانه یا ناخودآگاه)‌ مشکل ایجاد کنند!

§ سریع از شما می‌پرسند: از روی کدام کتاب می‌خوانی؟ کدام کلاس می‌روی؟

§ لهجه‌ی آمریکایی را ترجیح میدهی یا بریتیش را؟ وااااای! لهجه‌ات فاجعه است! لحنت خراب است. Big با Large فرق دارد! ‌کاربرد Between و Among متفاوت است و …

§ شاید حرفهای این دوستان درست باشد.

§ اما یک مشکل وجود دارد. ما در زبان خودمان هم هزار جور غلط و اشتباه داریم.

§ کلمات فارسی را با پسوند عربی جمع می‌بندیم. تلفظ‌های متفاوت داریم. کنایه‌ها و ضرب‌المثل‌هایی داریم که صد کیلومتر آن طرف تر کسی متوجه نمی‌شود. لهجه‌های اقوام دیگر را مورد شوخی قرار می‌دهیم! پس اینها نمی‌تواند مانع یادگیری باشد. دوستی داشتم که یک بار به من گفت: در تلفظ کلمات راحت باش. هر چقدر که پرت و پلا هم تلفظ کنی میتوانی روستایی را در آمریکا یا انگلیس بیابی که آن واژه را مثل تو تلفظ کنند!

§ ضمناً اگر مصاحبه‌های بی بی سی و سی ان ان و شبکه‌های بزرگ جهان را ببینید خواهید دید که بسیاری از افراد با اعتماد به نفس کامل و با نادرست ترین و غیر قابل فهم ترین لهجه صحبت می‌کنند. پس اعتماد به نفس داشته باشید! به من هر وقت می‌گویند آمریکن صحبت می‌کنی یا بریتیش؟ میگویم: ایرانیش!

§ اگر هنوز این مسئله به باور درونی شما تبدیل نشده، یک راهکار ساده اما اثربخش برای شما دارم. نام نسیم طالب را در اینترنت سرچ کنید.

§ نسیم طالب یکی از بزرگترین نویسندگان و نظریه پردازان معاصر در حوزه اقتصاد است که کتابهایش شهرت جهانی دارد و در وال استریت و بسیاری از مراکز بزرگ اقتصادی جهان سخنرانی دارد و دستمزد سخنرانی او در هر ساعت چند ده‌هزار هزار دلار است.

§ حالا ده دقیقه وقت بگذارید و یک مصاحبه‌ به زبان انگلیسی از نسیم طالب را که برای شما انتخاب کرده‌ام گوش بدهید (مفهوم مهم نیست. فقط به تسلط کلامی او توجه کنید):

§  

§  

§  دانلود نمونه مصاحبه نسیم طالب – تحلیل گر برجسته اقتصادی

§ سوال کننده انگلیسی زبان Native است و نسیم طالب هم طرف مقابل اوست.

§ این سطحی از سخنوری است که برای دنیا مطلوب است و پادکست آن هم عرضه می‌شود و شنیده می‌شود.

§ فکر نمی‌کنید بسیاری از ما انتظار بیشتری از خود داریم و واقعاً گرفتار کمال طلبی شده‌ایم؟

§ گام اول: نقش کلمات در مکالمه به زبان انگلیسی یا هر زبان دیگر

§ به هر حال بدون شناخت کلمات نمی‌توان به زبان دیگری حرف زد! اما اینجا آن قانون معروف 80-20 وجود دارد. با 20? تلاش نسبت به حرفه‌ای ترین کسانی که به زبان خارجی مسلط هستند، می‌توانیم 80? توانمندی آنها را کسب نماییم. پیشنهاد من قبل از هر کاری، مراجعه به لیست 1000کلمه‌ی پرکاربرد زبان انگلیسی است.

§ فایل PDF هزار کلمه پرکاربرد در آموزش زبان انگلیسی را می‌توانید از طریق لینک زیر دانلود کنید:

§ هزار کلمه که در زبان انگلیسی بیش از سایر کلمات کاربرد دارند

§ یک سوم کل نوشته‌های انگلیسی جهان فقط با همان 25 کلمه‌ی اول لیست اشغال شده است!

§ اگر 100 کلمه‌ی اول را بدانید نیمی از کل متون انگلیسی جهان را می‌فهمید! و 300 کلمه‌ی اول 65? از کل نوشته‌های مکتوب زبان انگلیسی را به خود اختصاص می‌دهند.

§ پیشنهاد می‌کنم ترجمه‌ی تک تک این لغت‌ها را پیدا کنید و به تدریج آنها را حفظ کنید.

§ اگر لیست هزار کلمه‌ای فوق، به نظر شما ابتدایی و ساده‌ است و یک لیست حرفه‌ای تر را برای یادگیری زبان انگلیسی ترجیح می‌دهید، پیشنهاد می‌کنم لیست زیر را دانلود و مطالعه کنید:

§ سه هزار کلمه پرکاربرد انگلیسی (به تفکیک گفتاری – نوشتاری)

§ در این لیست، کنار هر کلمه، علامتهای S1 و S2 وS3 و W1 و W2 و W3 را مشاهده می‌کنید. S اول کلمه Spoken و مربوط به میزان استفاده در زبان انگلیسی شفاهی است و W مربوط به کلمه Written و مربوط به میزان استفاده در زبان انگلیسی مکتوب است. بنابراین مثلاً S1 در کنار یک کلمه، یعنی این کلمه در هزار کلمه پرکاربرد زبان انگلیسی است و W2 در کنار یک کلمه، یعنی آن کلمه از نظر کاربرد مکتوب در زبان انگلیسی، رتبه‌ای بین هزار و دو هزار دارد.

§ گام دوم: یادگیری زبان انگلیسی از طریق دفتر خاطرات روزانه 

§ یکی از مشکلاتی که در آموزش زبان انگلیسی و سایر زبانها به شکل رسمی وجود دارد این است که نخستین درسهای آموزش زبان انگلیسی در اکثر کتابها با مراجعه به فرودگاه و هتل و تاکسی و پاس کنترل و … آغاز می‌شود.

§ این درحالی است که ما به ندرت به این مکالمات نیاز داریم. به همین دلیل، این مکالمات خیلی زود به فراموشی سپرده می‌شوند.

§ اگر گام اول را انجام داده‌اید (حالا نمی‌گویم هر هزار کلمه اما لااقل 300 کلمه‌ی اول را حفظ هستید) هر روز یک پاراگراف گزارش کار روزانه‌ی خودتان را به زبان انگلیسی بنویسید.

§ اینکه از صبح چه کار کرده‌اید. کجا رفته‌اید. چه اتفاق‌های خوب یا بدی افتاده و …

§ هر جا هم که لغت خاصی را نمی‌دانستید آن را فارسی بنویسید. مثلاً میخواهید بنویسید فکر می‌کنم خیلی بی‌ادب بودم… اما معادلی برای بی ادب نمی‌شناسید. بنویسید:

§ بی ادب I think I was so

§ شاید به نظرتان این کار مسخره باشد. اما اثر مهمی دارد:

§ شما به تدریج می‌فهمید که در زندگی روزانه‌ی خود به کدام واژه‌ها بیشتر نیاز دارید.

§ ضمن اینکه ممکن است فرصت کنید و از داخل دیکشنری‌های فارسی به انگلیسی واژه‌ی مناسب را پیدا کنید. اگر هم نشد مهم نیست. همیشه جایی در مغز شما باز می‌ماند که: «من معادل انگلیسی بی ادب را نمی‌دانم!».

§ اولین بار که یک جا در یک متن با این واژه برخورد کنید به دلیل اینکه مغز شما مدت طولانی در ناخودآگاه منتظر این واژه بوده، بلافاصله آن را میبیند و به خاطر می‌سپارد و بعید است به زودی آن واژه را فراموش کنید.

§ پیشنهاد جدی من این است که اگر در یادگیری زبان انگلیسی کمی پیشرفت کردید و احساس کردید که حتی می‌توانید در حد چند جمله هم بنویسید، یک وبلاگ انگلیسی کوچک راه اندازی کنید.

§ این کار چند خاصیت دارد.

§ مهم‌ترین آن این است که شما را وادار به نوشتن می‌کند. مطمئن باشید دیر یا زود گوگل در برخی جستجوها نوشته‌های شما را معرفی خواهد کرد و وبلاگ شما پس از ده یا بیست مطلب، بازدیدکنندگان غریبه هم خواهد داشت. دیدن تعداد بازدیدکننده‌های روزانه به یک بازی تبدیل می‌شود و احساس می‌کنید که باید بیشتر بنویسید.

§ اجازه بدهید که صادقانه بگویم که من هم چنین کاری کرده‌ام. چند وقت پیش وبلاگ Webmindset را راه اندازی کردم.

§ شاید برایتان جالب باشد که با وجودی که خواندن و درک مطلب من خوب بود، برای نوشتن اولین مطلب که بسیار ساده و کوتاه است، چند ساعت وقت گذاشتم. تازه می‌دیدم که چقدر به واژه‌ها بی‌تفاوت بوده‌ام. چقدر کلمه‌ها را همیشه خوانده‌ام اما برای به کار بردن آنها در جملات مشکل دارم. این روزها هنوز برای بهتر شدن زبانم هفته‌ای دو یا سه مطلب در آنجا می‌نویسم. هنوز هم می‌دانم که اشتباهات مختلف در انتخاب کلمات و گرامر دارم. اما برایم مهم نیست. اگر نتوانم بدون خجالت و با غلط در مقابل دیگرانی که نمی‌بینم حرف بزنم، چگونه می‌خواهم بعداً در مقابل کسانی که می‌بینم، حرف بزنم و صحبت کنم؟

§ گام سوم: نقش گرامر در یادگیری زبان انگلیسی

§ کمتر فارسی زبانی را می‌بینید که بتواند گرامر زبان خودش را توضیح دهد. هنوز هم تفاوت ماضی استمراری و حال ساده و ماضی بعید و … را خیلی‌ها نمی‌دانند.

§ به نظر می‌رسد یادگیری گرامر به صورت مجموعه‌ای از فرمول‌ها، کاری زمان‌بر و کم خاصیت باشد. ضمن اینکه به شدتفرّار محسوب می‌شود.

§ ما در زبان مادری خودمان، گرامر را از روی زشتی و زیبایی جملات می‌فهمیم: «دلم خواهد خواست برویم ساندویچ می‌خوردیم!» جمله‌ی نادرستی است. نه فقط به دلیل عدم تطبیق زمان افعال. بلکه به دلیل اینکه این جمله «زشت» است و ما تا کنون آن را ندیده‌ایم.

§ من برای یادگیری گرامر زبان انگلیسی از اول راهنمایی تا امروز، روزانه یک پاراگراف متن انگلیسی را از روی کتاب یا مجله یا اینترنت، بازنویسی می‌کنم. با این کار به تدریج ذهنم قضاوتی در مورد زشت و زیبا بودن جملات پیدا می‌کند که می‌تواند در درست‌تر حرف زدن کمکم کند.

§ اگر هم برای یادگیری زبان انگلیسی و گرامر آن حوصله‌ی بیشتری دارید، گزینه‌ی جالبی هم دارم:

§ در سایت BestAnwer فهرستی از سرویس های رایگان آنلاین اصلاح گرامر نوشته های زبان انگلیسی شما ارائه شده است:

§ فهرست بهترین نرم افزارهای اصلاح گرامر در زبان انگلیسی

§ هر کدام از آن پنج سرویس، ویژگی های خود را دارند. اما برای آموزش زبان انگلیسی به نظرم گزینه های اول و دوم (Paperrate و Grammarly) بهتر هستند.

§ گرامرلی، نسخه‌ی پولی هم دارد که می‌گوید نکات پیشرفته تری را به شما خواهد گفت. من دو سال است که نسخه پولی آن را هم امتحان کرده‌ام. در حدی نیست که بخواهید پولش را بدهید یا اگر از نسخه‌ی رایگان استفاده می‌کنید، احساس بدی داشته باشید. به نظرم نسخه‌ی رایگان کاملاً کافی است.

§ گام چهارم: ایجاد انگیزه در یادگیری زبان انگلیسی

§ خواندن متن‌های طولانی خیلی انرژی و حوصله می‌خواهد.

§ به نظر من برای یادگیری زبان انگلیسی از متن‌های کوتاه شروع کنید. در آموزش زبان انگلیسی نقل قول‌ها عالی هستند. اگر موضوع خاصی مورد علاقه‌ی شماست یا فرد خاصی مورد علاقه‌تان است در سایت‌های نقل قول، جملاتی مربوط به آن فرد یا موضوع را پیدا کنید و یادداشت کنید. ممکن است بعضی جملات را متوجه نشوید. مهم نیست. بدون نگرانی به سراغ جملات دیگر بروید.

§ من برای نقل قول انگلیسی معمولاً سراغ یکی از این سایت‌ها می‌روم:


[ یادداشت ثابت - دوشنبه 03/8/29 ] [ 10:27 عصر ] [ غلامعلی عباسی ] [ نظرات () ]

 

مقدمه:

حتماً شنیده‌اید که میگویند: برای اینکه بتوانیم خوب به زبان انگلیسی مکالمه داشته باشیم، ابتدا بایستی شنونده‌ی خوبی باشیم. بعضی از زبان‌آموزها بر پایه‌ی همین گفته (که درست هم هست) انصافاً وقت زیادی روی مطالب شنیداری، اعم از فیلم‌ها، پادکست‌ها، اخبار، و ... می‌گذارند اما نتیجه‌ی دلبخواه خود را از این‌همه وقتی‌که می‌گذارند، نمی‌گیرند. و معمولاً از بنده می‌پرسند که:

به ما گفتن که "گوش دادن به اخبار، فیلم، موسیقی و دیگر مطالب زبان‌اصلی، حتی اگر چیزی هم ازشون نفهمیم باز مفیده"، پس چرا من این‌همه به مطالب انگلیسی گوش میدم اما هیچی نمیتونم صحبت کنم؟

 

متأسفانه ادعای فوق (داخل گیومه‌ی قرمز) اگر کاملاً غلط نباشد، می‌توانم بگویم که تا حد بسیار زیادی غلط است. گوش دادن غیر هدفمند به مطالب شنیداری، به‌خودی‌خود مکالمه‌ی زبان انگلیسی شما را بهبود نمی‌بخشد. تازه، اگر بخش قابل‌توجهی از مطلب صوتی را نیز نفهمید، حتی مهارت شنیداری (لیسنینگ) شما نیز تقویت نمی‌شود. زیرا ذهن شما، با مطالبی که نمی‌فهمد، مانند نویز برخورد می‌کند. بنابراین، برای اینکه مکالمه‌ی زبان انگلیسی خود را تقویت نمایید و به آن شتاب بدهید، بایستی مطالب شنیداری را هدفمند گوش بدهید.

به همین دلیل، بنده قصد دارم که در این نوشته، پنج استراتژی مختلف نام ببرم که با اعمال آن‌ها، مکالمه‌ی زبان انگلیسی شما، با شتاب خیلی بیشتری، تقویت می‌شود. قبل از اینکه این استراتژی‌ها را نام ببرم، لازم است که به نکات زیر دقت بفرمایید.

نکته‌ی 1: قبل از پیاده‌سازی این استراتژی‌ها، بایستی اشراف کافی به مطلب داشته باشید. یعنی مطلب صوتی را به‌خوبی حلاجی کرده، و آن را به‌خوبی بفهمید. به‌عنوان‌مثال، اگر از اپلیکیشن زبانشناس استفاده می‌کنید، ابتدا بایستی به‌اندازه‌ی کافی درس رابخوانید، و معنی لغاتی که بلد نیستید را از دیکشنری در بیاورید، و لغات را نشانه‌گذاری نمایید.

نکته‌ی 2: این استراتژی‌ها از آسان به سخت چیده شده‌اند. هرچه استراتژی‌ها سخت‌تر شوند، مکالمه‌ی شما نیز بیشتر تقویت می‌شود.

نکته‌ی 3: آیا لازم است که تمامی این استراتژی‌ها، باهم روی مطالب پیاده‌سازی شود؟ خیر. با توجه به توان خود، در ابتدای کار، به استراتژی‌های ساده‌تر بسنده کنید، هر وقت قوی شدید، استراتژی‌های سخت‌تر را انجام دهید. حتی ممکن است آن‌قدری قوی بشوید که اصلاً نیازی نبینید که استراتژی‌های ساده‌تر را انجام دهید. بنابراین هر دو حالت امکان‌پذیر است.

استراتژی اول: تکرار فعالانه

تکرار فعالانه، جزء اولین استراتژی‌هایی است که انسان به کمک آن، مکالمه را در کودکی یاد می‌گیرد. به صحنه‌ی زیر دقت بفرمایید:

مادر: بگو بابا؛ کودک: بغ بو! مادر: آفرین! دوباره بگو بـــــابا؛ کودک: بع بع! مادر: بع بع نه! بــــــا ... بـــــا؛ کودک: بـــع بـــا!

این صحنه، سناریوئی است که برای هزاران سال، کودکان خردسال را به حرف آورده است. بنابراین طبیعی است که روی شما که می‌خواهید زبان جدیدی یاد بگیرید، نیز جواب می‌دهد.

فعالانه یعنی چه؟

فعالانه یعنی سعی می‌کنید که همه‌چیز شما مانند گوینده باشد، یعنی نه‌تنها تلفظ و سرعتتان شبیه وی باشد؛ بلکه احساسات و انرژی گوینده را نیز منتقل نمایید.

در ضمن این تمرین را می‌توانید با سرعت و آهنگ متناسب با خودتان، پیاده‌سازی نمایید. مثلاً در ابتدای کار می‌توانید فراز به فراز مطالب را تکرار کنید؛ کمی که بهتر شدید جمله به جمله تکرار کنید؛ حتی از این هم بهتر شدید، خودتان را به چالش بیندازید و چند جمله را یکجا تکرار کنید.

یک نمونه از این استراتژی را در ویدئوی زیر ببینید.

همین‌طور که استراتژی تکرار فعالانه را انجام می‌دهید، متوجه می‌شوید که رفته‌رفته می‌توانید گفته‌های گوینده را با سرعت عمل بیشتری تکرار نمایید. و درنهایت این‌قدر سرعت عملتان بالا می‌رود که دیگر حتی می‌توانید با گوینده همخوانی داشته باشید. به این تکنیک، تکنیک سایه میگویند.

استراتژی دوم: تکنیک سایه

بگذارید ابتدا به‌صورت ساده، اهمیت تکنیک سایه را توضیح بدهم. اگر بخواهید خواننده‌ی خوبی بشوید چه می‌کنید؟ یکی از تمرین‌های مهم خوانندگی این است که با ترانه‌های دیگر خواننده‌ها همخوانی داشته باشیم، و بتوانیم دقیقاً عین آن‌ها بخوانیم. زبان انگلیسی و دیگر زبان‌ها نیز مثل موسیقی، دارای آهنگ و ملودی خاص خود است. بنابراین، همان‌طور که برای یادگیری یک ترانه، با خواننده‌ی آن می‌خوانیم؛ برای یادگیری مکالمه زبان انگلیسی نیز بایستی همخوانی (تکنیک سایه یا shadowing) داشته باشیم.

تکنیک سایه به چند روش قابل پیاده‌سازی است.

1-2- تکنیک سایه به کمک متن

وقتی‌که متنی که در حال خوانده شدن است را جلوی خودتان داشته باشید، مانند حامی شما عمل می‌کند. بنابراین، پیاده‌سازی تکنیک سایه، به کمک متن انگلیسی، برای دفعات اول راحت‌تر و بهتر است.

اغلب اوقات این اتفاق برای شما میفتد که مثلاً در حال گوش دادن به مطلبی به زبان انگلیسی باشید اما ذهنتان به‌جای اینکه به زبان انگلیسی متمرکز باشد، در جای دیگری باشد. مثلاً به این فکر کنید که شام چه بخورید، یا با دوستانتان فردا چه‌کار کنید، یا ممکن است به مشکلات کاری خود فکر کنید. این آن چیزی نیست که شما می‌خواهید انجام دهید؛ بلکه شما دوست دارید که تمرکزتان بر یادگیری زبان انگلیسی باشد. در این استراتژی درآن‌واحد هم می‌خوانید، هم می‌شنوید، و هر آنچه گوینده می‌گوید، به‌طور همزمان به زبان می‌آورید. این کار تمرکز بالایی می‌طلبد. بنابراین باعث می‌شود که ذهن شما به حاشیه نرود و به چیزهای دیگر فکر نکند. بنابراین تکنیک سایه به کمک متن، به دلیل اینکه خودش تمرکز بالایی می‌طلبد، باعث می‌شود که خودبه‌خود ذهنتان منحرف نشود.

ویدئوی زیر به شما نشان می‌دهد که تکنیک سایه به کمک متن، چگونه پیاده‌سازی می‌شود.

2-2- تکنیک سایه بدون کمک متن

وقتی‌که در حال همخوانی یک ترانه با خواننده‌ی آن هستیم، بعد از چند بار همخوانی، متن ترانه کاملاً در ذهن ما جای می‌گیرد و دیگر نیازی به خواندن ترانه از روی متن نداریم.

در اینجا تکنیک نیز دقیقاً همین اتفاق میفتد. پس از مدتی، متن مطلبی که در حال گوش کردن آن هستید، حفظتان می‌شود. حال برای اینکه تکنیک سایه، کمی چالشی‌تر بشود، برای پیاده‌سازی آن، دیگر از متن انگلیسی کمک نگیرید. این کار مقداری سخت‌تر از مرحله‌ی قبلی است؛ اما احتمال اینکه ذهنتان به چیزهای دیگر منحرف شود کمی بیشتر از مرحله‌ی قبلی می‌شود. بنابراین بایستی دقت بیشتری به این موضوع بکنید.

می‌توانید با نگاه کردن ویدئوی زیر بیشتر با این موضوع آشنا شوید:

همان‌طور که در ویدئو مشاهده نمودید این تمرین بسیار عالی است. اگر شما هرروز این استراتژی را تمرین کنید، روزبه‌روز بهتر و بهتر می‌شوید و پس از مدت‌زمانی، چشم باز می‌کنید و می‌بینید که با صحبت کردن به زبان انگلیسی خیلی راحت شده‌اید. تلفظتان مثل یک بومی زبان شده است. و مکالمه‌تان به‌سرعت یک انگلیسی‌زبان بسیار بیشتر نزدیک شده است. همه‌ی این‌ها برای تسلط به مکالمه زبان انگلیسی بسیار مهم است. درنهایت زمانی می‌رسد که احساس می‌کنید کاملاً میدانید صحبت کردن همانند یک انگلیسی‌زبان چگونه است. در این زمان قادر خواهید بود که این احساس را منتقل کنید. یعنی این احساس را به مکالمه خود انتقال بدهید و واقعاً مثل یک انگلیسی‌زبان به زبان انگلیسی صحبت کنید.

3-2- تکنیک سایه به همراه زبان بدن

یکی از اهداف شما از زبان انگلیسی این است که به زبان انگلیسی مسلط شوید و با اعتمادبه‌نفس بالایی به زبان انگلیسی صحبت کنید. برای اینکه اعتمادبه‌نفس بالایی داشته باشید، بایستی یک حالت بدنی حاکی از خودباوری به بدن خودتان بدهید. این بدان معنی است که سرتان بالا باشد. سینه به سمت جلو و به قولی ستبر باشد و شانه‌ها کمی عقب‌تر باشند. اگر قیافه‌ای حاکی از ترس و کمرویی بگیرید، این ژست بدنی در مکالمه‌ی شما نیز تأثیر می‌گذارد و صحبت کردنتان، آن‌طور که می‌خواهید با اعتمادبه‌نفس نمی‌شود.

درواقع، همان‌طور که میدانید رابطه‌ی مستحکمی بین حالت‌های بدنی، ذهن، و احساسات وجود دارد. بنابراین اگر وانمود کنید که اعتمادبه‌نفس بالایی دارید؛ و زبان بدن خود را به حالتی که حاکی از اعتمادبه‌نفس بالا است تغییر دهید؛ این موضوع به بالا رفتن انگیزه ی شما کمک می‌کند و مکالمه‌ی بهتری خواهید داشت. بنابراین نیاز است که همیشه تمرین کنید که در هنگام مکالمه، از زبان بدنی مناسبی برخوردار باشید. یکی از زمان‌هایی که می‌توانید این تمرین را به نحو احسن انجام دهید، در هنگام پیاده‌سازی تکنیک سایه است. بنابراین تکنیک سایه را با یک حالت بدنی خودباورانه تمرین کنید: شانه‌های خودتان را بازتر کنید؛ دست‌های خود را بیرون بیندازید؛ چانه‌ی خود را بالا ببرید؛ و سینه‌ی خود را ستبر کنید.

فیزیک بدنی مناسب در هنگام یادگیری زبان انگلیسی خودباوری شما را افزایش می‌دهد.

تمرین دیگری که می‌توانید انجام دهید، پیاده‌سازی تکنیک سایه در حال راه رفتن است. اگر در نزدیکی خانه‌ی پارکی باشد که به آنجا بروید، و از طریق دستگاه همراه خود، مطلبی را به زبان انگلیسی برای خود پخش‌کنید، و در حال قدم زدن تکنیک سایه را انجام دهید، خیلی عالی می‌شود. این کار چند فایده برای شما دارد:

اول اینکه هرکسی روش خاص خود را برای یادگیری دارد. بعضی‌ها بصری گرا هستند؛ برخی دیگر شنوایی گرا هستند؛ بعضی‌ها دوست دارند که از روی متن یاد بگیرند؛ و افرادی نیز هستند که دوست دارند از بدنشان استفاده کنند. به این افراد جنبشی آموز (kinesthetic learners) میگویند. البته این‌طور نیست که هر فردی فقط و فقط با یک روش از روش‌های فوق، مطالب جدید را یاد بگیرد. بلکه معمولاً برای هر فرد، ترکیبی از این‌ها بهترین حالت یادگیری می‌شود. بنابراین یادگیری زبان انگلیسی در هنگام حرکت کردن می‌تواند در حقیقت روشی باشد که برای شما بسیار مناسب است.

اما مهم‌تر از این موضوع، این است که وقتی بیرون و در حال حرکت (حتی ورزش) به یادگیری زبان انگلیسی می‌پردازید، بدن شما زنده است و فعالیت‌های ذهنی در بهترین حالت خود قرار دارد. در این حالت خون بیشتری در رگ‌های شما جریان پیدا می‌کند و اکسیژن بیشتری به مغز شما می‌رسد. این کار باعث می‌شود که عمیقاً، فعالیتی که در حال انجام آن هستید را یاد بگیرید.

شاید فکر کنید که اگر این کار را در بیرون از خانه و در دید عموم انجام دهید دیگران فکر کنند که شما دیوانه هستید! بایستی زیاد دراین‌باره نگران نباشید. زیرا اکثر افرادی که شما در طول مسیر خود می‌بینید، دیگر در طول زندگی خود احتمالاً آن‌ها را نخواهید دید. بنابراین، تنها کافی است که مزاحمتی برای دیگران نداشته باشید که باعث اعتراض و یا ناخرسندی آن‌ها بشود.

باوجوداینکه صحبت کردن بهتر است، اما در مواقع ناچاری می‌توانید در ذهن خود بلند صحبت کنید. مثلاً زمانی که در اتوبوس و یا مترو هستید این کار خیلی می‌تواند بهتر از بلند صحبت کردن باشد. می‌توانید صدای ذهن خود را بلندبلند بشنوید. حتی شما می‌توانید که این کار را با یک حالت پر از اعتمادبه‌نفس انجام دهید. یعنی در ذهن خود تصور کنید که یک آدم بسیار پر اعتمادبه‌نفس در حال صحبت کردن است.

استراتژی سوم: روخوانی

استراتژی سوم، روخوانی از روی متن انگلیسی است. این تمرین کاملاً بدون فایل صوتی انجام می‌شود. قبل از اینکه متنی را روخوانی بکنید، بسیار مهم است که به مطلب صوتی به‌اندازه‌ی کافی گوش داده باشید و تکنیک سایه را پیاده‌سازی کرده باشید. بنابراین با فرض اینکه مراحل قبلی را روی مطلب صوتی انجام داده‌اید، در این مرحله ریتم داستان کاملاً دستتان است و میدانید چگونه آن را بخوانید و تلفظ کنید و مطالب آن را منتقل کنید. بنابراین تنها کاری که لازم است انجام دهید این است که متن مطلب صوتی را داشته باشید و از روی آن به همان صورتی که در مراحل قبلی یاد گرفته‌اید، بخوانید. این کار چیزی شبیه به فایل ویدئویی زیر می‌شود:

استراتژی چهارم: سخنرانی

استراتژی چهارم تا حد زیادی مشابه استراتژی سوم است. پس‌ازآنکه به‌اندازه‌ی کافی روخوانی کردید، رفته‌رفته برای خواندن متن انگلیسی مطلب صوتی، می‌توانید کمک کمتری از آن بگیرید. یعنی بیشتر از حفظ صحبت کنید (یا به عبارتی سخنرانی کنید). در این مرحله نیز متن انگلیسی مطلب صوتی در دسترستان است اما تنها از آن برای یادآوری مطالب استفاده می‌کنید. نه اینکه از روی آن بخوانید. مثل یک سخنران که متن سخنرانی‌اش در دستش است، اما بیشتر آن را از حفظ می‌خواند و تنها برای یادآوری مطالب کلیدی به متن سخنرانی نگاه می‌کند. البته از خودتان چیزی به داستان اضافه نکنید بلکه تنها هر آنچه در مراحل قبلی تمرین کردید را به زبان بیاورید. همانند آنچه در ویدئوی زیر نمایش داده شده است.

استراتژی پنجم: بازگویی داستان

وقتی تمامی مراحل و تمرینات قبلی را انجام دادید، کاملاً برای مرحله‌ی نهایی آماده هستید. این مرحله، که بسیار چالش‌برانگیز است، بازگویی داستان نام دارد. یعنی مطلب صوتی را به زبان خود و با لغاتی که خودتان دوست دارید بازگویی کنید. بدون گرفتن هیچ کمکی از متن و فایل صوتی. در این مرحله نیز می‌توانید اهمیت زیادی برای زبان بدن خود قائل شوید و با حالتی حاکی از اعتمادبه‌نفس بالا، به بازگویی داستان بپردازید. لازم نیست که مطالب را حفظ کنید. با فرض اینکه تمرینات قبلی را انجام داده‌اید، الآن بایستی دید مناسبی نسبت به داستان داشته باشید. بنابراین می‌توانید داستان را به زبان خودتان و هر جور که راحت هستید بازگویی کنید:

همان‌طور که در ویدئو دیده می‌شود، داستانی که در ویدئوهای قبلی عیناً تکرار می‌شد، این بار از زبان گوینده به زبان خودش بازگویی شد. رسیدن به این مرحله‌یعنی حد نهایی تسلط به مکالمه زبان انگلیسی. برای همین است که پنج استراتژی مختلف را به ترتیب و پشت سر هم انجام دادید. تا کاملاً بر مطلب تسلط پیدا کنید و از زبان خودتان صحبت کنید. اگر این کار را به‌طور مرتب برای مطالب مختلف انجام دهید، پس از چند ماه تأثیرات شگرف آن را کاملاً مشاهده می‌کنید و واقعاً می‌توانید به آرزوی خود، که داشتن تسلط مکالمه‌ای به زبان انگلیسی است، برسید.


[ یادداشت ثابت - دوشنبه 03/8/29 ] [ 10:25 عصر ] [ غلامعلی عباسی ] [ نظرات () ]

Sometimes in the English language, a noun is used to describe another noun; in other words, the first noun performs the function of an adjective. Look at the following examples:

- Basketball coach– here the noun basketball is being used to describe the noun coach

- Garment shop– here the noun garment is being used to describe the noun shop

- Painting exhibition– here the noun painting is being used to describe the noun exhibition

In all the above examples, the first noun acts as an adjective.

Rules related to Nouns as Adjective

1. The ‘nouns as adjective’ always come first or before the second or main noun. Let’s see a few more examples:

- A cricket bat

- A soccer ball

- A car race

- A love story

2. In general, like adjectives, nouns being used as adjectives are used in the singular form, although in the case of certain words, like clothes, customs, sports, etc, an exception is made. For example:

- Bathroom or bathrooms, and not bathsroom or bathsrooms

- Badminton racket or badminton rackets, and not badmintons racket or badmintons rackets

In short, the plural form will always appear on the second noun only.

Some nouns are always written or spoken in the plural forms, but we generally treat them as a singular form. For example:

- A billiards player

- A news editor

Some nouns are always treated in the plural forms when used as an adjective. For example:

- Sports museum

- Clothes outlet

- Accounts manager

3. Multiple nouns can also be used as adjectives. For example:

- School cricket team coach

- Motor production cost

- Child health care research centre

4. We can also use a true adjective before nouns as adjective. For example:

Famous Indian cricket player

Cute coffee mug

Delectable Chinese cuisine

Honest school teacher

Increasing air pollution


[ یادداشت ثابت - دوشنبه 03/8/29 ] [ 10:24 عصر ] [ غلامعلی عباسی ] [ نظرات () ]

 

از کجا برای خواندن زبان انگلیسی شروع کنیم ؟

اگر با جستجوی سؤال “برای یادگیری زبان انگلیسی از کجا شروع کنیم” یا "چگونه زبان انگلیسی بخوانیم" به این صفحه واردشده‌ای احتمالاً می‌خواهی زبان انگلیسی را یاد بگیری اما هنوز شروع به خواندن آن نکرده‌ای. بگذار ابتدا سؤالی را از شما بپرسم :

اگر واقعاً می‌خواستی که زبان انگلیسی را یاد بگیری، الآن بایستی چه‌کاری انجام بدهی که این اتفاق رخ دهد؟

مشکلی که همه‌ی ما با یادگیری زبان انگلیسی و در کل دیگر اهدافمان در زندگی داریم، این است که زمان بسیار زیادی را صرف فکر کردن و حرف زدن در رابطه با آرزوهایمان می‌کنیم. ولی زمان بسیار کمتری را صرف کارهایی می‌کنیم که می‌تواند در حقیقت ما را به اهدافمان برساند.

 

برای یادگیری زبان انگلیسی از کجا شروع کنم؟

این مشکل بسیار رایج است و تقریباً همه‌ی ما چندین بار در زندگی آن را تجربه کرده‌ایم. ما اهداف مهم زیادی را در طول زندگی می‌خواستیم دنبال نماییم اما هیچ کاری، تأکید می‌کنم هیچ کاری، برای رسیدن به آن‌ها نکردیم. می‌خواهیم که تناسب‌اندام بهتری داشته باشیم، یا غذاهای سالم‌تری بخوریم، یا …. اما دریغ از یک‌قدم عمل. برای زبان انگلیسی نیز همین‌طور است. همه‌ی ما دوست داریم که زبان انگلیسی را یاد بگیریم. بنابراین شروع می‌کنیم و کلی برنامه و طرح در ذهن خودمان می‌ریزیم. که مثلاً به‌زودی، فردا، شنبه‌ی هفته‌ی بعد، ماه بعد یا سال بعد این برنامه‌ها را آغاز کنیم و زبان انگلیسی را یاد بگیریم. اتفاقی که رخ می‌دهد این است که این فرایندهای برنامه‌ریزی، به ما این‌طور القا می‌کنند که انگار واقعاً در حال رسیدن به هدفمان هستیم؛ درحالی‌که در واقعیت هیچ قدمی را به سمت هدفمان برنداشته‌ایم.

همین حالا، هیچ‌وقت زمان مناسبی برای قدم برداشتن به سمت هدفمان نیست. به‌جای آن، به‌زودی، ظاهراً جذاب‌ترین گزینه‌ی ما برای شروع رسیدن به اهدافمان است.

ما بسیاری از مشکلاتمان را به کناری می‌گذاریم تا نسخه‌ی آینده‌ی ما آن را حل بکند. زیرا فکر می‌کنیم که “من آینده” انگیزه و انرژی بیشتری برای رسیدن به هدف دارد؛ زمان بیشتری دارد؛ پول بیشتری دارد؛ جذاب‌تر است؛ یاد گرفته است که زود از خواب برخیزد و بیشتر تلاش کند؛ و یاد گرفته است که زندگی را بهتر مدیریت کند.

بنابراین صبر می‌کنیم……..

من این را به‌خوبی میدانم زیرا من نیز در دوران کودکی و نوجوانی بارها اهدافم را به کناری گذاشتم تا “حسین آینده” برایم به آن برسد.

مشکل ما خیلی وقت‌ها این نیست که دقیقاً نمی‌دانیم چه‌کار باید بکنیم. در حقیقت بیشتر وقت‌ها ما دقیقاً میدانیم که چه‌کار باید بکنیم. مثلاً کمتر بخوریم، بیشتر ورزش کنیم، و در مورد زبان انگلیسی: بیشتر بخوانیم و بشنویم.

حسین آینده هیچ‌وقت اطلاعات بیشتری نسبت به الآن، برای قدم برداشتن به سمت اهداف کنونی خود ندارد. اما بیشتر وقت‌ها حسین آینده در ذهن احساس می‌کند که بهتر می‌تواند به سمت اهداف قدم بردارد.

بیشتر اوقات اگر هیچ کاری انجام ندهیم و فقط برنامه‌ریزی کنیم، آینده‌ی بهتری نسبت به حال حاضر نداریم.

اگر میدانی که می‌خواهی چه‌کار بکنی و چه هدفی داری، قدم بعدی عمل است.

از فردا دیگه حتما شروع میکنم!

بنابراین سؤال اول این نوشتار، برای یادگیری زبان انگلیسی از کجا شروع کنیم، بهتر است که تبدیل شود به: الآن چه‌کار کنم که زبان انگلیسی یاد بگیرم؟

چند حقیقت بزرگ در رابطه با این سؤال وجود دارد که بهتر است آن‌ها را مشخص کنم:

هیچ کاری نکردن جواب این سؤال نیست

خیلی واضح است نه؟ اما هنوز شما احتمالاً در حال انجام همین کار هستی. زیرا تنها فکر کردن در رابطه با یادگیری زبان انگلیسی، تقریباً معادل با این است که هیچ کاری نکرده‌اید. فکر کردن در رابطه با اهدافت، شما را به آن‌ها نزدیک‌تر نمی‌کند. تنها عمل کردن این کار را برایت انجام می‌دهد.

این موضوع شاید برای خیلی‌ها قابل‌پذیرش نباشد و مثل یک سیاه‌چاله‌ای است که همه‌ی ما در مقاطعی از زندگی‌مان، در دام آن میفتیم. زیرا فکر کردن در رابطه با آینده‌ی خود و اهدافمان و اینکه چطور به آن‌ها برسیم، خیلی جذاب و خوشحال‌کننده به نظر می‌رسد. وقتی‌که آینده‌ی موفقی برای خود تجسم می‌کنیم، از خودمان خیلی احساس رضایت داریم.

احتمالاً خیلی از شماها تصوری که از آینده‌ی خود دارید این است که زبان انگلیسی را یاد می‌گیرید و برای ادامه‌ی تحصیل به یک کشور انگلیسی‌زبان می‌روید و آنجا به‌راحتی می‌توانید با افراد ارتباط برقرار کنید. و یا اینکه علاقه‌مند به مسافرت‌های تفریحی هستید و دوست دارید در مسافرت‌هایتان ارتباط خیلی خوبی را با افراد مختلف داشته باشید. و یا دوست دارید که بتوانید به‌راحتی با توریست‌هایی که به ایران می‌آیند به زبان انگلیسی صحبت کنید. همه‌ی این‌ها تصورات هیجان‌انگیزی هستند. این تصورات باعث می‌شود که فکر کنید که انگار به سمت هدفتان قدمی برداشته‌اید. و یا به قول روانشناس‌ها در حال کسب انرژی مثبت هستید. اما درواقع هیچ کاری نکرده‌اید جز اینکه راهی برای فرار از عمل کردن در حال حاضر پیداکرده‌اید.

برنامه‌ریزی برای یادگیری زبان انگلیسی نیز معادل این است که هیچ کاری نکرده باشید. حتی بهترین برنامه‌ریزی‌ها، عمل کردن نیست. بلکه تنها تفکرات برنامه‌ریزی‌شده است. برنامه‌ریزی در حقیقت فکر کردن درباره‌ی عمل است. تصمیم در رابطه بااینکه چگونه و در چه زمانی، چه‌کاری را انجام دهی. اما این‌ها تنها در ذهن شما رخ می‌دهد و هیچ عملیاتی را در بر نمی گیرد. و قطعاً هیچ زبانی را با این طرح‌ها و نقشه‌ها یاد نمی‌گیری.

تحقیق درباره بهترین روش یادگیری زبان انگلیسی ، جواب این سؤال نیست

همانند فکر کردن، اختصاص زمان بسیار زیاد در گوگل و جستجو برای بهترین روش یادگیری زبان انگلیسی نیز جزو عمل کردن محسوب نمی‌شود، درحالی‌که هم‌چین احساسی به آدم دست می‌دهد. زیرا صدها هزار صفحه در رابطه با یادگیری زبان انگلیسی در اینترنت وجود دارد و هزاران محصول مختلف آموزشی برای یادگیری زبان انگلیسی یافت می‌شود که هیچ‌وقت نمی‌توانی همه‌ی آن‌ها را مطالعه و بازنگری کنی.

مشکل اصلی اینجاست که با توجه به حجم بسیار زیادی از اطلاعات که در اینترنت وجود دارد اتخاذ تصمیمی درست برای انتخاب بهترین روش یادگیری زبان انگلیسی بسیار سخت است. به‌ویژه زمانی که برخی از پیشنهادها بسیار متناقض به نظر می‌رسد. به‌عنوان‌مثال برخی فلش کارت‌ها را روش مناسبی برای حفظ کردن لغات انگلیسی می‌دانند، برخی خیر. گروهی میگویند گرامر مهم‌تر است، گروهی دیگر میگویند لغت مهم‌تر است. گروهی بهترین کتاب آموزش زبان انگلیسی را کتاب‌های گرامری و لغت می‌دانند، گروهی دیگر کتاب‌های قصه را قبول دارند. خلاصه‌ی اینکه نظریات در این رابطه بسیار زیاد است و هیچ‌کدام هم به‌طور مطلق غلط یا درست نیستند. بنابراین گیر افتادن در دام یافتن بهترین روش یادگیری زبان انگلیسی و صرف ده‌ها ساعت وقت برای آن، تنها باعث می‌شود که خسته‌تر شوی و احتمالاً یادگیری خود را متوقف کنی. اگر خیلی دوست داری که روشی معقولانه انتخاب کنی، ما در وب‌سایت زبانشناس دیدگاه خود را در نوشته‌های مختلف بیان کردیم. نگاهی گذرا به آن بینداز ولی زیاد در آن متوقف نشو:

 

 

و نوشته‌های مختلف دیگری که در زبانشناس ارائه‌شده است. ما سعی کرده‌ایم که روش‌هایی علمی برای شما ارائه کنیم ولی بازهم تکرار می‌کنم که توقف در این روش‌ها صرفاً برای یافتن بهترین روش آموزشی کاری وقت‌گیر و بیهوده است.

فقط انجامش بده هم جواب این سؤال نیست

نایک شعار بسیار جالبی دارد. فقط انجامش بده یا همان just do it. اما به نظر بنده این شعار زیاد در حوزه‌ی یادگیری زبان کارساز نیست. چون این سؤال پیش می‌آید که چه‌کاری انجام بدم؟! که جواب‌های بسیار زیادی برای این سؤال وجود دارد که همان‌طور که در بالا به آن اشاره کردیم هیچ‌کدام به‌طور مطلق غلط یا درست نیستند.

من تنها می‌توانم به شما این را بگویم که اگر بجای جستجوی بهترین روش یادگیری زبان انگلیسی، کتابی را باز بکنی و بخوانی و یا فیلمی به زبان انگلیسی نگاه بکنی وقتتان را بهتر صرف یادگیری زبان انگلیسی می‌شود.

بنابراین توصیه‌ی بنده به شما این است: شروعش کن!

 

 

شعار نایک! با کمی تغییر.

 

شروعش کن

اصلاً نگران این نباش که از کجا شروع کنی. اصلاً نگران این نباش که وقتی‌که می‌توانی الآن اختصاص دهی بسیار کم است. اصلاً نگران روش آموزشی نباش. فقط شروع کن. شروع کن به یادگرفتن، خواندن، شنیدن، و برقراری ارتباط با این‌وآن. وقتی اولین قدم را که برداری همه‌چیز رفته‌رفته درست می‌شود. می‌توانی با همین روش‌ها و متدهایی که در بالا عنوان کردم شروع کنی، اگر خوشت آمد ادامه بدی و اگر خوشت نیامد با روش دیگری ادامه بدی. ولی شروع کن. همین حالا!

من خودم به‌شخصه خیلی از کارهای موفقیت‌آمیزی که در زندگی انجام دادم برنامه‌ریزی خاصی پشت سر آن نبوده است. فقط قدم در راه گذاشتم و سعی کردم که با تلاش خود به هدف خودم برسم. همیننرم افزار زبانشناس که در حال حاضر در این وب‌سایت ارائه می‌شود به‌تازگی آغاز شده است. ادعا نمی‌کنیم که الآن بهترین گزینه است ولی تلاش خودمان را در این زمینه انجام می‌دهیم و سعی می‌کنیم که نظرات زبان‌آموزان را جلب کنیم.

آیا آماده‌ی شروع هستی؟

اگر شما را متقاعد کردم که همین الآن شروع به یادگرفتن زبان انگلیسی بکنی چند تا راهکار برای ادامه‌ی این راه طولانی برای شما دارم.

1- دانلود اپلیکیشن زبانشناس

اپلیکیشن زبانشناس با توجه به منابع فراوان و جذابی که دارد، نقطه‌ی خوبی برای شروع شما است. علاوه بر آن، ما حمایت خیلی زیادی از زبان آموزان می‌کنیم و پس از نصب اپلیکیشن، به سؤالات شما و مشکلاتی که دارید پاسخ می‌دهیم.

برای دانلود اپلیکیشن زبانشناس روی این لینک کلیک بفرمایید.

2- انتخاب پکیج مناسب

برای شروع کار با این اپلیکیشن، پس از دانلود آن از کافه بازار، توصیه می‌کنیم که با پکیج‌های آموزشی زیر شروع کنید:

سطح ابتدایی: داستان‌های کودکانه

سطح متوسط: داستان‌های واقعی، و انگلیسی قدرت

سطح پیشرفته: مگا داستان‌ها، انگلیسی مهارت، و داستان‌های کوتاه

سطح فوق پیشرفته: مکالمات تجاری

3- اعمال متدهای مناسب روی پکیج‌های فوق

اگر داستان‌های کودکانه را می‌خوانید، این راهنما برای شروع مناسب است. اما اگر از سطوح بالاتر آغاز کرده‌اید پیشنهاد می‌کنم که استراتژی های تقویت مکالمه را بخوانید و آن‌ها را روی درس‌های مختلف پیاده‌سازی نمایید.

پاسخ به چند سؤال مهم

آیا می‌توانیم زبان انگلیسی را بدون کلاس یاد بگیریم و تقویت کنیم؟

بله. اگر به حدی رسیده باشید که بتوانید گلیم خود را از آب در بیاورید، برای یادگیری زبان انگلیسی به کلاس نیازی ندارید. این حد تقریباً همان دانستن زبان انگلیسی در حد دروس دبیرستان است.

چگونه زبان انگلیسی را سریع یاد بگیریم؟

اپلیکیشن زبانشناس برای یادگیری لغات از روشی استفاده می‌کند که می‌توان گفت سریع‌ترین حالت یادگیری لغات برای استفاده‌ی بلندمدت است. اما در کل برای اینکه زبان انگلیسی را سریع یاد بگیرید چاره‌ای نیست جز اینکه خودتان را در زبان انگلیسی غرق نمایید.

چگونه انگلیسی را روان صحبت کنیم؟

بنده در دو پست جداگانه، راه‌حل‌های خیلی مناسبی برای بهبود مهارت‌های لیسنینگ و اسپیکینگ شما نوشته‌ام که خواندن و اعمال آن‌ها باعث می‌شود که این دو مهارت به طرز چشمگیری تقویت گردد و زبان انگلیسی را روان صحبت کنید.

نوشته‌ی اول: تکنیک سایه برای تقویت لیسنینگ؛ نوشته‌ی دوم: 5استراتژی برای تقویت مکالمه

آیا اپلیکیشن زبانشناس برای آمادگی کنکورهای کارشناسی و ارشد مناسب است؟

هنوز آماری نداریم که نشان دهد آیا اپلیکیشن زبانشناس مناسب افراد کنکوری هست یا خیر. کنکور آزمونی غیراستاندارد است درحالی‌که اپلیکیشن زبانشناس برای شرایط استاندارد مناسب است. در کل با استفاده از اپلیکیشن زبانشناس درک مطلب و دایره‌ی لغات شما تقویت می‌شود که این دو مهارت خیلی برای زدن درصد بالا در کنکور مهم هستند. اما در مقایسه با دیگر روش‌های کنکوری و تستی (که فقط به درد کنکور می‌خورند) نمی‌توان گفت که آیا زبانشناس بهتر است یا خیر.

 


[ یادداشت ثابت - دوشنبه 03/8/29 ] [ 10:21 عصر ] [ غلامعلی عباسی ] [ نظرات () ]

 

§ Did you know the average bed contains over 6 billion dust mites

 

 

§ ·         Did you know for every human there are 200 million insects

§ ·         ·         Did you know an iguana can stay under water for 28 minutes

§ ·         Did you know emus can"t walk backwards

§ ·         Did you know the Eifel Tower has 2,500,000 rivets

§ ·         Did you know Americas top selling ice cream flavor is vanilla

§ ·         Did you know the doorbell was invented in 1831

§ ·         Did you know there are 7 points on the Statue of Liberty"s crown

§ ·         Did you know the oldest known vegetable is the pea

§ ·         Did you know the most fatal car accidents occur on Saturdays

§ ·         Did you know the average hen lays 228 eggs a year

§ ·         Did you know the Eiffel Tower has 1,792 steps

§ ·         Did you know Iceland consumes more Coca Cola than any other country

§ ·         Did you know Oak trees don"t produce acorns until they are 50 years old

§ ·         Did you know the word "almost" is the longest word spelt alphabetically

§ ·         Did you know the word "rhythm" is the longest word without a vowel

§ ·         Did you know human thigh bones are stronger than concrete

§ ·         Did you know Earth is the only planet not named after a god

§ ·         Did you know months that start on a Sunday will always have a Friday the 13th

§ ·         Did you know more people are allergic to cows milk than any other food

§ ·         Did you know more people are killed from bees than snakes

§ ·         Did you know the average person laughs 10 times a day

§ ·         Did you know the Atlantic Ocean is saltier than the Pacific

§ ·         Did you know your mouth produces 1 liter of saliva a day

§ ·         Did you know your head contains 22 bones

§ ·         Did you know the colored part of your eye is called the iris

§ ·         Did you know you breathe 23,000 times a day

§ ·         Did you know if your DNA was stretched out it would reach to the moon 6,000 times

§ ·         Did you know everyone has a unique tongue print

§ ·         Did you know you begin to feel thirsty when your body losses 1% of water

§ ·         Did you know hiccups usually lasts for 5 minutes

§ ·         Did you know not all your taste buds are on our tongue (10% are on the insides of you cheeks)

§ ·         Did you know the life span of a house fly isbetween 10 to 25 days

§ ·         Did you know a dolphins top speed is 60kmh (37mph)

§ ·         Did you know the smallest dog is the Chihuahua

§ ·         Did you know a sharks top speed is 70kmh (44mph)

§ ·         Did you know there are 70 million sheep in New Zealand (with 4 million people)

§ ·         Did you know sharks are immune to all known diseases

§ ·         Did you know the worlds smallest bird is the "bee hummingbird" found in Cuba

§ ·         Did you know African elephants only have 4 teeth

§ · Did you know for every human there are 200 million insects

§ · Did you know the average bed contains over 6 billion dust mites

§ · Did you know an iguana can stay under water for 28 minutes

§ · Did you know emus can"t walk backwards

§ · Did you know the Eifel Tower has 2,500,000 rivets

§ · Did you know Americas top selling ice cream flavor is vanilla

§ · Did you know the doorbell was invented in 1831

§ · Did you know there are 7 points on the Statue of Liberty"s crown

§ · Did you know the oldest known vegetable is the pea

§ · Did you know the most fatal car accidents occur on Saturdays

§ · Did you know the average hen lays 228 eggs a year

§ · Did you know the Eiffel Tower has 1,792 steps

§ · Did you know Iceland consumes more Coca Cola than any other country

§ · Did you know Oak trees don"t produce acorns until they are 50 years old

§ · Did you know the word "almost" is the longest word spelt alphabetically

§ · Did you know the word "rhythm" is the longest word without a vowel

§ · Did you know human thigh bones are stronger than concrete

§ · Did you know Earth is the only planet not named after a god

§ · Did you know months that start on a Sunday will always have a Friday the 13th

§ · Did you know more people are allergic to cows milk than any other food

§ · Did you know more people are killed from bees than snakes

§ · Did you know the average person laughs 10 times a day

§ · Did you know the Atlantic Ocean is saltier than the Pacific

§ · Did you know your mouth produces 1 liter of saliva a day

§ · Did you know your head contains 22 bones

§ · Did you know the colored part of your eye is called the iris

· Did you know you breathe 23,000 times a day

o feel thirsty when your body losses 1% of water

· Did you know hiccups usually lasts for 5 minutes

· Did you know not all your taste buds are on our tongue (10% are on the insides of you cheeks)

· Did you know the life span of a house fly is between 10 to 25 days

· Did you know a dolphins top speed is 60kmh (37mph)

· Did you know the smallest dog is the Chihuahua

· Did you know a sharks top speed is 70kmh (44mph)

· Did you know there are 70 million sheep in New Zealand (with 4 million people)

· Did you know sharks are immune to all known diseases

· Did you know the worlds smallest bird is the "bee hummingbird" found in Cuba

· Did you know African elephants only have 4 teeth

· Did you know if your DNA was stretched out it would reach to the moon 6,000 times

· Did you know everyone has a unique tongue print

§ · Did you know you begin t


[ یادداشت ثابت - دوشنبه 03/8/29 ] [ 10:20 عصر ] [ غلامعلی عباسی ] [ نظرات () ]

 

what day is it?

امروز چند شنبه است؟

 

every Monday

/

on Mondays

هر دوشنبه / دوشنبه ها

   

 

what day is it today?

امروز چند شنبه است؟

 

every Tuesday

/

on Tuesdays

هر سه شنبه / سه شنبه ها

   

 

Monday

دوشنبه

 

every Wednesday

/

on Wednesdays

هر چهارشنبه / چهارشنبه ها

   

 

Tuesday

سه شنبه

 

every Thursday

/

on Thursdays

هر پنج شنبه / پنج شنبه ها

   

 

Wednesday

چهار شنبه

 

every Friday

/

on Fridays

هر جمعه / جمعه ها

   

 

Thursday

پنج شنبه

 

every Saturday

/

on Saturdays 

هر شنبه / شنبه ها

   

 

Friday

جمعه

 

every Sunday

/

on Sundays

هر یکشنبه / یکشنبه ها

   

 

Saturday

شنبه

 

 

a week tomorrow

یک هفته دیگر از فردا

   

 

Sunday

یکشنبه

 

 

a week tomorrowa

یک هفته دیگر از سه شنبه

 

 

what day is it?

امروز چند شنبه است؟

 

every Monday

/

on Mondays

هر دوشنبه / دوشنبه ها

   

 

what day is it today?

امروز چند شنبه است؟

 

every Tuesday

/

on Tuesdays

هر سه شنبه / سه شنبه ها

   

 

Monday

دوشنبه

 

every Wednesday

/

on Wednesdays

هر چهارشنبه / چهارشنبه ها

   

 

Tuesday

سه شنبه

 

every Thursday

/

on Thursdays

هر پنج شنبه / پنج شنبه ها

   

 

Wednesday

چهار شنبه

 

every Friday

/

on Fridays

هر جمعه / جمعه ها

   

 

Thursday

پنج شنبه

 

every Saturday

/

on Saturdays 

هر شنبه / شنبه ها

   

 

Friday

جمعه

 

every Sunday

/

on Sundays

هر یکشنبه / یکشنبه ها

   

 

Saturday

شنبه

 

 

a week tomorrow

یک هفته دیگر از فردا

   

 

Sunday

یکشنبه

 

 

a week tomorrowa

یک هفته دیگر از سه شنبه

 


[ یادداشت ثابت - دوشنبه 03/8/29 ] [ 10:19 عصر ] [ غلامعلی عباسی ] [ نظرات () ]

 

من زبان شناس نیستم ولی افراد وقتی میبینند که من به شش زبان (انگلیسی، فرانسوی، استونیایی، چکی، روسی و اسپانیایی) مسلط هستم و آنها را نه در کلاس و مدرسه بلکه با مسافرت آموخته ام، از من میپرسند که چگونه اینکار را کرده ام.

هیچ جادویی برای یادگیری زبان در کار نیست. اتفاقاً یادگیری زبانی خارجی میتواند چالش برانگیز و سردرگم کننده بشود و گاهی هم نیاز به تواضع و فروتنی خواهد بود. با این وجود چرا باید کسی بخواهد زبانی خارجی بیاموزد؟

برای من یادگیری یک زبان خارجی همچون دروازه ای به روی ارتباط و یادگیری است. صحبت به زبان اشخاص دیگر باعث برقراری رابطه میشود و غالباً درهای تجربه های جدیدی را به رویم میگشاید و صحبت به زبانی خارجی برای کسانی که زیاد مسافرت میروند در خدمت هدفی کاربردی است: مثلاً یافتن اتوبوس یا متروی مناسب، رسیدن به سرویس بهداشتی عمومی یا خلاصی از موقعیتی بغرنج.

اگر میخواهید بدانید چگونه حین مسافرت میتوانم زبان بیاموزم باید به این هفت نکته توجه کنید:

 

1.   دوره های پایه آن زبان را بگذرانید.

شاید بنظر بیاید خلاف ادعایم حرف میزنم که گفته بودم اکثر اطلاعتم از این زبانها را نه در کلاسهای معمول بلکه در موقعیتهایی آموخته ام که حین مسافرت پیش آمده اند. اما بهرحال داشتن فهمی کلی از ساختار، گرامر، افعال و قوانین تلفظ آن زبان کمک خواهد کرد تا پایه ای برای آن زبان در ذهنتان شکل بگیرد.

اگر قصد شرکت در کلاس را دارید بدنبال دوره هایی باشید که رویکردی کاربردی دارند و تمرکزشان روی مکالمه است. در آموزشگاههای خارج از کشور نیز بدنبال دوره هایی بگردید که زبان آموز حین برگذاری دوره میتواند مهمان خانواده ای باشد که گویشور بومی آن زبان هستند و سعی کنید خانواده ای را انتخاب کنید که علاقه به صحبت کردن داشته باشند.

یا میتوانید چند پادکست یا برنامه رادیویی دانلود کرده و بشنوید تا گوشتان به شنیدن آوای آن زبان عادت کند و هنگام مسافرت به آن کشور و با شنیدن آن زبان خیلی احساس غریبگی و ناآشنایی با زبان نکنید.

در هر صورت همیشه در یادگیری زبان مرتب و منظم باشید. کلاس را جدی بگیرید، تکالیفتان را انجام دهید و سعی کنید مهارتهای جدیدی که در آن زبان آموخته اید را تا حد امکان در خارج از کلاس نیز بکار گیرید.

تجربه شخصی: من و دوستم فقط به مدت دو هفته در کلاسهای زبان اسپانیایی شرکت کردیم. اگرچه دوست داشتیم بیشتر آنجا باشیم ولی آموزشی که بما داده بودند برای ساختن پایه ای برای آن زبان کافی بود و بعد از آن میتوانستیم مهارتهای زبانی مان را با صحبت با مردم کوچه و بازار گسترش دهیم. حین مسافرتمان در آمریکای لاتین، مردمی که با آنها همصحبت میشدیم تعجب میکردند وقتی میشنیدند که فقط دو هفته در کلاس زبان اسپانیایی بوده ایم.

—————————–

2

1.   به جاهایی سفر کنید که همزبانی در آنجا ندارید.

میگویند نیاز مادر اختراع است و وقتی صحبت از زبانهای خارجی باشد، نیاز بزرگترین عامل انگیزه بخش برای یادگیری نحوه برقراری ارتباط است.

افراد زیادی را دیده ایم که بعد از مدتی حضور در دوره های آموزشی هنوز از مهارتهای زبانیشان راضی نیستند و معمولاً تقصیر را گردن بی استعدادی خودشان میاندازند. البته درست است که بعضیها سختتر از بقیه زبانهای خارجی را یاد میگیرند ولی معمولاً دلیلش این است که مهارتهای زبان جدید را فقط در همان کلای بکار گرفته و تمرین میکنند.

شاید بنظر بدیهی بیاید ولی انصافاً جمع دوستانتان و محیط آموزشگاهی که همه در آن همزبان شما هستند، محیط خوبی برای یادگیری زبان نیست. باید در کوچه و خیابانهای آن کشور قدم بزنید، از روی منویی به زبان خودشان غذا سفارش بدهید، از سوپر مارکت وسایل بخرید و اتوبوس مورد نظرتان را بیابید و بلیطش را بخرید نه اینکه همه اینها را به زبان اولتان و با استفاده از تورهای سیاحتی انجام دهید. مثلاً سعی کنید در مناطق کم جمعیت و روستایی آن کشور اقامت کنید تا مجبور باشید به زبان آنها سخن بگویید.

اینکار را هرچه بیشتر انجام دهید، مهارتهای زبانیتان بیشتر تقویت خواهد شد.

تجربه شخصی: وقتی قصد شرکت در دوره های آموزشی در کشور فرانسه را داشتم، عمداً شهرهایی غیر از پاریس را در نظر داشتم و میخواستم همراه یک خانواده بومی زندگی کنم. البته در پاریس هم میشود زبان فرانسوی آموخت ولی اینرا هم میدانستم که در صورت زندگی در پاریس، به احتمال زیاد در بسیاری مواقع به زبان انگلیسی صحبت میکردم ولی در شهرهای کوچکتر فرصت صحبت به زبان انگلیسی کمتر پیش میاید. بهمین دلیل شهر تولوز را انتخاب کردم و با خانواده ای زندگی کردم که زبان انگلیسی صحبت نمیکردند و تازه بعد از گذشت شش هفته، خواهر میزبان من شروع به درک بعضی کلمات انگلیسی کرد. بعد از چهار ماه اقامت در تولوز، زبان فرانسوی را براحتی و روان صحبت میکردم.

ولی دوستانم که در پاریس اقامت داشتند اگرچه از زندگی در پاریس لذت برده بودند ولی با غیر فرانسویهای زیادی آشنا شده بودند و زمان بسیاری را به صحبت با زبان انگلیسی گذرانده بودند و درنتیجه کمتر در موقعیتهایی بوده اند که مجبور شوند زبان فرانسوی را بفهمند.

——————————

3

1.   بدقت و فعالانه گوش کنید و تقلید کنید.

شنیدن فعالانه کار سختیست و نیازمند تمرکز بالایی است. حفظ و نگهداری شنیدن فعال برای مدتی طولانی میتواند زبان آموز را کاملاً خسته کند.

با این وجود بر این باورم که گوش کردن فعالانه برای یادگیری زبان خارجی بسیار ضروریست. وقتی بدقت گوش میدهید شروع به تشخیص کلمات، عبارات و الگوهای تکراری بسیاری میکنید. وقتی کلمات آشنا را تشخیص بدهید میتوانید شروع به گفتن آن کلمات کنید. اگر یک دیکشنری دم دستتان داشته باشید تا آنچه میشنوید را آنجا هم چک کنید، مفید خواهد بود.

یک تکنیکی که من بصورت ناخودآگاه بکار میگیرم، تقلید و بازگویی شنیده هایم است. علاوه بر فراهم کردن کلمه و توان ذهنی برای عبارات مختلف، همچنین به برقراری ارتباط از طریق شنیده هایم و درک گفته های دیگران کمک میکند.

تجربه شخصی: ساعت دو شب بود و در کوههای قرقیزستان بودم. همراه با یک مرد قرقیزستانی که به زبان روسی صحبت میکرد، در صندلی عقب یک تاکسی نشسته بودم و آن مرد بسیار مشتاق بود که از خواص و مزایای کلاه قالپاق با من حرف بزند که کلاه ملی قرقیزها است. البته این مکالمه دوستانه تر از قبلی بود که در مورد اختلافات روسیه و آمریکا بود.

همانطور که میتوانید تصور کنید اطلاعات من در مورد کلمات مربوط به کلاههای روسی خوب نیست پس من بعضی از کلماتی که او بکار میبرد را تکرار میکردم تا هم آنها را در ذهنم ثبت کنم و هم اینکه به او نشان بدهم که سخنانش را گوش میکنم. البته آن شب قانع نشدم که کلاه قالپاق بهترین طراحی را بین کلاههای دنیا دارد ولی حداقل آن شب چندین لغت تازه یاد گرفتم.

 

1.   تواضع و فروتنی را در سفر همراه خود داشته باشید.

مغز کودکان بشکلیست که بلافاصاله زبان را کسب میکند ولی متاسفانه ما بزرگسالان کار زیادی برای بازگرداندن آن توانایی نمیتوانیم انجام دهیم. کودکان چون شرم و خجالت و مهارهای رفتاری بزرگسالان را ندارند، معمولاً در مورد آنچه نمیدانند براحتی سوال میکنند. بعبارت دیگر کودکان نسبتاً مهار رفتاری ندارند و ترسی از این ندارند که وارد مهلکه شوند و چیز جدیدی را بیاموزند و اشتباهی مرتکب شوند. از دیگرسو ما بزرگسالان معمولاً با عدم ریسک و انجام ندادن کارهای جدید، بر ضعف و نقصان خود سرپوش میگذاریم.

ولی رفتار و عادات چیزهایی هستند که میتوانیم تغییرشان بدهیم.

بنابر تجربیات من نمیتوانید هیچ زبانی را اول بصورت کامل و بینقص و به تنهایی در خانه یاد بگیرید و سپس آنرا بکار گیرید. بلکه باید دست به کار شوید، طبیعتاً اشتباه خواهید کرد و از آن اشتباهات درسهای فراخواهید گرفت و دوباره آن مورد را امتحان خواهید کرد. اشتباهات منجر به فهم و یادگیری شده و فهمیدن هم باعث افزایش اعتماد به نفس میشود.

تجربه شخصی: وقتی بعنوان عضوی از نیروهای حافظ صلح در استونی بودم، هیچکدام از افسران همکارم زبان انگلیسی بلد نبودند. روزی دوبار برای نوشیدن قهوه دور هم جمع میشدیم و گپ میزدیم. اوایل در سکوت نشسته و قهوه ام را میخوردم چون بخوبی از عدم تسلطم به زبان استونیایی آگاه بودم. ولی اصلاً خوش نمیگذشت. پس من هم هرجا که کلمه ای را متوجه میشدم وارد صحبت میشدم. با گذشت زمان تعداد موضوعاتی که قادر به اظهار نظر در آنها بودم رفته رفته بیشتر شد تا اینکه درنهایت زبان استونیایی را به روانی صحبت میکردم. مطمئن هستم همکارانم هنوز هم به بعضی از گفته های احمقانه من در اولین روزهای یادگیری میخندند. من به آنها خنده دادم و آنها به من زبان استونیایی را دادند.

 

4

1.   یاد بگیرید که همچون یک کودک ساده صحبت کنید.

ما بزرگسالان عادت کرده ایم که به منظور بیان افکار و احساساتمان از دایره کلمات وسیعی استفاده کنیم. برخلاف این عادت، هنگام یادگیری یک زبان جدید فقط تعداد محدودی از کلمات، افعال و ساختارهای زبانی را بلد هستیم و باید منظورمان را با همانها برسانیم.

پس اختیار را بدست کودک درونتان بسپارید و سوالاتی با ساده ترین کلمات بپرسید. ذهنتان را درگیر صرف فعل در زمانهای مختلف و یا مونث و مذکر نکنید. حواستان به عبارات و اصطلاحات عامیانه نیز باشد. بیاد داشته باشید که هدف برقراری ارتباط است. یک مورد روحیه بخش درباره ساده صحبت کردن وجود دارد: با گذشت زمان، مهارتهای زبانیتان شما را دور زده و کلمات بچگانه ای که با آنها صحبت را شروع کرده بودید، با افکار پیچیده ای که قصد بیانش را داشته اید به تعادل میرسند.

تجربه شخصی: وقتی در پراگ بودم روزی به یک بازار محصولات کشاورزی رفتم و وقتی در آنجا میخواستم با یک گل فروش صحبت کنم، به یکباره متوجه شدم انگار زبان چکی از من میگریزد و فقط کلمات اسپانیایی به ذهنم میاید. نتوانستم معادل لغت «بسته» در زبان چکی را بیاد بیاورم ولی معادل لغت «باز» را بخاطر میاوردم. پس گفتم «گلهایی میخواهم که بیشتر نه باز باشند». گلفروش نخست کمی با تعجب بمن نگاه کرد ولی بعداً لبخندی زد و سرش را به علامت تایید تکان داد و از همان گلهای «نه باز» که میخواستم بمن داد. کمی بعد لغت بسته به زبان چکی را بیاد آوردم.

 

1.   حتی اگر به زبان اولتان هم صحبت میکردند، جلوی خودتان را بگیرید.

فرض کنید به یک منطقه بشدت توریستی رفته اید و کارمندان هتل، رانندگان تاکسی و تورلیدرها همه به زبان اول شما مسلط هستند. البته که بنظر فوق العاده میاید ولی تا حد امکان از بکار بردن زبان اولتان پرهیز کنید و تا میتوانید به زبان آنها صحبت کنید. با اینکار افراد بومی خیلی بیشتر جذب شما خواهند شد.

تجربه شخصی: وقتی در پرو بودیم، یک راهنمای توریستها آنجا بود و ما هربار از او میخواستیم که لطفاً با ما به زبان اسپانیایی حرف بزند. او نیز هر دفعه از پشت میزش بلند میشد و با خوشحالی ما را در آغوش میگرفت. علاوه بر اطلاعات معمولی که در اختیار سایرین هم میگذاشت، در مورد مغازه های مختلف و رستورانها و روستاهای توریستی هم توصیه هایی بما میداد. مراودات تجاری ما با او به مسایل عادی و روزمره هم میکشید و از آن مهمتر اینکه او دیگر ما را فقط به شکل دلارهای متحرک نمیدید.

نکته: اگر در حال انجام معامله ای به زبان خارجی هستید و در مورد بعضی از مسایل مطمئن نیستید، زبان را عوض کرده و به زبان اولتان صحبت کنید و بعد از اینکه منظور طرف را متوجه شدید دوباره با زبان خارجی صحبت کنید.

بعضاً هم ممکن است بومیها اصرار داشته باشند که به زبان شما صحبت کنند چون میخواهند زبانشان را تقویت کنند. در این موارد به آنها پیشنهاد کنید که بصورت پنجاه پنجاه به هر دو زبان مکالمه صورت بگیرد تا هر دو طرف بهره مند شوند.

 

1.   نوشیدنی بنوشید.

البته نمیخواهم نوشیدن مشروبات الکلی را ترویج کنم اگرچه همچون یک تسهیل گر اجتماعی عمل میکند ولی اگر حس کردید که بیش از حد بر زبان و احساساتتان مهار میگذارید، بهتر است به یک مکان عمومی رفته و یک نوشیدنی آرامش بخش بنوشید تا خیلی به اشتباهات احتمالیتان در آن زبان حساس نشوید و راحتتر سر صحبت با سایرین را باز کنید.

تجربه شخصی: وقتی در کشور گرجستان در حال کوهنوردی در کوهستانهای قفقاز بودیم، تقریباً تمام بعد از ظهر و شب را مشغول خوردن و نوشیدن بودیم. به لطف نوشیدنیهای بومی آنجا، از هر موضوعی حرف میزدیم. اگرچه آن روزها زبان روسی را بصورت محدود بلد بودم ولی باز هم ساعتها به زبان روسی صحبت کردم


[ یادداشت ثابت - شنبه 03/8/27 ] [ 12:11 صبح ] [ غلامعلی عباسی ] [ نظرات () ]

 

بسیاری از اساتید زبان شکایت دارند که زبان آموزان به مقدار کافی صحبت نمیکنند، خیلی ساکت هستند و روی صندلی نشسته و چیزی نمیگویند. سکوت شاگردان دلایل بسیاری دارد و تعجب خواهید کرد اگر بدانید یکی از دلایلش خود شما هستید.

البته برداشت اشتباهی نکنید. مشکل از شما نیست و کارتان را خوب انجام میدهید ولی شما هرچه بیشتر صحبت کنید آنها کمتر صحبت خواهند کرد و مطمئناً شما هم نمیخواهید که زبان آموزانتان بیایند سرکلاس و فقط نشسته و به شما گوش دهند. بهمین دلیل در این مقاله هفت تکنیک را معرفی خواهیم کرد که از زمان صحبت شما کاسته و به زمان صحبت زبان آموزان میافزاید.

1.   وقت کافی برای پاسخ دادن به آنها بدهید.

آیا این انتظاری واقع بینانه است که همه زبان آموزان بتوانند بلادرنگ و فوری پاسخی صحیح به پرسشهایتان بدهند؟ البته که نیست. شاید بعضی از شاگردانتان قادر باشند بلافاصله پاسخی سریع بدهند ولی همه اینطور نیستند. فهم و تحلیل گفته ها یا سوالات شما برای اکثر زبان آموزان زمانبر است. حتی سپس بازهم به زمانی نیاز دارند تا پاسخ صحیح سوالتان را سرهم بندی کنند. پس اگر میخواهید خودتان کمتر حرف زده و آنها بیشتر انگلیسی صحبت کنند باید این وقتها را به آنها بدهید. اگر انتظار کشیدن برایتان سخت است، آرام پیش خود تا پنج یا بیشتر بشمارید. شاید این چند لحظه سکوت بین اتمام پرسش شما و شروع پاسخ آنها در اوایل کار برای شما و شاگردانتان عجیب باشد ولی ارزشش را دارد که صبر کرده و عادت کنید.

1.   همه سوالات را خودتان پاسخ ندهید.

حتماً به این نتیجه رسیده اید که وقتی یکی از زبان آموزان سوالی میپرسد، یکی دیگر از شاگردان هست که جواب آن سوال را میداند. پس از این موضوع استفاده کنید. وقتی یکی سوالی میپرسد، خودتان چیزی نگوید و به سایر شاگردان نگاه کنید طوری که بفهمند میخواهید آنها جواب بدهند. حس بسیار خوبیست که شاگردانتان بهم کمک کرده و نیازی نیست شما چیزی بگویید.

1.   تمرینات و فعالیتهای دونفره یا گروهی ترتیب دهید.

هنگام تدریس زبان انگلیسی بسیار پیش میاید که با یکی از شاگردان نقشی را بازی کنیم (مثلا مسافر و راننده تاکسی، برای آموزش آدرس دادن) ولی اگر زبان آموزان را به گروههای دو نفره تقسیم کنید و آنها اینکار را انجام داده و شما فقط در کلاس قدم بزنید و کمکشان کنید، باعث میشود که کمتر صحبت کرده و درعوض آنها بیشتر صحبت کنند. همین نتیجه را با تمرینات گروهی هم میتوانید کسب کنید. تمرین نوشتاری بدهید مثلاً نوشتن گروهی یک داستان یا تمرین گفتاری همچون بحث گروهی.

1.   توضیحات آموزشی کتاب درسی را بخوانند و به بقیه توضیح دهند.

اگر کتابی که تدریس میکنید دارای دستورالعملهای ساده آموزشی یا توضیح نکات گرامری است، بگذارید زبان آموزان آن را در کلاس با صدای بلند بخوانند و به همکلاسیهایشان توضیح دهند. میتوانید این وظیفه را به دو نفر از مشتاقترین و پرکارترین شاگردانتان بدهید تا یکی بخواند و دیگری توضیح دهد. با اینکار هم شاگردان زرنگ و پرکار راضی میشوند و هم شاگردانی که خیلی قوی نیستند هم میتوانند ایراداتشان را از همکلاسیهایشان بپرسند.

1.   سوالاتی بپرسید که جوابی مفصل داشته باشند.

تا وقتی لازم نشده است، سوالاتی نپرسید که جوابی کوتاه داشته باشند وگرنه فقط yes یا no و ندرتاً maybe خواهید شنید. پس بیشتر از where, why, how often, when و چیزهایی از این قبیل استفاده کنید. در ضمن بیاد داشته باشید که بیش از یک سوال بپرسید. به نمونه زیر توجه کنید:

T: What kind of music do you listen to? 
S1: I listen to rock music. 
T: Why? 
S1: Because I like it. 
T: Where do you listen to it? 
S1: I listen to it everywhere: at home, on the bus, on my way to school… 
T: (asks S2) How about you, Tommy?

پس شاگرد دوم که در این مثال تامی است، بخوبی خواهد دانست که در مورد موسیقی مورد علاقه اش چه چیزی خواهد گفت.

1.   در حد نیاز حرف بزنید.

صحبتهای شاگردان را ادامه ندهید و خاطره تعریف نکنید. مجبور نیستید سکوت کلاس را با پرحرفی بشکنید. البته صحبتهای روزمره برای خودمانی و راحتتر کردن جو کلاس خوب است ولی اینکار را در اول و آخر جلسه و یا ترجیحاً در وقت استراحت وسط کلاس انجام دهید. طی زمان کلاس تمرکزتان روی این باشد که زبان آموزان بیشتر صحبت بکنند.

1.   پاسخ مستقیم ندهید، سرنخ بدستشان بدهید.

وقتی جواب را حاضر و آماده کف دستشان میگذارید، درواقع زبان آموزان نقشی منفعل خواهند داشت. مثلاً وقتی لغت انگلیسی میخکوب یعنی stapler را فراموش کرده اند مشخصاً برای شما و آنها آسانتر است که حاضر و آماده بگویید stapler ولی لزوماً همیشه آسانترین راه بهترین راه نیست. در عوض سعی کنید با دادن سرنخهایی ذهنشان را تحریک کنید تا لغت را بیاد بیاورند. درواقع لغت را از ذهنشان استخراج کنید. به این نمونه توجه کنید:

S1: What’s this? 
T: Oh! You mean this device we use to staple papers together? What’s this called? 
S1: It’s a stapler.

خیلی وقتها میگوییم: “یادتان هست که در کلاس در مورد انواع هوا صحبت کردیم؟ گفتیم که هوا می تواند ابری، آفتابی، بارانی،…باشد.”

این اشتباه است. به آنها کلمه ای را که دنبالش هستند مستقیم نگویید، بلکه کاری کنید که زبان آموز خودش آنرا به یاد و به زبان بیاورد.

نسبت صحیح میان زمان صحبت استاد و زمان صحبت زبان آموزان

بستگی به این دارد که چقدر میشود از زبان آموزان انتظار صحبت کردن داشت. مثلاً در کلاسهای سطوح مقدماتی نسبت پنجاه-پنجاه معقول است و هرچقدر سطح زبان آموزان بالاتر میرود این نسبت هم باید تغییر کند و به 70 درصد صحبت شاگردان و 30 درصد صحبت استاد برسد. در کلاسهای سطح بالا این نسبت میتواند تا 90 درصد به 10 درصد بالا برود. البته بازهم شما باید تصمیم بگیرید که چه حالتی بهترین نتیجه را برای هر کلاس بخصوصی در پی دارد ولی در اکثر موارد سعی کنید بیشتر از شاگردان صحبت نکنید.

یک روش بسیار ساده برای بیشتر صحبت کردن زبان آموزان این است که خیلی ساده جلوی خودتان را بگیرید و حرف نزنید. چرا ما اساتید اینهمه حرف میزنیم؟ بعضی وقتها چون سکوت آزاردهنده است. بعضاً هم چون از صحبت کردن و گپ زدن خوشمان میاید ولی بهتر است نگهش داریم برای اتاق اساتید.

آموزش زبان انگلیسی گلدفیش

 

منبع: http://busyteacher.org/13959-how-to-increase-student-talking-time-7-techniques.htm


[ یادداشت ثابت - شنبه 03/6/11 ] [ 11:39 عصر ] [ غلامعلی عباسی ] [ نظرات () ]

 

1.   بدانید چرا این کار را می‌کنید.

شاید بدیهی به‌نظر برسد اما اگر دلیل خوبی برای یادگیری یک زبان نداشته باشید، احتمال‌اش کم است که در درازمدت باانگیزه و مشتاق بمانید. مثلاً اینکه بخواهید با دانستن زبان فرانسه، انگلیسی‌زبانان را تحت تاثیر قرار دهید دلیل خوبی نیست ولی اینکه بخواهید یک فرانسوی را به زبان خودش بشناسید تماماً چیز دیگری است. جدای از دلیل یادگیری، وقتی تصمیم گرفتید، حیاتی است که متعهد شوید:  

«خب، من می‌خواهم این زبان را یاد بگیرم پس قصد دارم هرچه که بتوانم در این زبان، با این زبان و برای این زبان انجام بدهم»

1.   درگیر آن زبان شوید.

خب حالا متعهد به انجام این کار هستید ولی چگونه باید پیش رفت؟ آیا روش مناسبی برای یادگیری زبان وجود دارد؟ متیو یک رویکرد همه‌جانبه را پیشنهاد می‌کند: مهم نیست از کدام ابزار آموزشی استفاده می‌کنید. مهم این است که هر روز آن زبان جدید را تمرین کنید.

«از همان شروع کار تمایل‌ داشتم هرچه‌قدر که ممکن است آن زبان را به چنگ آورم. پس وقتی چیزی یاد می‌گرفتم با جان و دل همه تلاش‌ام برروی آن متمرکز می‌شد و سعی می‌کردم در طول روز از آن استفاده کنم. رفته‌رفته سعی کردم به آن زبان فکر کنم، به آن زبان بنویسم و حتی با خودم به آن زبان صحبت کنم. برای من موضوع این است که چیزی که یاد می‌گیرم را واقعاً در عمل هم تمرین کنم. مثلاً با نوشتن ایمیل، صحبت کردن با خودم، گوش دادن به موسیقی و رادیو. اینکه توسط فرهنگِ زبان جدید احاطه شوید و در آن غوطه بخورید بی‌نهایت مهم است»

به یاد داشته باشید که بهترین نتیجه‌ی ممکن که از صحبت به یک زبان عاید‌اتان می‌شود این است که دیگران هم با شما صحبت می‌کنند. توانایی برقراری یک مکالمه ساده خودش یک پاداش بزرگ است. رسیدن به این‌چنین دست‌‌آورد برجسته‌ای در مراحل اولیه‌ی یادگیری زبان، باانگیزه ماندن و ادامه دادن به تمرینات را آسان‌تر خواهد کرد:

«همیشه آن پشت پشت‌های ذهنم این بود که موضوع درواقع این است که باید نحوه‌ی تفکر‌‌اتان را با نحوه‌ی تفکر در آن زبان سازگار کنید. البته این‌طور نیست که فقط یک نوع از تفکر اسپیانیایی‌زبان یا آلمانی‌زبان یا عبری‌زبان داشته باشیم ولی بحث این است که از زبان به‌عنوان ابزاری استفاده کنید برای ساختن دنیای زبانی خودتان»

1.   یک همراه پیدا کنید.

متیو چندین زبان را همراه با برادر دوقلوی خود، مایکل، یاد گرفته است. اولین زبان خارجی که یاد گرفته‌اند زبان یونانی بود که در هشت سالگی آن را آموختند. متیو و مایکل که من دوست دارم آنها را برادران سوپر چندزبانه بنامم، این قدرت‌اشان را از رقابت سالم بین دو برادر به دست آورده‌اند که نشات گرفته از فرهنگ روستاهای آمریکاست.

«خیلی مشتاق و باانگیزه بودیم و هنوز هم هستیم. هم‌دیگر را به سمت تلاشی بی‌وقفه سوق می‌دادیم. اگر برادرم می‌دید که من بهتر از او عمل می‌کنم، کمی حسودی می‌کرد و تلاش‌اش را می‌کرد و از من جلو می‌زد و من نیز مثل او بودم»

حتی اگر خواهر یا برادری ندارید که در این ماجراجوییِ زبانی به شما ملحق شود، باز هم هرگونه همراه دیگری نیز باعث می‌شود هردوی شما دائماً کمی بیشتر تلاش کنید و دوشادوش هم بمانید:

«فکر می‌کنم این یک راه عالی برای انجام این کار است. کسی را دارید که می‌تواند صحبت کند و این همان ایده‌ی پشت یادگیری زبان است.»

1.   راه را گم نکنید.

اگر از همان اول، مکالمه را هدف خود قرار دهید پس احتمال‌اش کمتر است که میان کتاب‌های مرجع آموزش زبان راه خود را گم کنید. حرف زدن با دیگران فرآیند یادگیری را در مسیری مرتبط به شما نگه می‌دارد:

«زبان یاد می‌گیرید تا بتوانید از آن استفاده کنید. قرار نیست با خودتان صحبت کنید. جنبه مبتکرانه قضیه این است که واقعاً بتوانید زبانی را که یاد می‌گیرید در یک بستر مفیدتر، وسیع و مربوط به زندگی روزمره قرار بدهید. مثلا از طریق نوشتن ترانه، یا اینکه در همه حال بخواهید با مردم صحبت کنید یا هنگام سفر به خارج کشور از آن استفاده کنید. لزوماً مجبور هم نیستید به خارج از کشور سفر کنید. به رستوران یونانی بروید و به زبان یونانی سفارش دهید»

1.   با زبان خوش بگذرانید.

زبان جدیدی که یاد گرفته‌اید را در هر موقعیتی که به‌کار ببرید، عملی خلاقانه است. برادران سوپر چندزبانه زبان یونانی را با نوشتن و ضبط ترانه‌ها تمرین می‌کردند. چند روش سرگرم‌کننده برای تمرین زبان جدید در نظر داشته باشید: نمایش‌نامه‌ی رادیویی با یکی از دوستان اجرا کنید، رمان مصور بنویسید، شعر بنویسید یا خیلی ساده با هرکه توانستید صحبت کنید. اگر نتوانید راهی برای خوش گذراندن با زبان جدید پیدا کنید به احتمال قوی از نکته شماره چهار پیروی نمی‌کنید.

1.   مثل بچه رفتار کنید.

نه اینکه مثل بچه‌ها کج‌خلقی کنید یا طوری غذا بخورید که غذا لای موهای‌اتان پیدا شود بلکه سعی کنید به‌روش بچه‌ها یاد بگیرید. اینکه بچه‌ها ذاتاً بهتر از بزرگسالان یاد می‌گیرند ثابت شده است که افسانه‌ای بیش نیست. پژوهشی جدید نتوانسته است هیچ ارتباط مستقیمی بین سن و توانایی یادگیری پیدا کند. کلید یادگیری سریع همچون کودکان شاید به‌سادگی همین باشد که نگرش و رفتاری بچه‌گانه داشته باشیم: مثلاً جدی نگرفتن خود، میل به بازی با زبان و آماده‌ی اشتباه کردن.

با اشتباه کردن است که یاد می‌گیریم. به‌عنوان کودک از ما انتظار می‌رود که اشتباه کنیم ولی به‌عنوان بزرگسال، اشتباه کردن یک تابو است. ببینید چطور یک بزرگسال بیشتر می‌گوید «نمی‌توانم» نه اینکه بگوید «هنوز یاد نگرفتم». نمی‌توانم شنا کنم، نمی‌توانم ماشین برانم، نمی‌توانم اسپانیایی حرف بزنم. اینکه در حالت شکست خوردن یا حتی تقلا دیده شویم یک تابوی اجتماعی است البته نه در مورد بچه‌ها. وقتی صحبت از یادگیری زبان باشد اعتراف به اینکه چیزی نمی‌دانید و اینکه با این قضیه مشکلی نداشته باشید، کلید پیشرفت و آزادی است. توداری و کم‌روییِ بزرگسالی را کنار بگذارید.

1.   گوشه امن خود را ترک کنید.

آماده بودن برای انجام اشتباهات یعنی آمادگی برای قرار گرفتن در موقعیت‌هایی بالقوه خجالت‌آور. شاید ترسناک باشد ولی تنها راه پیشرفت و بهبود است. مهم نیست چه‌قدر یاد گرفته باشید تا وقتی با دیگران صحبت نکنید، هرگز صحبت کردن به آن زبان را یاد نخواهید گرفت. با غریبه‌ها به آن زبان صحبت کنید، آدرس بپرسید، غذا سفارش دهید، سعی کنید یک جُک تعریف کنید. هرچه بیشتر این‌کار را بکنید، خانه‌ی امن‌اتان بزرگ‌تر می‌شود و در موقعیت‌های جدید راحت‌تر خواهید بود:

«اول کار با مشکلاتی روبه‌رو خواهید شد. شاید در تلفظ و یا گرامر، شاید در نحو (ترتیب چینش کلمات) و یا شاید اصلاً متوجه گفته‌های دیگران نشوید. ولی باز هم فکر می‌کنم مهم‌ترین چیز این است که همیشه این حس را پرورش دهید. هر گویش‌ور بومی نسبت به زبان بومی خود یک حس ارتباط عمیق دارد و دراصل این همان چیزی است که کسی را گویش‌ور بومی می‌سازد و مشخص می‌سازد آیا خواهید توانست آن را زبان خود بدانید یا نه.»

1.   گوش دهید.

قبل از طراحی، باید دیدن را یاد بگیرید. همین‌طور قبل از اینکه بتوانید صحبت کنید باید گوش دادن را یاد بگیرید. هرزبانی بار اول غریب و ناآشنا به‌نظر می‌رسد ولی هرچه بیشتر در معرض آن باشید آشناتر به‌نظر می‌رسید و درست و حسابی صحبت کردن به آن زبان هم آسان‌تر می‌شود:

«این توانایی را داریم که هرچیزی را تلفظ کنیم مساله این است که به آن تلفظ درست عادت نکرده‌ایم. برای مثال در انگلیسی ر غلتان (rolled r) وجود ندارد. وقتی داشتم زبان اسپانیایی یاد می‌گرفتم کلماتی بود هم‌چون perro و reunion که ر غلیظی داشتند. برای من بهترین راه برای تسلط بر تلفظ این ر این بود که به‌طور مداوم آن را بشنوم و تصور کنم که آن را چگونه باید تلفظ کرد چون برای هر صدایی یک قسمت مشخصی از دهان یا گلو هست که برای رسیدن به آن صدا باید از آن قسمت استفاده کنیم.»

1.   نحوه حرف زدن مردم را ببینید.

زبان‌های مختلف به‌طرق مختلفی زبان، لب‌ها و گلو را به‌کار می‌گیرند. تلفظ کردن همان‌قدر که ذهنی است، فیزیکی هم هست.

«شاید کمی عجیب به‌نظر برسد ولی یک روش این است که وقتی کسی کلماتی می‌گوید که صدای مورد نظر شما در آن است، به او نگاه کنید و سعی کنید تا حد ممکن آن صدا را تقلید کنید. باور کنید شاید اوایل سخت باشد ولی از پس‌اش برمی‌آیید. این روشی است که واقعاً به‌راحتی قابل انجام است فقط باید تمرین کنید.»

اگر امکان‌اش را ندارید به‌صورت رودررو یک گویش‌ور بومی را ببینید و تقلید کنید، دیدن فیلم و تلویزیون به آن زبان خارجی جایگزین خوبی است.

1.   با خودتان حرف بزنید.

وقتی کس دیگری را برای صحبت کردن ندارید هیچ عیبی ندارد با خودتان حرف بزنید.

«هرچند به‌نظر عجیب و غریب می‌آید ولی اگر همیشه فرصت استفاده از زبان جدید را ندارید، یک روش خوب برای تمرین زبان این است که با خودتان حرف بزنید.»

با این روش کلمات و عبارات جدید در ذهن‌اتان در دسترس می‌ماند و برای دفعه بعد که قرار است با کسی حرف بزنید اعتماد به‌نفس شما را بالا می‌برد.

یک ترفند هم جایزه دارید: خیالتان راحت!

قرار نیست با بد صحبت کردنِ زبان ملت، آنها را برنجانید. اگر در آغاز هر تماسی با افراد از عبارت در حال آموختن هستم و می‌خواهم تمرین می‌کنم (I am learning and I’d like to practice …) استفاده کنید، اکثر افراد صبور خواهند بود و تشویق‌اتان خواهند کرد و با کمال میل کمک‌اتان می‌کنند. با اینکه تقریباً یک میلیارد گویش‌ور غیر بومی زبان انگلیسی وجود دارد ولی اکثرشان اگر حق انتخاب داشته باشند ترجیح می‌دهند زبان خودشان را صحبت کنند. اینکه این قدم را بردارید و وارد دنیای زبانی کس دیگری بشوید همچنین باعث خوشامد آنها می‌شود و احساسات خوبی برمی‌انگیزد.

«البته که می‌توانید در سفر خارجی زبان خودتان را حرف بزنید ولی اگر آنجایی که می‌روید احساس راحتی و آرامش کنید و قادر باشید ارتباط برقرار کنید و آنها را بفهمید و در هر موقعیتی که فکرش را بکنید بتوانید وارد تعامل با دیگران شوید، بهره‌ی بیشتری از آن سفر خواهید برد.»

خوب که چی؟

در مورد اینکه چطور شروع به یادگیری زبان کنیم بحث کردیم اما آیا شما هنوز تردید دارید که چرا باید زبان یاد گرفت؟ متیو یک نکته دیگر برای اشاره دارد:

«به نظر من هر زبانی با شیوه‌ای خاص به دنیا می‌نگرد. وقتی به یک زبان سخن می‌گویید نحوه تحلیل و تفسیر شما از دنیا با کسی که به زبان دیگری سخن می‌گوید فرق دارد. حتی اگر آن دو زبان رابطه‌ی نزدیکی با هم داشته باشند، مثل اسپانیایی و پرتغالی که تا حدودی برای دو طرف قابل فهم هستند، باز هم در عین حال دو دنیای متفاوت و دو طرز فکر متفاوت هستند.»

«بنابراین، حال که زبان‌های دیگری آموخته‌ام و با زبان‌های دیگری احاطه شده‌ام چگونه می‌توانم فقط یک زبان را انتخاب کنم؟ چون با انتخاب فقط یک زبان، امکان توانایی دیدن دنیا به روشی متفاوت را از خودم سلب می‌کنم. نه یک روش متفاوت بلکه بسیاری روش‌های متفاوت از هم. در نتیجه، برای من سبک زندگی تک‌زبانه، غمگین‌ترین، تنهاترین و غیرجذاب‌ترین شیوه نگرش به دنیاست. یادگیری یک زبان مزیت‌های بسیاری دارد ولی برای یاد نگرفتن زبان هیچ دلیلی به ذهن‌ام نمی‌رسد.»

 

منبع:

http://www.babbel.com/magazine/10-tips-from-an-expert


[ یادداشت ثابت - شنبه 03/6/11 ] [ 11:35 عصر ] [ غلامعلی عباسی ] [ نظرات () ]

تا به حال به این فکر کرده اید که آموزش زبان انگلیسی چه ملزوماتی دارد؟ تعدادی از بهترین آموزش های زبان انگلیسی غالباً حاصل کار مدرسی بوده که فقط انگلیسی میدانسته و بنابراین شاگردانش را مجبور کرده است که انگلیسی صحبت کنند. این روش آموزش که در آن زبان آموزان فقط باید به زبان انگلیسی حرف بزنند را روش مستقیم (direct method) یا روش طبیعی (natural method) آموزش یک زبان خارجی مینامند و تمرکزش بر روی تلفظ صحیح و کسب مهارت های مکالمه ای است.

اولین مهارت مورد نیاز برای آموزش موفقیت آمیز زبان انگلیسی، توانایی استفاده موثر از حرکات و اشارات بدن است. اکثر زبان آموزان دریافته اند که وقتی مجبورند فقط از زبان انگلیسی در کلاس استفاده کنند، بهتر یاد میگیرند. با اجتناب از بکار بردن زبان بومی شاگردان تان، آنها را وامیدارید تا در وهله اول، بوسیله حرکات و اشارات بدنی شما حین تدریس لغات جدید، زبان انگلیسی را یاد بگیرند و سپس با استفاده از آموخته هایشان، مطالب و دانسته های بیشتری یاد بگیرند. این الگوی یادگیری درواقع نحوه زبان آموزی کودکان را تقلید کرده است و بنابراین این روش بهتر از حفظ کردن و تکرار لغات انگلیسی است.

یک استراتژی مهم دیگر در آموزش زبان انگلیسی این است که شاگردان را مجبور کنید جملات رایج زبان انگلیسی را آنقدر تمرین کنند تا کاملاً مسلط شوند. با این روش، زبان آموز بیشتر روی لهجه و تلفظ درست تمرکز میکند. مثلاً آموزش معادل های انگلیسی سلام و احوال پرسی، سوالات رایج و اصطلاحات میتواند کمک فوق العاده ای به آموزش ظرافت های زبانی و توانایی های گفتاری زبان انگلیسی بکند. در آموزش هر زبان، تاکید و تمرکز اولیه بر رایج ترین جملات خیلی مهم است و زبان آموز خواهد توانست مکالمه را درست و اصولی آغاز کند. صدها راهنمای تدریس زبان انگلیسی هست که به شما کمک میکند بدانید اول از همه کدام نوع جملات رایج را باید آموزش دهید.

منبع: http://www.5minuteenglish.com/tips-teaching-english.htm


[ یادداشت ثابت - شنبه 03/6/11 ] [ 10:40 عصر ] [ غلامعلی عباسی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

غلامعلی عباسی متولد 1340 دبیر بازنشسته زبان انگلیسی در شهرستان اردبیل هستم این وبلاگ دفتر یادداشت بنده است . هر مطلبی که به یادگیری بیشتر زبان انگلیسی کمک نماید و به نظر بنده مفید باشد در این وبلاگ جمع آوری نموده ام و با علاقه مندان به آموزش زبان انگلیسی به اشتراک گذاشته ام . در حد امکان منابع مطالب اعلام می گردد . امیدوارم مورد پسند و استفاده دانش آموزان و دانشجویان زبان انگلیسی واقع گردد .
موضوعات وب
صفحات دیگر
امکانات وب


بازدید امروز: 90
بازدید دیروز: 154
کل بازدیدها: 302213