آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم | ||
استارتاپ چیست؟ به چه نوع کسبوکاری استارتاپ میگویند؟ آیا کافهبازار یک استارتاپ است؟ دیجیکالا چطور؟ این روزها تعریف استارتاپ که توجه روزافزونی را به خود جلب میکند با شک و تردیدهای زیادی همراه است. برخی معتقدند استارتاپها نوپا هستند، برخی دیگر بر کوچک بودن استارتاپها تأکید دارند، عدهای باور دارند استارتاپ بی چونوچرا یک کسبوکار فنآورانه است. اگر میخواهید از این سردرگمی رها شوید با ما همراه شوید و نگاهی به تعریفهای مختلف «استارتاپ» در این مقاله بیاندازید. احتمالا پس از مطالعهی این مطلب مشکلی در تشخیص استارتاپها نخواهید داشت! رویکرد سادهانگارانه
پیش از اینکه تعریف استارتاپ و تشخیص اینکه کسبوکاری استارتاپ است یا نه برای افراد (کارشناس و غیرکارشناس) به دردسر تبدیل شود، مردم روش آسانی برای تشخیص استارتاپها داشتند؛ به نظر آنها یک کسبوکار خودش نشان میدهد که جزو استارتاپها است! بر اساس چنین دیدگاهی اینستاگرام و کسبوکارهای مشابه آن استارتاپ به شمار میروند چون به عقیدهی عموم آنها کوچک هستند (بودند)، مثل استارتاپها فعالیت میکنند و حس و حال استارتاپها را دارند! در مقابل و باز هم بر مبنای همین رویکرد، اغلب افراد باور دارند که آیبیام، اَپل و والمارت در زمرهی استارتاپها قرار نمیگیرند. لغتنامه چه میگوید؟
راه حل بعدی برای یافتن یک تعریف قابل قبول، یار همیشگیمان فرهنگ لغات است. هر چند این راه هم ما را به جایی نمیرساند! ولی به نظرتان لغتنامه میگوید استارتاپ چیست؟ اغلب لغتنامههای انگلیسی استارتاپ (startup) را دیکتهی نادرست start-up میدانند و معانی کاملا بیربطی را مانند «اقدام به شروع کار یا چیزی» پیشنهاد میدهند. با چنین تعاریف پَرتی، شاید بد نباشد دستِکم در این مورد، قید لغتنامه را بزنیم.
رویکرد فنآورانه«استارتاپها کسبوکارهایی نو با روشهای مبتکرانه و به دنبال انجام کارهای خارقالعاده به کمک فنآوری هستند.» این تعریف رایجی است که تعریف سادهانگارانهی پیشین را در قالب واژهها بیان میکند. این تعریف محدودکننده شامل کلماتی گنگ و گمراهکننده است. مثلا تأکید بر فنآوری در این تعریف به هیچ روی حق مطلب را ادا نمیکند. در استارتاپهای بسیاری نوآوری مبتنی بر فنآوری است. اما به طور کلی این نوآوری، نوآوری کسبوکار محسوب میشود و رشدی که این نوآوری ایجاد میکند کسبوکار را به استارتاپ تبدیل میکند و نه این حقیقت که کسبوکار یک سایت خارقالعاده روی پلتفرم روبیآنرِیلز دارد. استارتاپ در آمریکا، انگلستان و…
در کشورهای مختلف دولتها مشوقهای گوناگونی برای توسعهی استارتاپها در نظر گرفتهاند اما تعریف آنها اغلب شامل کسبوکارهای نوپا و تازهشکلگرفته میشود. فرقی نمیکند که یک رستوران راه میاندازید، شرکت مشاورهی طراحی یا گوگلِ نوین را، از نظر دولتها شما استارتاپ محسوب میشوید. من از این تعریف خوشم میآید چون دامنهی وسیعی دارد. خیلی خودخواهانه است که فکر کنیم تنها کسبوکارهایی جذاب هستند که مبتنی بر فنآوری باشند درحالیکه روشهایی که منجر به موفقیت کسبوکارها میشوند، کموبیش در مورد همهی انواع کسبوکار صدق میکند؛ مهارتهای لازم برای موفقیت یک شرکت ساختوساز اشتراکات زیادی با مهارتهای موردِنیاز برای موفقیت یک کسبوکار آنلاین دارد.
تعریف استیو بلَنک
کارآفرین سریالی سیلیکون ولی، استیو بلَنک (Steve Blank) یکی از بهترین تعریفهای استارتاپ را که برای فعالان حوزهی فنآوری پذیرفتنی است، ارائه کرده است: استارتاپ کسبوکاری است که برای جستوجوی یک مدل کسبوکار تکرارشونده و گسترشپذیر شکل گرفته است. این تعریف خوبی است، بر فنآوری تمرکز ندارد و در مقابل بر طبیعت نامطمئن استارتاپها تأکید دارد. وقتی یک رستوران راه میاندازید میدانید مدل کسبوکارتان چیست. اما وقتی یک استارتاپ خلق میکنید باید انتظار تغییر مدل کسبوکارتان را نسبت به تصورات نخستین داشته باشید (و اگر اینطور نباشد شکست میخورید). تعریف ما«استارتاپ کسبوکاری است همراه با جاهطلبی و برنامههایی برای رشد در مقیاس بزرگ (10 برابر یا بیشتر) طی 1 تا 5 سال آینده.»
کمی تعریف را باز میکنیم. میتوان گفت این تعریف، تعریف جامعی است و تکلیف بیشتر کسبوکارها را روشن میکند، اگرچه برای تشخیص بهتر باید از اهداف و برنامههای بنیانگذاران آگاه باشید. البته ممکن است با مثالهایی مواجه شوید که با این تعریف هم نمیتوان دربارهی آنها تصمیم قطعی گرفت. من اپل را مثال میزنم. اپل نه در طول 5 سال، اما طی سالهای 2003 تا 2010 درآمد سالانهی 5 میلیاردیاش را به 50 میلیارد در سال تبدیل کرد. آیا اپل جاهطلب بود؟ بیشک بود! آیا برای این تغییر طرح و برنامه داشت؟ بیتردید داشت! به نظر من شاید اپل یک نمونهی نامتعارف باشد و نه یک استارتاپ. به هر حال هر تعریف دیگری هم احتمالا کمبودهای مشابهی خواهد داشت؛ به نظرم تعریف کنونی ما کمبودهای کمتری دارد. تعریفهای دیگرتعریف اریک ریستعریف اریک ریس (Eric Ries) کارآفرین مشهور سیلیکونوَلی در حد و اندازهی تعریف استیو بلنک است (تعجبی ندارد چون او شاگرد استیو بلنک بوده است). او استارتاپ را اینطور تعریف میکند: بنگاهی که برای خلق محصول یا خدمتی نو، که در شرایط عدم اطمینان شدید ایجاد میشود. مشکل من با این تعریف مشابه مشکلی است که با تعریف بلَنک داشتم: «ایجاد میشود برای». به عقیدهی من بسیاری از کسبوکارها پس از شکلگیری و درحالیکه برای کار دیگری ایجاد شدهاند در مسیر استارتاپی شدن قرار میگیرند و خود را متناسب با آن تغییر میدهند، برخی دیگر بدون اینکه چنین هدفی داشته باشند درحالیکه برای سرِپا ماندن تقلا میکنند، مسیری را مییابند که برای تحقق اهدافشان مناسب است (شاید هم اشتباه کنند) و خود را بر اساس آن سازماندهی میکنند، هر دوی این نمونهها را میتوان استارتاپ نامید.
تعریف دنیل مارکام
کارشناس نخبهی نرمافزار و استراتژیست فنآوری، دنیل مارکام (Daniel B Markham) استارتاپ را اینگونه تعریف میکند: رشد و گسترشپذیری معیار کلیدی است. فرقی نمیکند 5، 10 یا 20 برابر، استارتاپها میتوانند بزرگ شوند و این کار را خیلی سریعتر از کسبوکارهای دیگر انجام میدهند و اغلب اما نه همیشه، با فنآوری سروکار دارند. این تعریف مشابه تعریف ماست اما با دامنهی رشد گستردهتر و بدون اشاره به جاهطلبی. به گمانم با این تعریف، اپل یک استارتاپ به شمار میرود. برگرفته از: swombat.com . [ یادداشت ثابت - چهارشنبه 96/12/24 ] [ 1:7 صبح ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |