سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

 

Cheer up

خوشحال شدن

He cheered up when he heard the news

وقتی او خبر را شنید خوشحال شد

 

Cheer sb up

(کسی را) خوشحال کردن

He was sad so I held a party to cheer him up

او غمگین بود به همین دلیل من یک مهمانی برگزار کردم که او رو خوشحال کنم

 

Chip in

کمک کردن

If every person chips in, the country will make progress fast

اگر همه کمک کنند کشور به سرعت پیشرفت خواهد کرد.

 

Clean up

منظم کردن، تمیز کردن

Stephan, please clean up your room

استفان، لطفا اتاقت را تمیز کن

 

Come across

به صورت اتفاقی چیزی را پیدا کردن

He came across one of his letters in the his room

او به صورت اتفاقی یکی از نامه هایش را در اتاقش پیدا کرد

 

 Come along

همراه کسی رفتن یا آمدن

We’re going to the movies, why don’t you come along?

ما داریم به سینما می رویم، چرا با ما نمی آیید؟

 

Count on sb/sth

روی کسی یا چیزی حساب کردن

You should count on your family to help you

برای کمک تو باید روی خانواده ات حساب کنی

 

Cut back (on sth)

کمتر مصرف کردن

In order not to become fat, you should cut back on fast food

برای اینکه چاق نشوید شما باید کمتر غدای حاضری مصرف کنید

 

Cut off

قطع کردن

My phone was cut off because I hadn’t paid the bill

به خاطر اینکه قبض تلفن را پرداخت نکرده بودم، تلفنم قطع شد

 

Deal with sth

در مورد چیزی بودن

His books often deal with different cultures

کتاب هایش اغلب در مورد فرهنگ های مختلف است.

 

Dress up

لباس رسمی یا شیک پوشیدن

He dressed up for the party

او لباسی شیک برای میهمانی پوشید

 

Drop out

ترک تحصیل کردن، (از تحصیل) انصراف دادن

Marry dropped out of college because she didn’t have time

ماری چون وقت کافی نداشت از دانشگاه انصراف داد

 

Fill in/out

پر کردن (فرم)

Please fill in the membership form

لطفا فرم عضویت را پر کنید

fill in در انگلیسی بریتانیایی استفاده می شود در حالی که fill out در انگلیسی آمریکایی بکار می رود.

 

Find out

به چیزی پی بردن

I don’t know who called me yesterday, How can I find out?

نمی دونم دیروز چه کسی با من تماس گرفت، چطور می توان به این پی ببرم؟

 

Get along/on

با هم کنار آمدن

She and her mother can’t get along

او و مادرش نمی توانند با هم کنار بیایند

 

Get away with sth

 از چیزی قسر در رفتن

Everyone thinks that he was the one who robbed the bank, but it seems that he is going to get away with it

همه فکر می کنند که او کسی بود که به بانک دستبرد زد، ولی به نظر می رسه که داره ازش قسر در میره

 

Get back

برگشتن

We got back from our trip yesterday

ما دیروز از سفرمون برگشتیم

 

Get up

از تخت خواب برخاستن یا بیرون آمدن

He usually gets up late

او معمولا دیر از تخت خواب بیرون می آید

 

Grow up

بزرگ شدن

Alex wants to be a pilot when he grows up

الکس وقتی بزرگ شد می خواهد خلبان شود

 

Hang up = Ring off

(مکالمه تلفنی) قطع کردن

He didn’t say goodbye and hung up the phone on me

او بدون اینکه خداحافظی کند تلفن را روی من قطع کرد

 

Hold on

صبر کردن

Please hold on while we deposit the money into your account

لطفا تا موقعی که ما داریم پول را به حساب شما واریز می کنیم صبر کنید.

 

Let sb down

کسی را نا امید کردن

We must win this game, let’s not let our fans down this time

ما باید این بازی را ببریم، بیاین این بار هوادارانمان را نا امید نکنیم

 

Look after

مراقبت کردن

Jennifer has to look after her little brother

جنیفر مجبور است از برادر کوچکش مراقبت کند

 

Look into

بررسی کردن

We are looking into buying a new house

ما داریم برسی می کنیم که یک خانه جدید بخریم

 

look out

مراقب بودن

We were told to look out for a tall man in the village

به ما گفتند که مراقب یک مرد بلند قد در روستا باشیم

 

Pass away

فوت کردن

Her friend passed away a week ago after a long illness

دوستش یک هفته پیش بعد از یک بیماری طولانی فوت کرد

 

Pass out

از حال رفتن

The old woman, after hearing the bad news, passes out

پیرزن بعد از شنیدن خبر بد از حال رفت

 

Pick up

یاد گرفتن

A:What language do you like to pick up?

B: I like to pick up German

شخص اول:چه زبانی را دوست داری یاد بگیری؟

شخص دوم: دوست دارم زبان آلمانی یاد بگیرم

 

Pull out

(وسایل نقلیه) حرکت کردن

The taxi pulled out ten minutes ago

تاکسی ده دقیقه پیش حرکت کرد

 

Put off

به تعویق انداختن، عقب انداختن

We are going to put off the game because it still keeps raining

ما به دلیل این باران همچنان در حال باریدن است قصد داریم بازی را به تعویق بندازیم

 

Put sb off

کسی را پیاده کردن

Could you put me off here, please?

لطفا مرا اینجا پیاده کنید

 

Put out

(آتش، سیگار، شمع…) خاموش کردن

Firefighters managed to put the fire out

آتش نشان ها موفق شدند آتش را خاموش کنند

 

Put up with

تحمل کردن

It is hard for him to put up with children

این برای او سخت است که بچه ها را تحمل کند

 

Ring off = Hang off

(مکالمه تلفنی) قطع کردن

He rang off before I reply

او قبل از اینکه من جواب بدهم تلفن را قطع کرد

 

Run into

به طور تصادفی کسی را ملاقات کردن

ran into my uncle yesterday

دیروز عمویم را به صورت تصادفی دیدم

 

Run away

فرار کردن

A teenager ran away from home and has been missing for a week

نوجوانی از خانه اش فرار کرده است و یک هفته است که ناپدید شده است

 

Run out

تمام کردن

We’ve run out of Cheese, I’m going to buy some

ما پنیر تمام کردیم، دارم میرم مقداری پنیر بخرم

 

 

Show off

پز دادن

She only bought that expensive car to show off

او اون ماشین گران قیمت را خرید که فقط پز بده

 

Switch off

خاموش کردن (چراغ یا یک ماشین)

I have to switch the light off to sleep

من برای اینکه بخوابم باید چراغ را خاموش کنم

 

Switch on

روشن کردن (چراغ یا یک ماشین)

How do you switch this laundry machine on?

این ماشین لباس شویی را چطور روشن می کنی؟

 

Take after sb

به کسی رفتن

Mike takes after his grandfather. Both of them are tall

مایک به پدربزرگش رفته. هر دو شون بلند قد هستند

 

Take off

(هواپیما) از زمین بلند شدن

The plane takes off within fifteen minutes

هواپیما در ظرف 15 دقیقه از زمین بلند خواهد کرد

 

Think back

به یاد آوردن

When I think back on ten years ago, I wish I had studied harder

وقتی ده سال قبل را به یاد میارم آرزو می کنم بیشتر درس می خوندم

 

Think over

چیزی را در نظر گرفتن

Before I make my final decision, I’ll have to think the job offer over

قبل از اینکه تصمیم نهایی ام را بگیرم باید پیشنهاد کار را در نظر بگیرم

 

Turn sth down

(درخواست یا پیشنهاد) رد کردن یا نپذیرفتن، صدای چیزی را کم کردن

The bank turn the company down for a loan

بانک درخواست شرکت برای وام را رد کرد

Please turn the TV down while my friends are here

لطفا تا زمانی که دوستام اینجا هستد صدای تلوزیون رو کم کن

 

Turn off

خاموش کردن (لامپ یا یک ماشین)

Let’s turn the TV off, everybody is asleep

بیا تلوزیون رو خاموش کنیم، همه خوابن

 

Get back at sb

تلافی کردن، (از کسی) انتقام گرفتن

I think he is going to get back at you for accusing him of lying

فکر می کنم او به خاطر اینکه بهش تهمت دروغ زدی میخواد تلافی کنه

 

Turn on

روشن کردن (لامپ یا یک ماشین)

It’s time to turn the lights on, the weather is getting dark

وقتش که چراغ ها رو روشن کنیم، هوا داره تاریک میشه

 

Turn up

صدای چیزی را زیاد کردن

Please turn this music on, I like it

لطفا صدای این موسیقی را زیاد کن، دوسش دارم

 

Wake up

بیدار شدن

I’ll will have to wake up at 6:00 am tomorrow

فردا من باید ساعت شش صبح بیدار بشم

 

Get together

دور هم جمع شدن

They’re gonna get together on Friday and play soccer

اونا میخوان جمعه دور هم جمع بشن و فوتبال بازی کنند

 

Warm up

گرم کردن (قبل از ورزش)

They warmed up before playing volleyball

آنها قبل از والیبال بازی کردن خودشان را گرم کردند

 

Work out

ورزش کردن، تمرین کردن

work out in the gym twice a week

من هفته ای دو بار در باشگاه تمرین می کنم

 


[ یادداشت ثابت - یکشنبه 103/1/27 ] [ 1:9 صبح ] [ غلامعلی عباسی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

غلامعلی عباسی متولد 1340 دبیر بازنشسته زبان انگلیسی در شهرستان اردبیل هستم این وبلاگ دفتر یادداشت بنده است . هر مطلبی که به یادگیری بیشتر زبان انگلیسی کمک نماید و به نظر بنده مفید باشد در این وبلاگ جمع آوری نموده ام و با علاقه مندان به آموزش زبان انگلیسی به اشتراک گذاشته ام . در حد امکان منابع مطالب اعلام می گردد . امیدوارم مورد پسند و استفاده دانش آموزان و دانشجویان زبان انگلیسی واقع گردد .
موضوعات وب
صفحات دیگر
امکانات وب


بازدید امروز: 26
بازدید دیروز: 86
کل بازدیدها: 280208