سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

 

من زبان شناس نیستم ولی افراد وقتی میبینند که من به شش زبان (انگلیسی، فرانسوی، استونیایی، چکی، روسی و اسپانیایی) مسلط هستم و آنها را نه در کلاس و مدرسه بلکه با مسافرت آموخته ام، از من میپرسند که چگونه اینکار را کرده ام.

هیچ جادویی برای یادگیری زبان در کار نیست. اتفاقاً یادگیری زبانی خارجی میتواند چالش برانگیز و سردرگم کننده بشود و گاهی هم نیاز به تواضع و فروتنی خواهد بود. با این وجود چرا باید کسی بخواهد زبانی خارجی بیاموزد؟

برای من یادگیری یک زبان خارجی همچون دروازه ای به روی ارتباط و یادگیری است. صحبت به زبان اشخاص دیگر باعث برقراری رابطه میشود و غالباً درهای تجربه های جدیدی را به رویم میگشاید و صحبت به زبانی خارجی برای کسانی که زیاد مسافرت میروند در خدمت هدفی کاربردی است: مثلاً یافتن اتوبوس یا متروی مناسب، رسیدن به سرویس بهداشتی عمومی یا خلاصی از موقعیتی بغرنج.

اگر میخواهید بدانید چگونه حین مسافرت میتوانم زبان بیاموزم باید به این هفت نکته توجه کنید:

 

1.   دوره های پایه آن زبان را بگذرانید.

شاید بنظر بیاید خلاف ادعایم حرف میزنم که گفته بودم اکثر اطلاعتم از این زبانها را نه در کلاسهای معمول بلکه در موقعیتهایی آموخته ام که حین مسافرت پیش آمده اند. اما بهرحال داشتن فهمی کلی از ساختار، گرامر، افعال و قوانین تلفظ آن زبان کمک خواهد کرد تا پایه ای برای آن زبان در ذهنتان شکل بگیرد.

اگر قصد شرکت در کلاس را دارید بدنبال دوره هایی باشید که رویکردی کاربردی دارند و تمرکزشان روی مکالمه است. در آموزشگاههای خارج از کشور نیز بدنبال دوره هایی بگردید که زبان آموز حین برگذاری دوره میتواند مهمان خانواده ای باشد که گویشور بومی آن زبان هستند و سعی کنید خانواده ای را انتخاب کنید که علاقه به صحبت کردن داشته باشند.

یا میتوانید چند پادکست یا برنامه رادیویی دانلود کرده و بشنوید تا گوشتان به شنیدن آوای آن زبان عادت کند و هنگام مسافرت به آن کشور و با شنیدن آن زبان خیلی احساس غریبگی و ناآشنایی با زبان نکنید.

در هر صورت همیشه در یادگیری زبان مرتب و منظم باشید. کلاس را جدی بگیرید، تکالیفتان را انجام دهید و سعی کنید مهارتهای جدیدی که در آن زبان آموخته اید را تا حد امکان در خارج از کلاس نیز بکار گیرید.

تجربه شخصی: من و دوستم فقط به مدت دو هفته در کلاسهای زبان اسپانیایی شرکت کردیم. اگرچه دوست داشتیم بیشتر آنجا باشیم ولی آموزشی که بما داده بودند برای ساختن پایه ای برای آن زبان کافی بود و بعد از آن میتوانستیم مهارتهای زبانی مان را با صحبت با مردم کوچه و بازار گسترش دهیم. حین مسافرتمان در آمریکای لاتین، مردمی که با آنها همصحبت میشدیم تعجب میکردند وقتی میشنیدند که فقط دو هفته در کلاس زبان اسپانیایی بوده ایم.

—————————–

2

1.   به جاهایی سفر کنید که همزبانی در آنجا ندارید.

میگویند نیاز مادر اختراع است و وقتی صحبت از زبانهای خارجی باشد، نیاز بزرگترین عامل انگیزه بخش برای یادگیری نحوه برقراری ارتباط است.

افراد زیادی را دیده ایم که بعد از مدتی حضور در دوره های آموزشی هنوز از مهارتهای زبانیشان راضی نیستند و معمولاً تقصیر را گردن بی استعدادی خودشان میاندازند. البته درست است که بعضیها سختتر از بقیه زبانهای خارجی را یاد میگیرند ولی معمولاً دلیلش این است که مهارتهای زبان جدید را فقط در همان کلای بکار گرفته و تمرین میکنند.

شاید بنظر بدیهی بیاید ولی انصافاً جمع دوستانتان و محیط آموزشگاهی که همه در آن همزبان شما هستند، محیط خوبی برای یادگیری زبان نیست. باید در کوچه و خیابانهای آن کشور قدم بزنید، از روی منویی به زبان خودشان غذا سفارش بدهید، از سوپر مارکت وسایل بخرید و اتوبوس مورد نظرتان را بیابید و بلیطش را بخرید نه اینکه همه اینها را به زبان اولتان و با استفاده از تورهای سیاحتی انجام دهید. مثلاً سعی کنید در مناطق کم جمعیت و روستایی آن کشور اقامت کنید تا مجبور باشید به زبان آنها سخن بگویید.

اینکار را هرچه بیشتر انجام دهید، مهارتهای زبانیتان بیشتر تقویت خواهد شد.

تجربه شخصی: وقتی قصد شرکت در دوره های آموزشی در کشور فرانسه را داشتم، عمداً شهرهایی غیر از پاریس را در نظر داشتم و میخواستم همراه یک خانواده بومی زندگی کنم. البته در پاریس هم میشود زبان فرانسوی آموخت ولی اینرا هم میدانستم که در صورت زندگی در پاریس، به احتمال زیاد در بسیاری مواقع به زبان انگلیسی صحبت میکردم ولی در شهرهای کوچکتر فرصت صحبت به زبان انگلیسی کمتر پیش میاید. بهمین دلیل شهر تولوز را انتخاب کردم و با خانواده ای زندگی کردم که زبان انگلیسی صحبت نمیکردند و تازه بعد از گذشت شش هفته، خواهر میزبان من شروع به درک بعضی کلمات انگلیسی کرد. بعد از چهار ماه اقامت در تولوز، زبان فرانسوی را براحتی و روان صحبت میکردم.

ولی دوستانم که در پاریس اقامت داشتند اگرچه از زندگی در پاریس لذت برده بودند ولی با غیر فرانسویهای زیادی آشنا شده بودند و زمان بسیاری را به صحبت با زبان انگلیسی گذرانده بودند و درنتیجه کمتر در موقعیتهایی بوده اند که مجبور شوند زبان فرانسوی را بفهمند.

——————————

3

1.   بدقت و فعالانه گوش کنید و تقلید کنید.

شنیدن فعالانه کار سختیست و نیازمند تمرکز بالایی است. حفظ و نگهداری شنیدن فعال برای مدتی طولانی میتواند زبان آموز را کاملاً خسته کند.

با این وجود بر این باورم که گوش کردن فعالانه برای یادگیری زبان خارجی بسیار ضروریست. وقتی بدقت گوش میدهید شروع به تشخیص کلمات، عبارات و الگوهای تکراری بسیاری میکنید. وقتی کلمات آشنا را تشخیص بدهید میتوانید شروع به گفتن آن کلمات کنید. اگر یک دیکشنری دم دستتان داشته باشید تا آنچه میشنوید را آنجا هم چک کنید، مفید خواهد بود.

یک تکنیکی که من بصورت ناخودآگاه بکار میگیرم، تقلید و بازگویی شنیده هایم است. علاوه بر فراهم کردن کلمه و توان ذهنی برای عبارات مختلف، همچنین به برقراری ارتباط از طریق شنیده هایم و درک گفته های دیگران کمک میکند.

تجربه شخصی: ساعت دو شب بود و در کوههای قرقیزستان بودم. همراه با یک مرد قرقیزستانی که به زبان روسی صحبت میکرد، در صندلی عقب یک تاکسی نشسته بودم و آن مرد بسیار مشتاق بود که از خواص و مزایای کلاه قالپاق با من حرف بزند که کلاه ملی قرقیزها است. البته این مکالمه دوستانه تر از قبلی بود که در مورد اختلافات روسیه و آمریکا بود.

همانطور که میتوانید تصور کنید اطلاعات من در مورد کلمات مربوط به کلاههای روسی خوب نیست پس من بعضی از کلماتی که او بکار میبرد را تکرار میکردم تا هم آنها را در ذهنم ثبت کنم و هم اینکه به او نشان بدهم که سخنانش را گوش میکنم. البته آن شب قانع نشدم که کلاه قالپاق بهترین طراحی را بین کلاههای دنیا دارد ولی حداقل آن شب چندین لغت تازه یاد گرفتم.

 

1.   تواضع و فروتنی را در سفر همراه خود داشته باشید.

مغز کودکان بشکلیست که بلافاصاله زبان را کسب میکند ولی متاسفانه ما بزرگسالان کار زیادی برای بازگرداندن آن توانایی نمیتوانیم انجام دهیم. کودکان چون شرم و خجالت و مهارهای رفتاری بزرگسالان را ندارند، معمولاً در مورد آنچه نمیدانند براحتی سوال میکنند. بعبارت دیگر کودکان نسبتاً مهار رفتاری ندارند و ترسی از این ندارند که وارد مهلکه شوند و چیز جدیدی را بیاموزند و اشتباهی مرتکب شوند. از دیگرسو ما بزرگسالان معمولاً با عدم ریسک و انجام ندادن کارهای جدید، بر ضعف و نقصان خود سرپوش میگذاریم.

ولی رفتار و عادات چیزهایی هستند که میتوانیم تغییرشان بدهیم.

بنابر تجربیات من نمیتوانید هیچ زبانی را اول بصورت کامل و بینقص و به تنهایی در خانه یاد بگیرید و سپس آنرا بکار گیرید. بلکه باید دست به کار شوید، طبیعتاً اشتباه خواهید کرد و از آن اشتباهات درسهای فراخواهید گرفت و دوباره آن مورد را امتحان خواهید کرد. اشتباهات منجر به فهم و یادگیری شده و فهمیدن هم باعث افزایش اعتماد به نفس میشود.

تجربه شخصی: وقتی بعنوان عضوی از نیروهای حافظ صلح در استونی بودم، هیچکدام از افسران همکارم زبان انگلیسی بلد نبودند. روزی دوبار برای نوشیدن قهوه دور هم جمع میشدیم و گپ میزدیم. اوایل در سکوت نشسته و قهوه ام را میخوردم چون بخوبی از عدم تسلطم به زبان استونیایی آگاه بودم. ولی اصلاً خوش نمیگذشت. پس من هم هرجا که کلمه ای را متوجه میشدم وارد صحبت میشدم. با گذشت زمان تعداد موضوعاتی که قادر به اظهار نظر در آنها بودم رفته رفته بیشتر شد تا اینکه درنهایت زبان استونیایی را به روانی صحبت میکردم. مطمئن هستم همکارانم هنوز هم به بعضی از گفته های احمقانه من در اولین روزهای یادگیری میخندند. من به آنها خنده دادم و آنها به من زبان استونیایی را دادند.

 

4

1.   یاد بگیرید که همچون یک کودک ساده صحبت کنید.

ما بزرگسالان عادت کرده ایم که به منظور بیان افکار و احساساتمان از دایره کلمات وسیعی استفاده کنیم. برخلاف این عادت، هنگام یادگیری یک زبان جدید فقط تعداد محدودی از کلمات، افعال و ساختارهای زبانی را بلد هستیم و باید منظورمان را با همانها برسانیم.

پس اختیار را بدست کودک درونتان بسپارید و سوالاتی با ساده ترین کلمات بپرسید. ذهنتان را درگیر صرف فعل در زمانهای مختلف و یا مونث و مذکر نکنید. حواستان به عبارات و اصطلاحات عامیانه نیز باشد. بیاد داشته باشید که هدف برقراری ارتباط است. یک مورد روحیه بخش درباره ساده صحبت کردن وجود دارد: با گذشت زمان، مهارتهای زبانیتان شما را دور زده و کلمات بچگانه ای که با آنها صحبت را شروع کرده بودید، با افکار پیچیده ای که قصد بیانش را داشته اید به تعادل میرسند.

تجربه شخصی: وقتی در پراگ بودم روزی به یک بازار محصولات کشاورزی رفتم و وقتی در آنجا میخواستم با یک گل فروش صحبت کنم، به یکباره متوجه شدم انگار زبان چکی از من میگریزد و فقط کلمات اسپانیایی به ذهنم میاید. نتوانستم معادل لغت «بسته» در زبان چکی را بیاد بیاورم ولی معادل لغت «باز» را بخاطر میاوردم. پس گفتم «گلهایی میخواهم که بیشتر نه باز باشند». گلفروش نخست کمی با تعجب بمن نگاه کرد ولی بعداً لبخندی زد و سرش را به علامت تایید تکان داد و از همان گلهای «نه باز» که میخواستم بمن داد. کمی بعد لغت بسته به زبان چکی را بیاد آوردم.

 

1.   حتی اگر به زبان اولتان هم صحبت میکردند، جلوی خودتان را بگیرید.

فرض کنید به یک منطقه بشدت توریستی رفته اید و کارمندان هتل، رانندگان تاکسی و تورلیدرها همه به زبان اول شما مسلط هستند. البته که بنظر فوق العاده میاید ولی تا حد امکان از بکار بردن زبان اولتان پرهیز کنید و تا میتوانید به زبان آنها صحبت کنید. با اینکار افراد بومی خیلی بیشتر جذب شما خواهند شد.

تجربه شخصی: وقتی در پرو بودیم، یک راهنمای توریستها آنجا بود و ما هربار از او میخواستیم که لطفاً با ما به زبان اسپانیایی حرف بزند. او نیز هر دفعه از پشت میزش بلند میشد و با خوشحالی ما را در آغوش میگرفت. علاوه بر اطلاعات معمولی که در اختیار سایرین هم میگذاشت، در مورد مغازه های مختلف و رستورانها و روستاهای توریستی هم توصیه هایی بما میداد. مراودات تجاری ما با او به مسایل عادی و روزمره هم میکشید و از آن مهمتر اینکه او دیگر ما را فقط به شکل دلارهای متحرک نمیدید.

نکته: اگر در حال انجام معامله ای به زبان خارجی هستید و در مورد بعضی از مسایل مطمئن نیستید، زبان را عوض کرده و به زبان اولتان صحبت کنید و بعد از اینکه منظور طرف را متوجه شدید دوباره با زبان خارجی صحبت کنید.

بعضاً هم ممکن است بومیها اصرار داشته باشند که به زبان شما صحبت کنند چون میخواهند زبانشان را تقویت کنند. در این موارد به آنها پیشنهاد کنید که بصورت پنجاه پنجاه به هر دو زبان مکالمه صورت بگیرد تا هر دو طرف بهره مند شوند.

 

1.   نوشیدنی بنوشید.

البته نمیخواهم نوشیدن مشروبات الکلی را ترویج کنم اگرچه همچون یک تسهیل گر اجتماعی عمل میکند ولی اگر حس کردید که بیش از حد بر زبان و احساساتتان مهار میگذارید، بهتر است به یک مکان عمومی رفته و یک نوشیدنی آرامش بخش بنوشید تا خیلی به اشتباهات احتمالیتان در آن زبان حساس نشوید و راحتتر سر صحبت با سایرین را باز کنید.

تجربه شخصی: وقتی در کشور گرجستان در حال کوهنوردی در کوهستانهای قفقاز بودیم، تقریباً تمام بعد از ظهر و شب را مشغول خوردن و نوشیدن بودیم. به لطف نوشیدنیهای بومی آنجا، از هر موضوعی حرف میزدیم. اگرچه آن روزها زبان روسی را بصورت محدود بلد بودم ولی باز هم ساعتها به زبان روسی صحبت کردم


[ یادداشت ثابت - شنبه 103/8/27 ] [ 12:11 صبح ] [ غلامعلی عباسی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

غلامعلی عباسی متولد 1340 دبیر بازنشسته زبان انگلیسی در شهرستان اردبیل هستم این وبلاگ دفتر یادداشت بنده است . هر مطلبی که به یادگیری بیشتر زبان انگلیسی کمک نماید و به نظر بنده مفید باشد در این وبلاگ جمع آوری نموده ام و با علاقه مندان به آموزش زبان انگلیسی به اشتراک گذاشته ام . در حد امکان منابع مطالب اعلام می گردد . امیدوارم مورد پسند و استفاده دانش آموزان و دانشجویان زبان انگلیسی واقع گردد .
موضوعات وب
صفحات دیگر
امکانات وب


بازدید امروز: 49
بازدید دیروز: 86
کل بازدیدها: 295020