آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم | ||
آیا بایستی همیشه درگیر تصحیح اشتباهات خود به زبان انگلیسی باشیم؟ پرهیز کردن از اشتباه کمابیش ناشدنی است. بهویژه برای کسانی که درگیر یادگرفتن زبان تازهای هستند. چالش ولی آنجایی به وجود میآید که نگرش زبانآموز و آموزگار از تصحیح اشتباه و تأثیرات آن در فرایند یادگیری، اشتباه باشد. پژوهشهای علمی نشان میدهد که تصحیح ایرادهای زبان انگلیسی زبانآموزان اگر هیچ تأثیری بر تقویت مهارتهای زبانی زبانآموز نداشته باشد تنها تأثیری ناچیز دارد. دانشمندان پژوهشهای فراوانی در این زمینه انجام دادهاند ولی اگر بخواهیم خیلی ساده، این مسئله را بیان کنیم، دلیل این موضوع این است که تصحیح اشتباه تنها در خودآگاه زبانآموز تأثیر بجای میگذارد درحالیکه بیشتر مهارتهای زبانی بایستی در ناخودآگاه زبانآموز شکل بگیرد. بهویژه سخن گفتن. هنگامیکه با کسی گفتگو میکنید، هرچقدر هم گرامر انگلیسی را بهطور خودآگاه بدانید، مجال فکر کردن نداریدکه خودآگاه خود را بکار بگیرید. تا آنجایی که در بهکارگیری درست سادهترین دستورات گرامری نیز دردسر خواهید داشت. دلیل دوم را میتوان از شیوهی شکلگیری زبان در یک کودک یافت. کودکان اشتباهات فراوانی در بهکارگیری زبان مادری خود دارند ولی پژوهشها علمی نشان میدهد که پدر و مادر تنها بخش بسیار کوچکی از ایرادهای کودکان خود را تصحیح میکنید که این نیز عموماً به تصحیح برخی تلفظها (مانند هنگامیکه مادر سعی دارد واژهی بابا را از زبان کودک بیرون بکشد)، تصحیح برخی افعال، و تصحیح واژههای زشت، ختم میگردد. در این پژوهشها نتیجهگیری شده است که پدر و مادر پافشاری بیشتری روی صداقت گفتار فرزندان خود دارند تا ساختار گفتار. یعنی اگر کودکی بگوید “شنبهها تعطیل است” پدر و مادر سریع به وی یادآور میشوند که آدینه روز تعطیل است. ولی به اشتباهات گرامری کاری ندارند.
تصحیح اشتباه زبانآموز تاثیری منفی بر فرایند یادگیری میگذارد ایراد تصحیح کردن اشتباه در زبان انگلیسی: قرار گرفتن زبانآموز در جایگاه تدافعی تصحیح اشتباه، زبانآموز را بهسرعت در جایگاه تدافعی قرار میدهد. این موضوع باعث میشود که زبانآموز یاد بگیرد که از اشتباه کردن پرهیز کند. نه با تصحیح خود، بهجای آن با پاک کردن صورتمسئله. یعنی زبانآموز کمتر خود را در شرایطی قرار میدهد که احتمال اشتباهش باشد. از روی نمونه کمتر گفتگو میکند، کمتر از ساختارهای سخت استفاده میکند، تمرکز کمتری بر معنی و مفهوم و تمرکز بیشتری بر ساختارها و پیکربندی گفتگو دارد. این موضوع باعث میشود که مهارتهای ارتباطی زبانآموز بهطور کامل آسیب ببیند. پروفسور استفان کرشن، زبانشناس سرشناس در کتابش با نام مبانی فراگیری زبان دوم میگوید که کلاسهای آموزشگاهی زبان، حتی در زبانآموزان کارآزموده، احساس ترس و دلهره ایجاد میکند و این موضوع به خاطر پافشاری ما بر گفتگوی زودهنگام و نگرش ما نسبت به تصحیح ایرادهای زبانآموز است. تصحیح اشتباه تأثیری بر ناخودآگاه زبانآموز ایجاد نمیکند آموزگار زبان انگلیسی معمولاً آگاه نیست که دانستن خودآگاه یک دستور گرامری یا هر چیز دیگر، تأثیری بر عملکرد زبانآموز هنگام گفتگو (که فرایندی ناخودآگاه است) ندارد. بهجای آن بهبود گفتگو به زبان انگلیسی، بیشتر به درگیری با ورودیهای جذاب و واقعی، ارتباط دارد. بنابراین اگر دو زبانآموز را در نظر بگیریم که برای زمانی برابر شش ماه به یک اندازه زبان انگلیسی میخوانند. اولی بهطور پیاپی ایرادهایش تصحیح میگردد ولی به دومی اجازه داده میشود که بدون تصحیح اشتباهش زبان انگلیسی را یاد بگیرد. نتیجه این میشود که پس از شش ماه اگر زبانآموز دوم بهتر نباشد تفاوتی میان این دو زبانآموز مشاهده نمیشود. بهعبارتدیگر مهارتهای زبانآموزی که پیاپی ایرادهایش تصحیح میگردد، پیشرفت بیشتری نسبت به مهارتهای زبانآموزی که ایرادهایش نادیده گرفته شده است نمیکند.
تصحیح خطا در خودآگاه تاثیر میگذارد در حالی که اکثر مهارتهای زبانی بایستی در ناخودآگاه شکل بگیرد تا کارایی داشته باشد. تصحیح اشتباه و استرس زبانآموزی که پیاپی ایرادهایش گوشزد میگردد دستپاچه و عصبی میگردد. این موضوع باعث میشود که فکر زبانآموز درگیر اشتباه و ترس از آن شود. بنابراین این زبانآموز بجای اینکه تمرکزش روی برقراری ارتباط به بهترین شکل ممکن باشد، تمرکزش روی پرهیز کردن از اشتباه است. یعنی بیشتر روی جملاتش درنگ میکند. سخن گفتنش آهسته و غیر طبیعی و همراه با دلهرهی بسیار زیاد میگردد. و در هنگام سخن گفتن سراسر فکرش روی دستورات گرامری است. این موضوع تنها باعث میشود که ذهن این زبانآموز کاملاً قفل کند بهطوریکه نتواند هیچ سخنی به زبان براند. از سوی دیگر زبانآموزی که ایرادهایش پیاپی تصحیح نگردد، این تنشهای فکری را ندارد و تا جایی که بتواند سعی میکند که خوب صحبت کند و از روی اشتباههای خود با آرامش رد میشود.
زبانآموزی که مرتب اشتباهاتش تصحیح میگردد ذهن آشفته ای پیدا میکند که باعث میشود نتواند هیچ سخنی را با آرامش خاطر به زبان براند. چرا در آموزشگاه زبان انگلیسی پافشاری فراوانی روی تصحیح اشتباه انجام میگیرد؟ با توجه به مسائل بالا شاید اکنون بهتر آگاه شده باشید که چرا تصحیح اشتباه را یک سوءتفاهم بزرگ نامیدم. این سوءتفاهم هم از سوی آموزگار و هم از سوی زبانآموز ایجاد شده است. اگرچه این موضوع با آموزگار و بهطور کلی سیستم آموزشی آغاز میشود. آموزگار فکر میکند که بایستی همهی ایرادهای زبانآموز را تصحیح کند. این موضوع بخشی از پنداشتی است که در سیستم آموزشی حاکم است. یعنی تصحیح آزمون و نمره دهی. این نیاز که بایستی به هرکس نمرهای چسباند. از نظر بنده این سیستم، غیر طبیعی است و به صحیح یادگیری آسیب می رساند. ولی به هر حال باوری است که در سیستم آموزشی نهادینه شده است. اگر تصحیح اشتباه کارآمد نیست پس چگونه مهارتهای خود را تقویت کنیم؟ مهارتهای شما با شنیدن و خواندن بیشتر تقویت میگردد. به چه چیزی گوش میدهید؟ شما به درونمایهی شنیداری انگلیسی صحیحی که به دست یک انگلیسیزبان بیان میشود گوش میدهید. چه چیزی میخوانید؟ کتابهایی که به دست یک انگلیسیزبان نوشته شده است. به ذهن خود اطمینان داشته باشید ذهن شما بسیار باهوش است. بایستی به ذهنتان اطمینان کاملی داشته باشید. همین ذهن، بدون هیچگونه کلاس و آموزشگاهی، زبان مادری را به بهترین شکل یاد گرفته است.این ذهن برای یادگیری زبان دوم تنها به زمان و درونمایهی مناسب نیاز دارد. هرچقدر بیشتر بخوانید، جملات، فرازها و دستورات گرامری صحیح بیشتری را به زبان انگلیسی میبینید. این دادههای صحیح، که هرروز با آن درگیر هستید، در طول زمان و بهطور طبیعی در ناخودآگاه شما نقش میبندد. همین مطلب برای مطالب شنیداری نیز اتفاق میفتد. هرچه بیشتر به مطالب شنیداری جذاب گوش دهید، هرچه بیشتر گویش درست و گرامر درست بشنوید، ذهن شما بهطور طبیعی و درونی، بدون اینکه تلاش زیادی بکنید، درست را از اشتباه شناسایی میکند و دادههای صحیح در آن نقش میبندد.
در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، ذهن این قابلیت را دارد که به طور طبیعی درست را از اشتباه تشخیص دهد. درونمایهی شنیداری و گفتاری زبان انگلیسی جذاب برای تقویت مهارتهای شما کافی است. اگر به ذهن خود باور داشته باشید و به مطالب شنیداری و گفتاری جذاب بسنده کنید، رفتهرفته گرامر شما بهبود پیدا میکند. گویش شما روزبهروز بهتر میشود. مهارت شنیداری، شیوایی گفتار و همهی مهارتهای ارتباطی شما رفتهرفته تقویت میگردد. ذهن شما با ذهن یک بچه هیچ تفاوتی ندارد. بچهها نیازی ندارند که کسی دنبالشان باشد و تکتک اشتباهاتشان را تصحیح کند. آنها اینگونه یاد نمیگیرند بهجای آن با پیروی و کپیبرداری از پدر و مادر، اقوام و دوستان، و شاید مطالبی که در تلویزیون میشنوند زبان را یاد میگیرد.
شنیدن و خواندن محتوای جذاب برای یادگیری زبان انگلیسی کافی است. سخن پایانی سخن پایانیام با شما این است که از تصحیح اشتباه تا جایی که میتوانید دوری کنید. در نوشتار بعدی توضیح خواهم داد که تنها در چه موقعیتهایی تصحیح اشتباه میتواند کارآمد باشد و خواهید دید که موقعیتهای خیلی کمی شامل این موضوع میشود است. از اشتباه نترسید و هیچگاه به دنبال کمالگرایی نباشید. فراموش نکنید که حتی انگلیسیزبانان نیز ایرادهای فراوانی در زبان انگلیسی مرتکب میشوند. ولی بهسادگی از کنار آن میگذرند. ریلکس باشید و سعی کنید که بهترین کارکرد خود را به نمایش بگذارید.
امیدوارم توانسته باشم که نوشتار خوبی را برایتان آماده کرده باشم و خوشحال میشوم که نظر شما را نیز در این رابطه بشنوم. [ یادداشت ثابت - دوشنبه 103/5/16 ] [ 8:36 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
Expression Example both … and … I like both cats and dogs. so Jane likes cats. So do I. not … either Jane doesn"t like cats. I don"t like cats either. either … or … Jane either has a cat or a dog. neither/nor Jane doesn"t like cats. Neither do I./Nor do I. neither … nor … I like neither cats nor dogs. Exercise Find out why some parents think that their teenage sons or daughters have a lot in common with cats. (Don"t take it too seriously, though.) ;o) 1. cats teenagers turn their heads when you call them. 2. You would hardly ever see a cat walking outside of the house with its master. would you see a teenager in public with his or her parents very often. 3. A cat doesn"t share your taste in music. A teenager doesn"t 4. cats teenagers can lie on the sofa for hours on end without moving. 5. Cats expect you to prepare the food for them. do teenagers. 6. If you tell a joke, your cat your teen will laugh about it. 7. If you make a sudden move in their direction, cats teenagers get frightened. 8. Cats do not improve your furniture. Teenagers don"t 9. Cats roam outside and often come home very late at night. do teenagers. 10. Conclusion: no matter if you have a cat a teenager at home - it"s all the same. [ یادداشت ثابت - دوشنبه 103/5/16 ] [ 8:34 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
apron پیش بند An apron protects clothing from getting dirty
Backpack کوله پشتی A backpack is a sack that is worn on the back and is used to carry things
bathing suit مایو A bathing suit is a garment you wear while swimming
beads گردن بند (مدل تسبیح)، تسبیح Beads are small objects with a hole through them so that they can be strung together to make jewelry or other things
blouse بلوز A blouse is a shirt, a type of garment worn on the upper part of the body
boots چکمه، نیم چکمه Boots are a type of shoe. Boots cover the feet and part of the lower legs bow پاپیون A bow is loops of ribbon or sting that are tied together
bracelet گردن بند A bracelet is jewelry you wear on your wrist
braid گیس بافته A braid is three or more strands that are woven together into a rope-like shape
button دکمه A button is used to fasten clothes
cane عصا A cane is a walking stick cap نوعی کلاه A cap is a type of hat
cape شنل A cape is a flowing piece of clothing that hangs loose on your shoulders
change purse کیف پول خرد Coins are carried in a change purse
cloth پارچه Cloth (also called fabric) is a material that is produced by weaving or knitting thread. Clothing is made from cloth bathing suit
clothes لباس ها People wear clothes
clothes hanger چوب لباسی We hang up clothes on clothes hangers
clothespin گیره لباس Clothespins are used to hang wet laundry on a clothes line to dry
coat پالتو A coat helps you keep warm when it is cold costume 1) لباس نمایش 2) لباس، کت و دامن زنانه People wear costumes to pretend they are someone or something else
crown تاج A crown is a fancy hat worn by kings and queens
dress پیراهن (زنانه) A dress is a piece of clothing with a top and a skirt
earmuffs روگوشی، حفاظ گوش (خصوصا"برای گرما) Earmuffs keep your ears warm earring گوشواره Earrings are jewelry for the ears
fabric پارچه Fabric is a material that is produced by weaving or knitting thread. Clothing is made from fabric
eyeglasses عینک Eyeglasses help some people see more clearly
glasses عینک Glasses help some people see more clearly
glove دستکش We wear gloves to protect our hands
gown لباس بلند زنانه A gown is a fancy dress
hairbrush برس مو A hairbrush is used to brush and untangle hair
hanger چوب لباسی We hang up clothes on hangers
hat کلاه Some hats protect you from the sun. Some hats are just for fun helmet کلاه ایمنی،کلاه خود A helmet protects your head
ice skate کفش پاتیناژ When you wear ice skates, you can glide across ice
iron اتو Irons press the wrinkles out of clothes
jacket کت A jacket is a short coat
jeans شلوار جین Jeans are pants made from denim fabric
jewel جواهر Jewels sparkle and shine jewelry جواهرآلات Rings, pins, earrings and necklaces are jewelry
kimono کیمونو (لباس سنتی ژاپن) A kimono is a beautiful gown worn by Japanese women
knapsack کوله پشتی A knapsack is a sack with shoulder straps that is worn on the back and is used to carry things
knitting بافتن Sweaters and socks are made by knitting
lace تور، بند Lace is a very delicate fabric
laundry رخت های شستنی Doing the laundry means washing and drying clothes
laundry basket سبد لباس های شستنی Laundry is put in laundry baskets
loafers نوعی کفش بدون بند Loafers are a type of slip-on shoe
lorgnettes نوعی عینک قدیمی Lorgnettes are glasses (or opera glasses, which are small binoculars) that are mounted on a handle. This type of glasses was used a long time ago
mitten دستکش یک انگشتی Mittens keep your hands warm
mortar board کلاه فارغ التحصیلی A mortar board is a square hat that is worn by people when they graduate from school
necklace گردن بند A necklace is jewelry for your neck
necktie کراوات A necktie is a narrow band of fabric tied around the neck
nightgown پیراهن خواب A nightgown is a long, loose garment worn to bed
overalls لباس کار Overalls are baggy pants with shoulder straps and a piece of fabric covering the chest
overcoat پالتو An overcoat will keep you warm when it is cold
pajamas پیژامه Some people wear pajamas to bed at night
pants شلوار Pants are clothes that cover the legs and up to the waist
parka اورکت خزدار A parka is heavy, hooded jacket designed for very cold weather
pin سنجاق A pin is a small, sharp piece of metal used in sewing
purse کیف دستی A purse is a small bag in which some girls and women carry their money and other things [ یادداشت ثابت - دوشنبه 103/5/16 ] [ 8:33 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
چند فعل وجود دارد که اگر بعد از آنها فعل دیگری بیاید ما از to دیگر استفاده نمی کنیم. لیست افعال مصدر بدون to : make, let, feel, notice, hear, see و watch ساختار استفاده از افعال بالا به این شکل است: فعل دوم جمله + مفعول + مصدر بدون to به مثال های زیر توجه کنید: I watched him cross the road غلط I watched him to cross the road من او را دیدم که از خیابان رد شد We both heard Mike say that he was leaving غلط We both heard Mike to say that he was leaving ما هر دو شنیدیم که مایک می گفت میخواد بره I didn’t see you come in غلط I didn’t see you to come in من ندیدم بیای داخل He lets his children eat a lot of junk food غلط He lets his children to eat a lot of junk food او اجازه میده بچه هاش یه عالمه هله هوله بخورند *با فعل help این اختیاری است که از to استفاده شود یا نه I like to help you to finish your work => I like to help you finish your work من دوست دارم به تو کمک کنم کارت رو تموم کنی ساختار هایی هم هستند که این قاعده درباره آنها صدق می کند. رایج ترین این ساختار ها would rather و had better است. I would rather go to Europe غلط I would rather to go to Europe من ترجیح می دهم به اروپا برم برای جزئیات بیشتر به گرامر had better و would rather مراجعه کنید. همچنین بعد از افعال کمکی نظیر can, could, may, might, must, mustn’t, needn’t, shall, should, will و would ما نباید از to استفاده کنیم. مثال: You must do your homework tomorrow غلط You must to do your homework tomorrow تو باید فردا تکلیفت رو انجام بدی He may come here with his son غلط He may to come here with his son او ممکنه با پسرش به اینجا بیاد [ یادداشت ثابت - دوشنبه 103/5/16 ] [ 8:32 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
ما از ساختار سببی (Causative Structure) برای خدماتی استفاده می کنیم که به مشتریان داده می شود. به عبارتی دیگر استفاده از این ساختار مستلزم این است که ما کاری را به شخصی دیگر بدهیم تا برای ما انجام دهد (خود ما آن کار را انجام نمی دهیم). برخی از افعال سببی رایج عبارتند از make, let, get و have. مثال: I cut my hair yesterday دیروز موهام رو کوتاه کردم (خودم موهام رو کوتاه کردم). این یک جمله سببی نیست چون ما کار را خومان انجام دادیم. I had my hair cut yesterday دیروز دادم موهام رو کوتاه کنند. این یک جمله سببی است چون ما کوتاه کردن مو را به کس دیگری واگذار کردیم. ساختار جملات سببی به طور کلی دو نوع را شامل می شود؛ ساختار سببی مجهول (فاعل آن مشخص نیست) و ساختار سببی معلوم (فاعل آن مشخص است). ساختار سببی مجهول ساختار سببی بدون فاعل مثل جملات مجهول است که کننده کار در آن نامعلوم است. به طور کلی ما موقعی از have در این ساختار استفاده می کنیم که بخواهیم مسولیت انجام کاری را به کسی بدهیم. فرمول کلی این ساختار برای فعل have به شکل زیر می باشد: (past participle) اسم مفعول + مفعول + have مثال: I’m going to have my car fixed قصد دارم ماشینم رو بدم تعمیر کنند. Could you have the carpets cleaned? می تونید فرش ها رو بدهید تمیز کنند؟
فرمول کلی این ساختار برای فعل get به شکل زیر می باشد: (past participle) اسم مفعول + مفعول + get مثال: I got the phone fixed من تلفن را دادم تعمیر کنند. Marry got her letter delivered ماری نامه اش را داد تا تحویل دهند. ساختار سببی معلوم در این نوع ساختار دیگر فاعل (کننده کار) مشخص است. فرمول کلی این ساختار برای فعل have به شکل زیر است: (bare infinitive) مصدر + (agent) فاعل + have اینجا برای مصدر از to استفاده نمی شود. چند مثال: Reza had an IT technician repair the windows for him رضا ویندوز را به یک تعمیر کار داد تا تعمیر کند. Please have a doctor check on the patient in that room لطفا به یک دکتر بگو تا به مریض اون اتاق سر بزند.
فرمول کلی این ساختار برای فعل get به شکل زیر است: (verb) فعل + (agent) فاعل + get در این مورد قبل از فعل از to استفاده می شود. به طور کلی get در این ساختار به معنی ‘متقاعد کردن’ است. مثال: Alex got his son to take the medicine although it tasted terrible الکس پسرش را متقاعد کرد که دارو را بخورد اگرچه آن مزه بسیار بدی داشت. I couldn’t get him to do my homework من نتوانستم او را متقاعد کنم تکالیفم را انجام دهد.
چند نکته § افعال let و make نیز دو مورد دیگر از افعال سببی هستند که ما در یک پست تحت عنوان افعالی که بعد از آنها to استفاده نمی شود در مورد آنها صحبت کردیم. § از فعل get معمولا در موقعیت های غیررسمی استفاده می شود و در موقعیت های رسمی از فعل have استفاده می شود. [ یادداشت ثابت - دوشنبه 103/5/16 ] [ 8:30 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
در زبان انگلیسی 8 نقش دستوری یا parts of speech وجود دارد که یکی از آنها حروف ربط است. کاربرد حروف ربط (conjunctions) در انگلیسی این است که کلمات یا گروه های کلمات را به هم متصل می کند. در زبان انگلیسی سه نوع حرف ربط وجود دارد که عبارتند از: 1. حروف ربط همپایه (coordinating conjunctions)
7 حرف ربطی همپایه وجود دارد که بسیار کاربردی و رایج هستند. این 7 حرف ربط عبارتند از: and, but, or, nor, for, so, yet کاربرد این 7 حرف ربط موقعی است که بخواهیم کلمات، عبارات و جمله واره های مستقل مساوی را به هم وصل کنیم (جمله واره های مستقل به همراه جمله واره های وابسته در انتهای پست توضیح داده شده اند). وصل کردن کلمات Jack, Alex and Stephan are here. جک، الکس و استفان اینجا هستند. This is an expensive but safe car. این یک ماشین گران ولی ایمنی است. وصل کردن عبارات Playing soccer or watching movies are what he likes فوتبال بازی کردن یا فیلم تماشا کردن چیز هایی هستند که او دوست دارد وصل کردن جمله واره های مستقل Learning how to drive is interesting, but at first it’s a little hard یاد گرفتن رانندگی جالبه ولی در ابتدا یه کم سخته همانطور که می بینید نقش حرف ربط در جملات بالا وصل کردن کلمات، عبارات یا جمله واره های مستقل است.
تلفظ کلمات کلیدی and but or nor for so yet
2. حروف ربط هم آیند (correlative conjunctions)
این نوع حرف ربط معمولا به صورت دو به دو با هم بکار می روند. رایج ترین مثال ها برای این نوع عبارتند از: either…or, neither…nor, both … and …., whether…or, not only…but also She wants either sandwich or pizza او یا ساندویچ می خواهد یا پیتزا Using public transportation is good not only for saving money but also for reducing air pollution استفاده از حمل و نقل عمومی نه تنها برای پس انداز کردن پول خوب است بلکه آلودگی هوا را نیز کاهش می دهد. 3. حروف ربط وابسته (subordinating conjunctions)
از این نوع حرف ربط برای نشان دادن رابطه یک جمله واره مستقل و یک جمله واره وابسته استفاده می شود (در واقع ما در این نوع از حروف ربط در ابتدای جمله واره های وابسته استفاده می کنیم). این نوع از حروف ربط عبارتند از: after, although, as, because, before, if, once, since, than, that, though, till, until, when, where, whether, while He is going to the party although he doesn’t like it او قصد دارد به مهمانی برود اگرچه او آن را دوست ندارد. I had to return home because I had forgotten my bag من مجبور شدم به خانه برگردم چون کیفم را فراموش کرده بودم. در اینجا حرف ربط because دلیل را بیان می کند. نکته: جمله واره های مستقل و وابسته چیست؟ به زبان ساده جمله ای که فکر کاملی را بیان نکند جمله واره وابسته یا dependent clause نامیده می شود و از سوی دیگر جمله ای که فکر کاملی را بیان می کند جمله واره مستقل یا independent clause نامیده می شود. مثال قسمت دوم آخرین مثال این پست (because I had forgotten my bag، چون کیفم را فراموش کرده بودم) فکر کاملی را بیان نمی کند و مخاطب منتظر شنیدن ادامه آن است. بنابراین این یک جمله واره وابسته است. ولی قسمت اول (I had to return home، من مجبور شدم به خانه برگردم) جمله به تنهایی می تواند به عنوان یک جمله کامل بکار برود چون یک جمله واره مستقل است. [ یادداشت ثابت - دوشنبه 103/5/16 ] [ 8:29 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
A little girl came home happily "mom, I want to have a bicycle, would you mind buying me one?" asked her mother. دختر کوچولو خوشحال اومد خونه و به مامانش گفت:"مامان من دوچرخه میخوام، میشه یکی برام بخری؟" Mother broke deep inside, got sad but "sure dear;" said tenderly. "I will buy one for you and you can play with your friends." مادر دلش شکست، ناراحت شد ولی با مهربونی گفت:"حتماً عزیزم. برات یکی میخرم تا بتونی با دوستات بازی کنی." Late at night when everyone fell asleep, mother was crying near her ill husband"s bed, "why we are this poor that can"t buy even one thing of all our daughter want!" Poor father was sad hardly ever and he cried as well. نصفه شب وقتی همه خواب بودن، مادر کنار تخت شوهر مریضش داشت گریه میکرد:"چرا ما اینقدر فقیریم که نمیتونیم حتی یه دونه از چیزایی که دخترمون میخواد بخریم؟" پدر بیچاره هم که ناراحت تر از همیشه شده بود گریه کرد. Next day the little girl was silent but happy eating her breakfast. روز بعد دختر کوچولو ساکت ولی خوشحال داشت صبحانه اشو میخورد. Mother came closer to her, fondled her hair, smiled "well... I thought all night and decided to do something." she said. مادرش اومد پیشش، موهاشو نوازش کرد، لبخندی زد و گفت:"خب... من تمام دیشب رو فکر کردم و تصمیم گرفتم یه کاری بکنم." "what?" little girl asked. دخترک گفت:"چی؟" "let"s promise both of us," she said, "you promise to get 10 top mark at school and I promise to buy you a bicycle then. Ok?" مادر گفت:"بیا هر دو تامون قول بدیم. تو قول بده که تو مدرسه 10 تا نمره خوب بگیری، اون وقت من هم قول میدم برات یه دوچرخه بخرم. قبول؟" Little girl got happy and accepted. دخترک خوشحال شد و قبول کرد. Every night her mother checked her papers. She was doing well. هر شب مادر ورقه های دخترش رو نگاه میکرد. دخترک خیلی خوب پیش میرفت. A few days later her mother noticed that still she has just eight top marks. بعد از چند روز مادر متوجه شد که دختر کوچولوش فقط هشت تا نمره خوب داره. She felt sad that her little daughter lose her motivation and she won"t believe in what she says again. خیلی ناراحت شد که دختر کوچولوش انگیزه اشو از دست داده و دیگه حرف مامانشو باور نخواهد کرد. Tomorrow she went to buy something for home. فردای اون روز مادر رفت تا برا خونه یه چیزایی بخره. when she was buying some apples, she saw the fruitier using some papers to pack the fruits. وقتی میخواست کمی سیب بخره، دید میوه فروش برای بسته بندی میوه ها از یه سری کاغذ استفاده میکنه. She picked one of them to read, surprisingly it was her daughter"s handwriting. یکی از کاغذها رو برداشت تا بخونه که در کمال تعجب دید این دست خط دخترشه. "sorry, where are you find this paper? "She asked the man. از مرد فروشنده پرسید:"ببخشید، شما این کاغذ ها رو از کجا پیدا کردید؟" "oh, madam," he said, "I have a little friend, she said her mother asked her to get 10 top mark at school so that she will buy a bicycle for her, but for they"re poor, she gave her top papers to me to not force her family doing something they can"t. " فروشنده گفت:"اوه، خانم، من یه دوست کوچک دارم، اون به مادرش گفته که براش دوچرخه بخره و مادرش ازش خواسته تا 10 تا نمره خوب تو مدرسه بگیره تا براش دوچرخه بخره. وای چون اونا فقیر هستند اون ورقه هاشو که نمره خوب گرفته میده به من تا خانواده اشو مجبور نکنه کاری رو که نمیتونن انجام بدن." ... Love, sympathy, kindness, responsibility are not related to our age, culture and education!!! They should be somewhere deep in our hearts. عشق، درک، مهربانی، مسولیت, به سن، فرهنگ و آموزش ما ربطی ندارد!!! اینها باید جایی ته دلمان باشند. [ یادداشت ثابت - دوشنبه 103/5/16 ] [ 8:28 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
Alot : همچین چیزی در انگلیسی اصلن نداریم و به اشتباه ممکنه به جای a lot نوشته بشه. بنابر این: اشتباه است که بنویسیم: I know alot about precious stones. و درست این است که بنویسیم: I know a lot about precious stones. من در مورد سنگهای گرانبها زیاد میدونم -------------------------------------- A lot : مخالف A little است . در نقش اسم به معنی: a large extent, a large amount, or a large number در نقش قید به معنی: to a great extent or to a great degree . مثال در حالت اسم: Mark has a lot of toys. مارک یک عالمه اسباب بازی دارد . مثال در حالت قید: He cheats a lot او به طور زیادی تقلب میکند (Lot is an adverb in this example.) -------------------------------------- Allot: یک فعل است به معنی: سهم دادن . مثال: I will allot a radio to each group من یک رادیو، سهم به هر گروه خواهم داد. . You need to allot those things لازمه که اون چیزها رو تقسیم کنی . . امید به یادگیری شما داریم :* مثال بزنید تا خوب براتون جا بیفته :) . . کتابی بی نظیر برای اولین بار در دنیا کتاب عبارتها و جملات و اصطلاحات انگلیسی همراه با معنی فارسی نزدیک به9000عبارت و جمله و اصطلاح انگلیسی همراه با معنی فارسی
فرق بین have to\has to با must از لحاظ معنا و کاربرد چیه؟
در کتاب english result برای قوانین راهنمایی و رانندگی بعضی جاها ازhave to must استفاده کرده واین کمی گمراه کننده است.خواهشمندم مبسوط توضییح دهید. must و have to برای بیان اجبار به کار میروند. در انگلیسی امریکایی هر دو معنای مشابهی دارند اما معنای آنهادر انگلیسی بریتانیایی متفاوت است. must برای اجباری میآید که درونی است و بستگی به احساس گوینده و شنونده دارد مثلا اگر بگوییم I must do something منظور این است که من احساس میکنم که انجام این کار لازم است. have to یا got to معمولا برای مواردی به کار میرود که اجبار “خارجی” است (مثلا اجباری از جانب قوانین، مقررات، توافقات و یا اوامر دیگران). چون خودم میخواهم سیگار را ترک کنم. I must stop smoking چون دکتر دستور داده سیگار را ترک کنم. I have to stop smoking من از تو میخواهم که هفته آینده به کلیسا بروی. You really must go to church next Sunday مذهب از کاتولیکها میخواهد که یکشنبهها به کلیسا بروند. Catholics have to go to church on Sundays چون دندانم درد می کند. I must make an appointment with the dentist چون رئیس احضارت کرده است. You’ve got to go and see the boss *** در پرسش ها must از خواسته فرد میپرسد و گذشته ندارد. اگر بخواهیم آن را در زمان گذشته استفاده کنیم باید had to را جایگزین کنیم. .When I was at your age I had to get up a 6 everymorning همچنین میتوانیم از must + have + past participle استفاده کنیم. مثلاً .I hear you have been to Australia. That must have been interesting یا لازم بود که به خانه برود. Mary isn’t in her office. She had to go home به نظر می رسد که او حتما به خانه رفته است. Mary isn’t in her office. She must have gone home این دو در حالت منفی نیز معنای متفاوتی دارند. must not یعنی نباید کاری را انجام بدهی و do not have to/ have not got to یعنی این که اجبار به انجام کاری نداری. نباید به او بگویی. You mustn’t tell him مجبور نیستی به او بگویی. You don’t have to tell him توجه داشته باشید که در انگلسی امریکایی Have to بیش از must کاربرد دارد. هم must و هم have to میتوانند برای بیان الزام به کار برده شوند. .We must/have to build up a strong army to defend the country برای بیان اجبار در آینده از Will have to استفاده میکنیم، اما هنگامی که برای آینده پیشاپیش برنامهریزی شده باشد استفاده از have (got) to ارجحیت دارد. اجبار در آینده. When you leave school you will have to find a job از قبل برنامه ریزی شده. I have got to go for a job interview tomorrow [ یادداشت ثابت - دوشنبه 103/5/16 ] [ 8:27 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
ضمایر اشاره (demonstrative pronouns) مثل کلیه ضمایر دیگر جانشین اسم می شوند. ضمایر اشاره شامل this,that, these و those می شود. ما موقعی از این ضمایر استفاده می کنیم که بخواهیم انها را جایگزین اسامی افراد یا اشیاء ای که قبلا ذکر شده اند بکنیم (و یا بعضی مواقع که مشخص است داریم در مورد چه چیزی صحبت می کنیم از آنها استفاده می کنیم). ضمایر اشاره بیانگر دو نکته هستند؛ اول اینکه اسامی که به جای آن ها بکار می رودند مفرد هستند یا جمع، و دومین نکته هم این است که ما متوجه می شویم افراد یا اشاء به ما نزدیک هستند یا دور. استفاده از this و these برای اشیاء و یا افراد نزدیک به گوینده هنگامی که فاصله گوینده با چیزی نزدیک است از this (این) برای یک نفر یا یک شی (مفرد) و از these (این ها) برای بیش از یک نفر یا شی (جمع) استفاده می کند. به چند مثال توجه کنید: Have you seen this? آیا این را دیده ای؟ This smells good این بوی خوبی می دهد Do you like these? این ها را دوست داری؟ These are really expensive این ها خیلی گران هستند None of these are correct answers هیچ کدام از این ها جواب های درست نیستند استفاده از that و those برای اشیاء و یا افراد دور از گوینده از سوی دیگر وقتی که فاصله گوینده با چیزی دور است از that (آن) برای یک نفر یا یک شی (مفرد) و از those (آن ها) برای بیش از یک نفر یا شی (جمع) استفاده می کند. مثال: Please do not paint those لطفا آن ها را رنگ نکنید That looks like the ring I used to have اون مثل انگشتری هست که من داشتم Those seem to be delicious آن ها به نظر خوشمزه می آیند That is what I’m going to buy اون چیزی هست که می خوام بخرم
یک نکته بسیار مهم: اگر ما از اسم دقیقا بعد از این ضمایر اشاره استفاده کنیم، آنها به صفات اشاره(demonstrative adjectives) تبدیل خواهند شد. به چند مثال توجه کنید: This pizza is very delicious این پیتزا خیلی خوشمزه است I’m going to buy those shoes من قصد دارم اون کفش ها رو بخرم همانطور که می بینید ما از اسم pizza بعد از this و از shoes بعد از those استفاده کرده ایم، به همین دلیل this و those دیگر ضمایر اشاره نیستند، بلکه صفات اشاره هستند.
تلفظ کلمات کلیدی This That These Those [ یادداشت ثابت - دوشنبه 103/4/26 ] [ 11:48 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
در زبان انگلیسی رایج ترین ضمایر موصولی (Relative Pronouns) عبارتند از who, which و that. از who فقط برای انسان استفاده می کنیم. از which برای چیزی ، شی ای و یا حیوانی استفاده می کنیم و that می تواند جایگزین دو ضمیر موصولی that و who شود. The person who talked to me yesterday is my best friend. شخصی که دیروز با من صحبت می کرد بهترین دوستمه. The car that hit the old man was red. ماشینی که به فرد مسن زد قرمز بود. Do you know the person who is talking to Mike? شخصی رو که داره با مایک صحبت می کنه می شناسی؟ در این جملات کلمات مشخص شده ضمیر موصولی هستند. کاربرد ضمایر موصولی در واقع ما از ضمایر موصولی برای معرفی جمله واره های موصولی (Relative Clauses) استفاده می کنیم که اطلاعات بیشتری در خصوص افراد و اشیاء به ما می دهند. تشخیص جمله واره های موصولی مهمترین مشخصه یک جمله واره موصولی شروع شدن با یکی از ضمایر فاعلی (who, which, that…) است: Do you know the man who drove the yellow car yesterday? مردی که دیروز ماشین زرد را می راند می شناسی؟ انواع جمله واره های موصولی به طور کلی ما موقعی از جمله واره های موصولی استفاده می کنیم که بخواهیم اطلاعات بیشتری در مورد چیزی بدهیم. در این خصوص دو نوع جمله واره موصولی وجود دارد: جمله واره های تعریف کننده از این نوع از جمله واره های موصولی موقعی استفاده می کنیم که بخواهیم یک اسم را محدود کنیم. به عبارت دیگر کاربرد آن این است که مشخص کنیم در مورد کدام شخص یا کدام شی داریم صحبت می کنیم. به این نوع از جمله واره ی موصولی در زبان انگلیسی defining relative clauses یا جمله واره های تعریف کننده می گویند. در این نوع وجود جمله واره های موصولی کاملا ضروری است و بدون آنها یک جمله نمی تواند کامل باشد. مثال: The person who talked to me yesterday is my best friend. شخصی که دیروز با من صحبت می کرد بهترین دوستمه. همانطور که می بینید در مثال بالا این که ما داریم در مورد کدام شخص صحبت می کنیم (شخصی که دیروز با من صحبت کرد) کاملا مشخص شده است. The car that hit the old man was red. ماشینی که به فرد مسن زد قرمز بود. در این مثال نیز این مشخص است که ما داریم در مورد کدام ماشین صحبت می کنیم (همان ماشینی که فرد مسن را زیر گرفت). I don’t remember the people who we met in Brazil. افرادی رو که در برزیل ملاقات کردیم به یاد نمیارم. در این مثال نیز این کاملا معلوم است که ما در مورد کدام افراد صحبت می کنیم (همان افرادی که در برزیل ملاقات کردیم). جمله واره های غیر تعریف کننده از سوی دیگر وقتی که این ضمایر بیشتر در مورد خود شخص یا شی به ما می گویند (نه کدام شخص یا شی) ما حتی می توانیم آنها را حذف کنیم، چون آنها فقط اطلاعات بیشتری به ما می دهند. در این نوع از جمله واره ها دیگر نمی توانیم از that استفاده کنیم، ولی می توانیم از which و who استفاده کنیم. به این نوع جمله واره ی موصولی non-defining relative clause یا جمله واره های غیر تعریف کننده می گویند. My grandfather, who is 70 years old, plays soccer. پدربزرگم که 70 سال سن دارد فوتبال بازی می کند. در این جمله، جمله واره مشخص شده را می توان از جمله حذف کرد چون صرفا اطلاعات بیشتری را به جمله اضافه می کند و بدون آن هم منظور جمله به خوبی فهمیده می شود. That is Chris Ronaldo, who plays in Real Madrid FC. اون کریس رونالدوست که در باشگاه فوتبال رئال مادرید بازی می کند. اینجا نیز می توانیم جمله واره مشخص شده را حذف کنیم. چند نکته § در نوع دوم جمله واره های موصولی همیشه باید قبل از ضمایر موصولی از کاما (،) استفاده کنیم. همچنین اگر بعد از یک جمله واره موصولی، جمله ما همچنان ادامه داشت از یک کامای دیگر نیز باید بعد از آن استفاده کنیم. Germany, which is in Europe, is very advanced in terms of industry. آلمان که در قاره اروپا است از لحاظ صنعتی بسیار پیشرفته است. § می توانیم در جمله واره های تعریف کننده به جای that از ضمایر موصولی who, whom و whose استفاده کنیم، ولی نمی توانیم از این سه ضمیر موصولی در جمله واره های غیر محدود کننده به جای that استفاده کنیم. حذف ضمایر موصولی در دو موقعیت می توانیم ضمایر موصولی را از جمله حذف کنیم: 1. به طور کلی اگر ضمیر مفعولی (who, which, that…)، مفعول جمله واره موصولی باشد می توانیم آن را حذف کنیم (به عبارتی دیگر اگر ضمیر مفعولی برای مفعول جمله بکار برود می توانیم آن را حذف کنیم). ولی اگر ضمیر مفعولی (who, which, that…) فاعل جمله واره موصولی باشد نمی توانیم آن را حذف کنیم (به عبارتی دیگر اگر ضمیر مفعولی برای فاعل جمله بکار برود نمی توانیم آن را حذف کنیم). مثال I know the person that we saw yesterday. شخصی رو که دیروز دیدیم می شناسم. در این جمله the person مفعول جمله است و that نیز برای آن بکار رفته است. به همین دلیل می توانیم that را حذف کنیم. Did you find the money which you lost? پولی رو که گم کرده بودی پیدا کردی؟ اینجا نیز می توانیم ضمیر مفعولی which را حذف کنیم. The person that is in the blue car is my friend. شخصی که در ماشین آبیه دوست منه. در این جمله The person فاعل جمله است و that نیز برای آن بکار رفته است. به همین دلیل نمی توانیم that را حذف کنیم. 2. هنگامی که در جمله واره موصولی یک فعل to be وجود دارد و بعد از آن یا یک فعل با ing و یا فعلی با زمان گذشته داریم می توانیم ضمیر موصولی را به همراه فعل to be حذف کنیم: The person who is talking to Richard is the new member => The person talking to Richard is the new member. شخصی که داره با ریچارد صحبت می کنه عضو جدیده Most of the students who were invited to the party did not come => Most of the students invited to the party did not come. بیشتر دانش آموزانی که به میهمانی دعوت شده بودند نیامدند [ یادداشت ثابت - دوشنبه 103/4/26 ] [ 11:47 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |