آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم | ||
ی در یادگیری زبان انگلیسی عامیانه دارند. بنابراین بدون آشنایی با آنها دریافت مفهوم اصلی گفتار تقریبا غیرممکن است.
چرا باید اصطلاحات انگلیسی را یاد بگیریم؟ شما دورههای مختلف زبانآموزی را گذراندهاید، دستور زبان و قواعد را با انبوه استثناهایش یاد گرفتهاید، دامنهی واژگانتان در حد یک دانشآموز آمریکایی است، حتی مدرک معتبر زبان انگلیسی دارید که تأییدکنندهی مهارت بالای شماست. پس چرا گاهی متوجه نمیشوید ماجرا از چه قرار است؟!
در بحث یادگیری زبان آنچه در کتابهای درسی میآموزیم با آنچه در دنیای واقعی جریان دارد، متفاوت است. شما باید دانش بیشتری از اصطلاحات انگلیسی عامیانه داشته باشید. فراگیری این اصطلاحات به شما در موقعیتهای گوناگون کمک میکند؛ از بازی بسکتبال گرفته تا مطالعهی گروهی و دورهمی دوستانه.
نکتهی اساسی در یادگیری اصطلاحات، درک معنی آنها در موقعیت ویژهی آن است. داستانها، ویدئوهای آموزشی و فیلم و سریال ابزار خوبی برای این کار هستند. استفاده از فلشکارت نیز برای بهخاطرسپاری آنها سودمند است.
20اصلاح انگلیسی برای زبانآموزان برای افزایش مهارت شما، 20 اصطلاح انگلیسی از رایجترین اصطلاحات در میان مردم آمریکای شمالی را برای شما گردآوری کردهایم.
1. to) hit the book)
ترجمهی واژهبهواژه آن میشود «زدنِ کتاب»؛ منطقی است که کتاب را با مشت و لگد بزنید؟! این اصطلاح که بهویژه در میان دانشآموزان و دانشجویان آمریکایی رایج است، به معنی «مطالعه کردن» است؛ مطالعه برای آزمون پایان ترم، میانترم یا هر آزمون دیگری.
!Sorry but I can’t watch the game with you tonight, I have to hit the books. I have a huge exam next week
(ببخشید ولی نمیتونم باهات بازی رو تماشا کنم، باید برم سراغ کتابام. هفته دیگه یه امتحان خیلی مهم دارم.)
2. to) hit the sack) وقتی زدن کتاب منطق ندارد، بیشک زدن گونی یا کیسه هم کار آدم عاقل نیست. این اصلاح به معنی «به تختخواب رفتن» است. وقتی خسته هستید میتوانید از این اصطلاح استفاده کنید. همچنین میتوانید بگویید «hit the hay».
.It’s time for me to hit the sack, I’m so tired
(خیلی خستم، وقتشه برم بخوابم.)
3. to) twist someone’s arm) هرچند در عمل، پیچاندن دست آدمها امکانپذیر است اما این عبارت به معنی این است که کسی شما را قانع کرده است کاری را انجام بدهید که چندان مایل به انجامش نبودهاید. اگر بتوانید این عبارت را در مورد خودتان به کار ببرید یعنی در قانع کردن دیگران مهارت دارید.
!Tom: Jake you should really come to the party tonight
.(Jake: You know I can’t, I have to hit the books (study
.Tom: C’mon, you have to come! It’s going to be so much fun and there are going to be lots of new people there. Please come
!Jake: new people? Oh all right, you’ve twisted my arm, I’ll come
(تام: جیک امشب حتما بیا مهمونی.
جیک: میدونی نمیتونم، درس دارم.
تام: بیخیال، حتما باید بیای! خیلی خوش میگذره، کلی آدم جدید قراره بیاین. لطفا بیا.
جیک: آدمهای جدید؟ خیلی خوب، کار خودتو کردی. میام!)
4. to be) up in the air) وقتی به چیزی در هوا فکر میکنیم، شناور بودن یا در پرواز بودن به ذهنمان خطور میکند مثل هواپیما یا بادکنک. اما این عبارت به معنی نامطمئن و مردد بودن است. شاید بتوان «پا در هوا» را معادل آن دانست.
?Jen have you set a date for the wedding yet
Not exactly, things are still up in the air and we’re not sure if our families can make it on the day we wanted
(تاریخ عروسی رو مشخص کردین؟
نه دقیقا، هنوز یه چیزهایی مشخص نیست. مطمئن نیستیم خانوادههامون بتونن او تاریخی که ما میخوایم بیان.)
5. to) stab someone in the back)
چاقو (یا هر چیز دیگری) زدن به کسی از پشت، با دردسر قانونی بزرگی همراه است. اما در دنیای اصطلاحات این عبارت به معنی خیانت کردن به اعتماد دوست یا آشنایی نزدیک است یا همان «از پشت خنجر زدن».
Did you hear that Sarah stabbed Kate in the back last week? She told their boss that Kate wasn’t interested in a promotion at work and Sarah got it instead
.Wow, that’s the ultimate betrayal! No wonder they’re not friends anymore
(فهمیدی سارا چه خیانتی به کیت کرد؟ به رئیسشون گفته کیت علاقهای به ترفیع نداره، خودش جای اون رو گرفته!
جدی! این دیگه آخرشه! بیخود نیست که دیگه با هم دوست نیستن.)
6. to) lose your touch) معنی لغوی این اصلاح، از دست دادن حس لامسه است. اما در زبان عامیانه بهمعنی ازدستدادن استعداد یا قابلیتی است که در گذشته داشتید. این اصطلاح معمولا برای کسانی بهکار میرود که کاری را خیلی خوب انجام میدادند اما کمکم رو به افول گذاشتهاند.
.I don’t understand why no one here wants to speak to me
.It looks like you’ve lost your touch with people
?Oh no, they used to love me, what happened
(نمیفهمم چرا هیچکس نمیخواد با من حرف بزنه.
انگار دیگه مثل سابق نمیتونی آدمها رو جذب کنی.
نگو! همیشه همه دوست داشتن با من گپ بزنن، یعنی چی شده؟)
7. to) sit tight)
محکم بنشینید، درحالیکه همهی ماهیچههایتان را منقبض کردهاید! شاید در برخی ورزشها و حرکات یوگا چنین کاری عجیب نباشد اما چرا باید در گفتوگوی روزمره از کسی بخواهیم چنین کاری بکند؟! وقتی کسی این اصطلاح را بهکار میبرد یعنی از شما میخواهد با شکیبایی منتظر بمانید و تا زمانیکه از شما نخواسته است، کاری نکنید.
?Mrs. Carter, do you have any idea when the exam results are going to come out
Who knows Johnny, sometimes they come out quickly but it could take some time. You’re just going to have to sit tight and wait
(خانم کارتر بهنظر شما جواب آزمونها کی میاد؟ کسی چه میدونه جانی؟ گاهی زود آماده میشه اما گاهی خیلی طول میکشه. فقط باید بشینی و منتظر بمونی.)
8. to) pitch in) از ترجمهی واژهبهواژه راه به جایی نمیبرید. این اصطلاح بهمعنی کمک کردن به چیزی یا کسی، یا ملحق شدن به دیگران است. پس اگر میخواهید برای خرید هدیهی تولد دوستی از رفقای دیگرتان کمک بگیرید، میتوانید از این اصطلاح استفاده کنید.
.I don’t know what to buy for Sally, I don’t have much money
.Maybe we can all pitch in and buy her something great
(نمیدونم برای سالی چی بخرم، پولم کمه.
شاید بشه همه با هم پول بذاریم و یه چیز خوب براش بخریم.)
9. to) go cold turkey) این دیگر خیلی عجیب است. سرد و گرمش به کنار؛ چطور تبدیل به بوقلمون شویم؟! این اصطلاح که بهمعنی کنار گذاشتن یا رهاکردن ناگهانی کاری است، در اواخر قرن بیستم شکل گرفت. آن زمان این عبارت را برای کسی بهکار میبردند که بهطور ناگهانی عمل اعتیادآوری مانند مصرف مواد را کنار میگذاشت و درنتیجه ظاهری مانند یک بوقلمون ازدهنافتاده پیدا میکرد!
?Shall I get her a cigarette
.No, she’s stopped smoking! A few months ago, she just announced one day she’s quitting smoking. She just quit cold turkey
(بهش سیگار بدم؟
نه، ترک کرده! چند ماه قبل یه روز گفت میخواد سیگار رو ترک کنه. همینطوری یههویی گذاشت کنار.)
10. to be) on the ball)
احتمالا جز در باشگاه و هنگام ورزش در موقعیت دیگری نمیتوانید چنین وضعیتی را تصور کنید. این اصطلاح به معنی این است که شما تندوتیز هستید، برای موقعیتهای مختلف آمادگی دارید و عمولا سریع (و بهدرستی) واکنش نشان میدهید.
Wow, you’ve already finished your assignments? They are not due until next week, you’re really on the ball. I wish I could be more organized
(ایول، تکالیفت رو تموم کردی؟ هنوز یه هفته وقت داریم. تو خیلی فرزی، کاش منم یه کم بابرنامهتر بودم.)
[ یادداشت ثابت - دوشنبه 02/8/2 ] [ 9:23 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |