آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
skip town............. جیم شدن wouldn"t be caught dead............... عمرا till the cows come home stick out like a sore thumb............. تابلو شدن throw a monkey wrench in the works................. چوب لای چرخ کسی گذاشتن give somebody your word................. قول شرف دادن keep someone posted......... در جریان گذاشتن Play ball with someone ........ دست به دست کسی دادن ، با کسی همکاری کردن The coast is clear......... اوضاع روبراهه ، خبری نیست Turn someone off........... حال کسی را گرفتن ، دلسرد کردن All ears.............. سرا پا گوش بودن bend over backwards to do something................ از جان مایع گذاشتن Come down to earth............ از رویا بیروین آمدن ، واقع بین بودن at six and sevens.............. سر در گم ، به هم ریخته ، آشفته Sitting pretty................ در بهترین شرایط قرار داشتن Let sleeping dog lie............. پا روی دم سگ (کسی) نگذاشتن ، دنبال دردسر نگشتن [ The party is over............ دیگه بازی تموم شد When the pigs fly............ وقت گل نی white wash............. ماسمالی put sb down................. کسی رو ضایع کردن Making goof....................... سوتی دادن have a golden touch....................... یعنی دست به هر چیزی می زنه طلا می شه grin and bear it. ............... دندان روی جگر گذاشتن come off one’s high horse.............. از خر شیطون پایین اومدن take a leap in the dark...................... دل به در یا زدن I have nothing to do with you ................... دیگه نه من نه تو ask for sb"s hands .................. تقاضای ازدواج کردن اعداد در اصطلاحات All in one......... همه با هم All rolled up in one....... در یک آن به طور هم زمان At one time......... یک زمانی...اون وقتها آن زمان At one with someone...... هم عقیده بودن...یک حرف بودن Back to square one.......... سر خانه اول...دوباره از صفر شروع کردن برگشتن Dressed to the nines...... هفت قلم آرایش کرده بود [ سه شنبه 96/6/28 ] [ 9:58 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
I give U a point........ یه آوانس میدم بهت He is off the record......... خودمونی i had a narrow escape...... خطر از بیخ گوشم گذشت we are now even...... حالا با هم بی حساب شدیم
I give U a point........ یه آوانس میدم بهت He is off the record......... خودمونی i had a narrow escape...... خطر از بیخ گوشم گذشت we are now even...... حالا با هم بی حساب شدیم that will be even........ اینجوری بی حساب میشیم i kept telling you...........؟... هی بهت نگفتم she gave me cold shoulder...... بهم بی محلی کرد back at you......... اینم جوابت you are dreaming....... دلت خوشه ها dream on....... به همین خیال باش have one...take one....... برای تعارف کردن میوه یاچیز دیگه talk highly of someone.......... از کسی تعریف کردن You are going too fun........ دیگه شورش رو در آوردیا U r so behind...... خیلی شوتیا dont idle your time...... وقتتو تلف نکن moral lesson......... پیام اخلاقی He charmed his way in my heart........... تو دلم جا باز کرده You can be of no help....... از دستت کمکی بر نمیاد I didn`t mean to upset you......... نمیخواستم ناراحتت کنم talk highly of someone....... از کسی تعریف کردن why did you discourage him.........؟ چرا زدی تو ذوقش zid up....... دهنتو گل بگیر I will show you some skill......... یه چشمه ای بهت نشون میدم let settle it....... شر رو بخوابونیم the situation is way out of control.......... کار از این حرفا گذشته put some effort....... یه خودی نشون بده get this straight to your ear.......... اینو خوب تو گوشت فرو کن why do U make fun of me..........؟ مگه من شدم مسخره شما؟....چرا منو مسخره میکنی U were saying......... داشتید میفرمودید testtify against someone.......... بر علیه کسی شهادت دادن U were a babe in the arm......... بچه بودی به سیب زمینی میگفتی دیبدمینی That`s that....... همینی که هست see someone off...... بدرقه کردن U made me like dumy...... عروسکی بودم برات when I say no i mean it........... وقتی میگم نه یعنی نه Its a Guy thing..... مساله مردونس Have U ever seen this side of him.....( تا حالا اون روشو دیدی(مثلا ادمای دو رو u scared the wits out of me...... زهرمو آب کردی U R so cheap..... خیلی پستی U R bagged...... سوسک شدی I wrote it by mistake........ دستم خط خورد [ سه شنبه 96/6/28 ] [ 9:57 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
cannot change a leopard`s spots......... آش کشک خالته Drag one`s feet....... لفت دادن و کش دادن کار Elbow one`s way in........... سرخر شدن Face up to sth............ تن در دادن به کاری Fair shake....... حق کسی را دادن Fall apart......... از پا در آمدن Fall down on the job.......... مثل خر تو گل ماندن Feel fenced in.......... گیر افتادن Feel hemmed in........ تو تله افتادن..گیر افتادن Feel like a million bucks.............. مثل اینکه خدا دنیا رو بهش داده Find middle ground....... میانه روی کردن Flip out......... فیوزش پریده...طرف چت میزنه Flow the tide........... همرنگ جماعت شدن..با باد حرکت کردن Fly off the handle............. ترمز از دستش در رفت....خیلی عصبانی شد....قاط زد Get ahead......... پیشرفت کردن Get burned............ نقره داغ شدن Get the show on the road........ دست به کار شدن Give someone`s a piece of one`s mind.............. هر چی از دهنش در اومد گفت Give someone the ax.............. از پشت به کسی خنجر زدن...بی خبر خنجرزدن reward............ مژدگانی touch me that..... اونو بده من finishing touch....... حسن ختام set the table.......... چیدن میز help your self............. وقتی چیزی تعارف میکنیم بفرمایید pick on somebody on your own size........ با یکی شوخی کن که هم قد خودت باشه chewbreaking language........ زبان عامیانه to kill somebody with kindness.............. دوستی خاله خرسه he is a new money.......... آدم تازه به دوران رسیده his days are numbered.......... پاش لب گوره squeak throw a test .............. نمره ناپلئونی kick the bucket.......... به درک واصل شدن you have got bags underyour eyes............. زیر چشات پف کرده cats eye........... شبرنگ dream on.........( خواب دیدی خیر باشه (به حالت مسخره cold sore........... تبخال burn to a crisp........... جزغاله شدن set somebody up.......... پاپوش درست کردن برای کسی frame somebody she married beneath......... با پایینتر از خودش ازدواج کرده on me...... مهمون من on my treat roughneck......... گردن کلفت giant idiot.......... نره خر this idiot didn`t get what i said....... گاگول اصلا نفهمید من چی گفتم they cannot handle it........... ظرفیتشو ندارن dont be funny............ مزه نریز i`ll get a charter.......... دربست میگیرم go and fly a kite.......... برو بابا I will recieve your benediction........ دعای خیر U are adorable together........ واقعا برازنده هم هستید you should be ashamed........ خجالت بکش از خودت [ سه شنبه 96/6/28 ] [ 9:54 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
She burst into tears........ زد زیر گریه Shed tear........ اشک ریختن Cry slightly....... خیلی ارام گریه کردن Disloyal......... بی وفا It is crystal clear......... تابلوئه...کاملا واضح
She burst into tears........ زد زیر گریه Shed tear........ اشک ریختن Cry slightly....... خیلی ارام گریه کردن Disloyal......... بی وفا It is crystal clear......... تابلوئه...کاملا واضح Don’t make a spectacle of your self.......... تابلو بازی در نیار It is obviously to all........ همه میدونن Man of house........ مرد خونه....مثلا خانوما میگن مرد خونه نیست How nice....... چه خوب Since that is the case......... حالا که اینجوریه Jump in........ وسط حرف کسی پریدن Weird thing..... حال عجیب I heard from mouth of a horse......... از یه منبع موثق شنیدم Thisworld........ این دنیا .....afterworld....... جهان آخرت Underworld......... دنیای تبهکاران Don’t do rascality..... پدر سوخته بازی در نیار Be in the pink......... چاق و چله بودن.......سرحال و قبراق بودن To be in the red...... بدهکار بودن..حساب منفی داشتن...بد حساب بودن Be in the black......... موجودی داشتن...خوش حساب بودن Catch someone red handed........ سر بزنگاه کسی را گرفتن...مچ کسی را گرفتن White lie....... دروغ مصلحت آمیز Get out of the red.......... از زیر بار قرض بیرون امدن Red carpet........ پذیرایی مخصوص...جلوی کسی گاو کشتن Rose-colored spectacles.......... عینک خوش بینی In a brown study............ در عالم هپروت To give someone the green light.............. چراغ سبز نشان دادن Out of the blue.......... مثل عجل معلق A white elephant....... گران...پر دردسر...بی خاصیت Hey disloyal….dont you love me anymore? آهای بی وفا دیگه دوستم نداری Here we go....... بزن بریم ...بسم ا Come apart at seams........ از کوره در رفتن Lend someone an ear...... دل به دل کسی دادن Not hold a candle to someone........ به گرد پای کسی نرسیدن Bark up the wrong tree...... سوراخ دعا را گم کردن Be low man on the totem pole......... مثل خر لنگ بودن In nothing flat...... به سرعت باد... مثل باد In a flash........ مثل برق See the writing on the wall........ نتیجه مثل روز ..مثل آفتاب روشن Be green...... تازه کار بودن Be wet behind the car........ ناشی بودن Go to nuts and bolts.......... سراغ اصل مطلب رفتن Have a green thumb.......... دست خوب داشتن Chain smoker........ (کسی که سیگار پشت سیگار روشن میکنه)سیگاری قهار spend money like water........ مثل ریگ پول خرج کردن run arround like a chiken with its head cut off............ مثل مرغ سر کنده دور خود چرخیدن be tough as nails....... مثل کوه استوار like a bat out of hell....... مثل فشفشه easy as pie.......... مثل آب خوردن be sharp as tack................ تیز بودن be like looking for a needle in a haystack............ توی کاهدان دنبال سوزن گشتن quick as a wink........... به یک چشم به هم زدن tell like it is............... روراست بودن....بی پرده حرف زدن to play lyre in vain to an ass.......... یاسین به گوش خر خوندن to rinse the prayer carpet......... جانماز آب کشیدن be a hit below the belt.......... ضربه ناجوانمردانه be a loner....... تک رو بودن be a long shot........ تیری در تاریکی cannot change a leopard`s spots......... آش کشک خالته [ سه شنبه 96/6/28 ] [ 9:51 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
[ سه شنبه 96/6/28 ] [ 9:48 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
26. Monkeys at the Zoo Shegoes to the zoo. There are many animals at the zoo. She likes themonkeys. They have funny faces. They have long tails. They jump around alot. She goes to the monkey cage. There are six monkeys in the cage. She looks at them. She waves to them. She says hello to them.
27. He Is a Chocolate Lover Heloves chocolate. He loves milk chocolate. He loves dark chocolate. Heeats chocolate candy bars. He eats chocolate fudge. He eats chocolatechip cookies. He eats chocolate cake. He eats chocolate cupcakes. Heeats chocolate ice cream. He eats chocolate pudding. He drinks chocolatemilk. He eats chocolate every day. Chocolate is the best!
28. The Circus Is in Town She loves the circus. The circus has elephants. Elephants are so big. The circus has tigers. Tigers are so pretty. The circus has clowns. Clowns are funny. They drive funny cars. They wear funny costumes. They have funny faces. They make her laugh. The circus is in town this week. She tells her dad and her mom. 29. Is There Life on the Moon? Themoon is in the sky. He looks at the moon. It is round and white. It isbright. It has mountains. It has valleys. It has rocks. It has dirt. Hethinks about the moon. He wonders about it. Maybe there is water on themoon. Maybe tiny animals live on the moon.
30. A Penny Collector Shecollects pennies. She likes pennies. She likes their color. They arebrown. They are shiny brown. They are dull brown. Pennies areeverywhere. She finds them on the sidewalk. She picks them up. She takesthem home. She puts them in a jar. She has a big jar. It is full ofpennies.
[ دوشنبه 96/6/27 ] [ 11:59 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
Fill in the chart on a piece of paper with the correct forms of the verb "to be" in the present tense. Positive
Questions
Write down the correct use of the verb "to be" for the subject Example: (She). There are positive, negative and questions. Click on the arrow to see the answer. 1. Where (he) from? 2. (I) a teacher. 3. (They) very hungry. 4. (She/not) happy. 5. (you) from Japan? 6. (English) difficult. 7. (We/not) hungry. 8. (They) students? How Are You? Beginning English with the Verb "To Be" [ دوشنبه 96/6/27 ] [ 11:56 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
در خصوص جمله بندی در زبان انگلیسی می توان گفت که اکثر جملات از ترتیب SVO پیروی می کنند. SVO به ترتیب سرواژه کلمات Subject (فاعل)، Verb (فعل) و Object (مفعول) می باشد. The old man wrote a book پیرمرد یک کتاب نوشت He played soccer او فوتبال بازی کرد یک جمله می تواند اجزای دیگری هم داشته باشد؛ برخی از این اجزا عبارتند از: مفعول مستقیم و غیر مستقیم، قید و صفت. این سه معمولا در بخش های مشخصی از جمله می آیند: مفعول مستقیم و غیر مستقیم
اگر از حرف اضافه to استفاده کنیم مفعول غیر مستقیم بعد از مفعول مستقیم قرار می گیرد، ولی اگر از to استفاده نکنیم مفعول غیر مستقیم قبل از مفعول غیرمستقیم می آید. Hamid lent some money to his friend حمید مقداری پول به دوستش قرض داد مفعول غیر مستقیم = his friend مفعول مستقیم = some money Hamid lent his friend some money حمید مقداری پول به دوستش قرض داد مفعول غیر مستقیم = his friend مفعول مستقیم = some money
قید به طور کلی نقش قید یا دادن اطلاعات بیشتر است و یا مشخص کردن میزان شدت چیزی است. قید می تواند در سه موقعیت در یک جمله قرار بگیرد: در ابتدای جمله Yesterday the old man wrote a book دیروز پیرمرد یک کتاب نوشت Certainly it was him بدون تردید خودش بود در انتهای جمله تقریبا هر قیدی می تواند بعد از مفعول قرار گیرد. در واقع قید در این جا بیش از هر جای دیگری دیده می شود. He plays soccer professionally او به صورت حرفه ای فوتبال بازی می کند I finished my homework yesterday من دیروز تکلیفم را تمام کردم در میانه جمله در این خصوص قید معمولا بین فاعل و فعل اصلی یا (در صورتی که از یک فعل کمکی استفاده کنیم) بین فعل کمکی و فعل اصلی قرار می گیرد:
The old man has already written his book پیرمرد کتابش را قبلا نوشته است You can sometimes come to visit me گاهی اوقات میتونی به دیدن من بیای Have you ever eaten Chinese food? تا حالا غذای چینی خورده ای؟ به طور کلی وقتی که فعل اصلی جمله یکی از فعل های to be است قید بعد از فعل to be بکار می رود: She is very sad او خیلی غمیگین است
قیدهای تکرار (Adverbs of frequency) نیز معمولا در میانه جملات استفاده می شوند: They often read stories آنها معمولا داستان می خوانند I sometimes watch TV من بعضی اوقات تلوزیون شماشا می کنم قید تکرار sometimes می تواند قبل از فاعل نیز بکار رود Sometimes I watch TV قیدهای تکرار نیز در صورت وجود افعال کمکی، بعد از آنها استفاده می شوند: Richard can usually eat pizza on Mondays ریچارد معمولا دوشنبه ها میتونه پیتزا بخوره صفات صفات کلماتی هستند که اسامی یا اشخاص را توصیف می کنند. نحوه قرار گرفتن آنها در جملات را می توان به شکل زیر خلاصه کرد: بعد از افعال to be به طور کلی صفات بعد از افعال to be می آیند: Hamid is tall حمید بلند (قد) است They are happy آنها خوشحال هستند قبل از اسامی هنگامی که می خواهیم صفتی را برای یک اسم بکار بریم باید از آن صفت قبل از اسم استفاده کنیم: He is a tall boy او پسر بلند قدی است I am going to buy a blue shirt قصد دارم یک پیراهن آبی بخرم
قطعا مواردی هم وجود دارد که ترتیب کلمات از این قواعد پیروی نمی کنند که مثلا یک مورد آن مربوط به وارونگی در زبان انگلیسی است. توصیه می شود که قبل از اینکه قواعد معمول ترتیب کلمات را به طور کامل یاد نگرفته اید شروع به یادگیری استثنائات نکنید.
[ یکشنبه 96/6/26 ] [ 10:6 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
ز جمله افرادی باشید که از شکست ترسی نداشته باشید هر چیزی ممکن است با مشکل و اشتباه روبرو باشد حتی شکست های تحقیر آمیز نیز ممکن است رخ بدهد . جیمز دایسون (شمارهی 318)، شخصی انگلیسی بود که جاروبرقی دایسون را اختراع کرد ، در طول 15 سال، 5127 نمونهی اولیه را ساخت تا در نتیجه بتواند محصولی را ارائه دهد که به بازار معرفی کند . کارلوس اسلیم معتقد است که بزرگترین فرصتها در وضعیتی پدید می آید که دیگران از شکست میترسند. او میگوید: زمانی که یک بحرانی پدید میآید، همه به دنبال خروج از آن می باشند و که ما دوست داریم وارد شویم. به جزئیات توجه کنید گروه قابل اعتمادی از مشاوران و شرکا ایجاد کنید مشتری را همیشه بخاطر داشته باشید در سال 19577 جی پل گتی که مجلهی فوربز او را ثروتمندترین آمریکایی نامید، بیان کرده است که : «شخصی که به ابزارهای انجام تمامی کارها یا تولید همه چیز به شکل ایده آل تر و بهتر، سریعتر یا اقتصادیتر دست پیدا کند ، آینده و ثروت خود را در دست خواهد داشت<< صحبت نهایی همان گونه که می دانید رسیدن به موفقیت امکان پذیر است ولی باید به موارد زیر نیز دقت داشته باشید : [ یکشنبه 96/6/26 ] [ 10:4 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
[ یکشنبه 96/6/26 ] [ 9:49 عصر ] [ غلامعلی عباسی ]
[ نظرات () ]
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |