سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

skip town............. جیم شدن

wouldn"t be caught dead............... عمرا

till the cows come home

stick out like a sore thumb............. تابلو شدن

throw a monkey wrench in the works................. چوب لای چرخ کسی گذاشتن

give somebody your word................. قول شرف دادن

keep someone posted......... در جریان گذاشتن

Play ball with someone ........ دست به دست کسی دادن ، با کسی همکاری کردن

The coast is clear......... اوضاع روبراهه ، خبری نیست

Turn someone off........... حال کسی را گرفتن ، دلسرد کردن

All ears.............. سرا پا گوش بودن

bend over backwards to do something................ از جان مایع گذاشتن

Come down to earth............ از رویا بیروین آمدن ، واقع بین بودن

at six and sevens.............. سر در گم ، به هم ریخته ، آشفته

Sitting pretty................ در بهترین شرایط قرار داشتن

Let sleeping dog lie............. پا روی دم سگ (کسی) نگذاشتن ، دنبال دردسر نگشتن

[

The party is over............ دیگه بازی تموم شد

When the pigs fly............ وقت گل نی

white wash............. ماسمالی

put sb down................. کسی رو ضایع کردن

Making goof....................... سوتی دادن

have a golden touch....................... یعنی دست به هر چیزی می زنه طلا می شه

grin and bear it. ............... دندان روی جگر گذاشتن

come off one’s high horse.............. از خر شیطون پایین اومدن

take a leap in the dark...................... دل به در یا زدن

I have nothing to do with you ................... دیگه نه من نه تو

ask for sb"s hands .................. تقاضای ازدواج کردن

اعداد در اصطلاحات

All in one......... همه با هم

All rolled up in one....... در یک آن به طور هم زمان

At one time......... یک زمانی...اون وقتها آن زمان

At one with someone...... هم عقیده بودن...یک حرف بودن

Back to square one.......... سر خانه اول...دوباره از صفر شروع کردن برگشتن

Dressed to the nines...... هفت قلم آرایش کرده بود


[ سه شنبه 96/6/28 ] [ 9:58 عصر ] [ غلامعلی عباسی ] [ نظرات () ]

 

 

I give U a point........ یه آوانس میدم بهت

He is off the record......... خودمونی

i had a narrow escape...... خطر از بیخ گوشم گذشت

we are now even...... حالا با هم بی حساب شدیم

 

I give U a point........ یه آوانس میدم بهت

He is off the record......... خودمونی

i had a narrow escape...... خطر از بیخ گوشم گذشت

we are now even...... حالا با هم بی حساب شدیم

that will be even........ اینجوری بی حساب میشیم

i kept telling you...........؟... هی بهت نگفتم

she gave me cold shoulder...... بهم بی محلی کرد

back at you......... اینم جوابت

you are dreaming....... دلت خوشه ها

dream on....... به همین خیال باش

have one...take one....... برای تعارف کردن میوه یاچیز دیگه

talk highly of someone.......... از کسی تعریف کردن

You are going too fun........ دیگه شورش رو در آوردیا

U r so behind...... خیلی شوتیا

dont idle your time...... وقتتو تلف نکن

moral lesson......... پیام اخلاقی

He charmed his way in my heart........... تو دلم جا باز کرده

You can be of no help....... از دستت کمکی بر نمیاد

I didn`t mean to upset you......... نمیخواستم ناراحتت کنم

talk highly of someone....... از کسی تعریف کردن

why did you discourage him.........؟ چرا زدی تو ذوقش

zid up....... دهنتو گل بگیر

I will show you some skill......... یه چشمه ای بهت نشون میدم

let settle it....... شر رو بخوابونیم

the situation is way out of control.......... کار از این حرفا گذشته

put some effort....... یه خودی نشون بده

get this straight to your ear.......... اینو خوب تو گوشت فرو کن

why do U make fun of me..........؟ مگه من شدم مسخره شما؟....چرا منو مسخره میکنی

U were saying......... داشتید میفرمودید

testtify against someone.......... بر علیه کسی شهادت دادن

U were a babe in the arm......... بچه بودی به سیب زمینی میگفتی دیبدمینی

That`s that....... همینی که هست

see someone off...... بدرقه کردن

U made me like dumy...... عروسکی بودم برات

when I say no i mean it........... وقتی میگم نه یعنی نه

Its a Guy thing..... مساله مردونس

Have U ever seen this side of him.....( تا حالا اون روشو دیدی(مثلا ادمای دو رو

u scared the wits out of me...... زهرمو آب کردی

U R so cheap..... خیلی پستی

U R bagged...... سوسک شدی

I wrote it by mistake........ دستم خط خورد


[ سه شنبه 96/6/28 ] [ 9:57 عصر ] [ غلامعلی عباسی ] [ نظرات () ]

 

cannot change a leopard`s spots......... آش کشک خالته

Drag one`s feet....... لفت دادن و کش دادن کار

Elbow one`s way in........... سرخر شدن

Face up to sth............ تن در دادن به کاری

Fair shake....... حق کسی را دادن

Fall apart......... از پا در آمدن

Fall down on the job.......... مثل خر تو گل ماندن

Feel fenced in.......... گیر افتادن

Feel hemmed in........ تو تله افتادن..گیر افتادن

Feel like a million bucks.............. مثل اینکه خدا دنیا رو بهش داده

Find middle ground....... میانه روی کردن

Flip out......... فیوزش پریده...طرف چت میزنه

Flow the tide........... همرنگ جماعت شدن..با باد حرکت کردن

Fly off the handle............. ترمز از دستش در رفت....خیلی عصبانی شد....قاط زد

Get ahead......... پیشرفت کردن

Get burned............ نقره داغ شدن

Get the show on the road........ دست به کار شدن

Give someone`s a piece of one`s mind.............. هر چی از دهنش در اومد گفت

Give someone the ax.............. از پشت به کسی خنجر زدن...بی خبر خنجرزدن

reward............ مژدگانی

touch me that..... اونو بده من

finishing touch....... حسن ختام

set the table.......... چیدن میز

help your self............. وقتی چیزی تعارف میکنیم بفرمایید

pick on somebody on your own size........ با یکی شوخی کن که هم قد خودت باشه

chewbreaking language........ زبان عامیانه

to kill somebody with kindness.............. دوستی خاله خرسه

he is a new money.......... آدم تازه به دوران رسیده

his days are numbered.......... پاش لب گوره

squeak throw a test .............. نمره ناپلئونی

kick the bucket.......... به درک واصل شدن

you have got bags underyour eyes............. زیر چشات پف کرده

cats eye........... شبرنگ

dream on.........( خواب دیدی خیر باشه (به حالت مسخره

cold sore........... تبخال

burn to a crisp........... جزغاله شدن

set somebody up.......... پاپوش درست کردن برای کسی

frame somebody

she married beneath......... با پایینتر از خودش ازدواج کرده

on me...... مهمون من

on my treat

roughneck......... گردن کلفت

giant idiot.......... نره خر

this idiot didn`t get what i said....... گاگول اصلا نفهمید من چی گفتم

they cannot handle it........... ظرفیتشو ندارن

dont be funny............ مزه نریز

i`ll get a charter.......... دربست میگیرم

go and fly a kite.......... برو بابا

I will recieve your benediction........ دعای خیر

U are adorable together........ واقعا برازنده هم هستید

you should be ashamed........ خجالت بکش از خودت





[ سه شنبه 96/6/28 ] [ 9:54 عصر ] [ غلامعلی عباسی ] [ نظرات () ]

 

She burst into tears........ زد زیر گریه

Shed tear........ اشک ریختن

Cry slightly....... خیلی ارام گریه کردن

Disloyal......... بی وفا

It is crystal clear......... تابلوئه...کاملا واضح

 

She burst into tears........ زد زیر گریه

Shed tear........ اشک ریختن

Cry slightly....... خیلی ارام گریه کردن

Disloyal......... بی وفا

It is crystal clear......... تابلوئه...کاملا واضح

Don’t make a spectacle of your self.......... تابلو بازی در نیار

It is obviously to all........ همه میدونن

Man of house........ مرد خونه....مثلا خانوما میگن مرد خونه نیست

How nice....... چه خوب

Since that is the case......... حالا که اینجوریه

Jump in........ وسط حرف کسی پریدن

Weird thing..... حال عجیب

I heard from mouth of a horse......... از یه منبع موثق شنیدم

Thisworld........ این دنیا .....afterworld....... جهان آخرت

Underworld......... دنیای تبهکاران

Don’t do rascality..... پدر سوخته بازی در نیار

Be in the pink......... چاق و چله بودن.......سرحال و قبراق بودن

To be in the red...... بدهکار بودن..حساب منفی داشتن...بد حساب بودن

Be in the black......... موجودی داشتن...خوش حساب بودن

Catch someone red handed........ سر بزنگاه کسی را گرفتن...مچ کسی را گرفتن

White lie....... دروغ مصلحت آمیز

Get out of the red.......... از زیر بار قرض بیرون امدن

Red carpet........ پذیرایی مخصوص...جلوی کسی گاو کشتن

Rose-colored spectacles.......... عینک خوش بینی

In a brown study............ در عالم هپروت

To give someone the green light.............. چراغ سبز نشان دادن

Out of the blue.......... مثل عجل معلق

A white elephant....... گران...پر دردسر...بی خاصیت

Hey disloyal….dont you love me anymore? آهای بی وفا دیگه دوستم نداری

Here we go....... بزن بریم ...بسم ا

Come apart at seams........ از کوره در رفتن

Lend someone an ear...... دل به دل کسی دادن

Not hold a candle to someone........ به گرد پای کسی نرسیدن

Bark up the wrong tree...... سوراخ دعا را گم کردن

Be low man on the totem pole......... مثل خر لنگ بودن

In nothing flat...... به سرعت باد... مثل باد

In a flash........ مثل برق

See the writing on the wall........ نتیجه مثل روز ..مثل آفتاب روشن

Be green...... تازه کار بودن

Be wet behind the car........ ناشی بودن

Go to nuts and bolts.......... سراغ اصل مطلب رفتن

Have a green thumb.......... دست خوب داشتن

Chain smoker........ (کسی که سیگار پشت سیگار روشن میکنه)سیگاری قهار

spend money like water........ مثل ریگ پول خرج کردن

run arround like a chiken with its head cut off............ مثل مرغ سر کنده دور خود چرخیدن

be tough as nails....... مثل کوه استوار

like a bat out of hell....... مثل فشفشه

easy as pie.......... مثل آب خوردن

be sharp as tack................ تیز بودن

be like looking for a needle in a haystack............ توی کاهدان دنبال سوزن گشتن

quick as a wink........... به یک چشم به هم زدن

tell like it is............... روراست بودن....بی پرده حرف زدن

to play lyre in vain to an ass.......... یاسین به گوش خر خوندن

to rinse the prayer carpet......... جانماز آب کشیدن

be a hit below the belt.......... ضربه ناجوانمردانه

be a loner....... تک رو بودن

be a long shot........ تیری در تاریکی

cannot change a leopard`s spots......... آش کشک خالته




[ سه شنبه 96/6/28 ] [ 9:51 عصر ] [ غلامعلی عباسی ] [ نظرات () ]

 

accordance (in accordance with)

account

accounting error

acknowledge (to)

address

addressee

advance (in advance)

advance payment

advice of payment

after-sales service

agreement

air freight

air waybill

amount due

apology

apply (to apply for)

approval (on approval)

as from

balance (financial)

bank account

bill of exchange

bill of lading

blank cheque

branch

brand

brisk trade

business (on business)

buyer

cancel

cargo

carriage free

carriage paid

to dispatch to

draft

duly signed

due date

dutiable

duty free

to enclose

enclosed

enquiry

exchange rate

expenses

extension of payment time

failure to pay

fee

file

firm offer

free of charge

goods

to grant a discount

to be grateful

hereby

inadequate packing

included

initial order

to inquire

inquiry

insurance

introductory price

invoice

to invoice

leaflet

liability

liable

to mention

as mentioned

money order


[ سه شنبه 96/6/28 ] [ 9:48 عصر ] [ غلامعلی عباسی ] [ نظرات () ]

  

26. Monkeys at the Zoo

Shegoes to the zoo. There are many animals at the zoo. She likes themonkeys. They have funny faces. They have long tails. They jump around alot. She goes to the monkey cage. There are six monkeys in the cage. She looks at them. She waves to them. She says hello to them.

 

27. He Is a Chocolate Lover

Heloves chocolate. He loves milk chocolate. He loves dark chocolate. Heeats chocolate candy bars. He eats chocolate fudge. He eats chocolatechip cookies. He eats chocolate cake. He eats chocolate cupcakes. Heeats chocolate ice cream. He eats chocolate pudding. He drinks chocolatemilk. He eats chocolate every day. Chocolate is the best!

 

 

28. The Circus Is in Town

She loves the circus. The circus has elephants. Elephants are so big. The circus has tigers. Tigers are so pretty. The circus has clowns. Clowns are funny. They drive funny cars. They wear funny costumes. They have funny faces. They make her laugh. The circus is in town this week. She tells her dad and her mom.

29. Is There Life on the Moon?

Themoon is in the sky. He looks at the moon. It is round and white. It isbright. It has mountains. It has valleys. It has rocks. It has dirt. Hethinks about the moon. He wonders about it. Maybe there is water on themoon. Maybe tiny animals live on the moon.

 

30. A Penny Collector

Shecollects pennies. She likes pennies. She likes their color. They arebrown. They are shiny brown. They are dull brown. Pennies areeverywhere. She finds them on the sidewalk. She picks them up. She takesthem home. She puts them in a jar. She has a big jar. It is full ofpennies.

 


[ دوشنبه 96/6/27 ] [ 11:59 عصر ] [ غلامعلی عباسی ] [ نظرات () ]

 

Fill in the chart on a piece of paper with the correct forms of the verb "to be" in the present tense.

Positive

I

 

from Seattle.

He
She
It

 

from Toronto.

We
You
They

 

from Japan.

Questions

Where

 

I

from?

Where

 

he
she
it

from

Where

 

we
you
they

from?

Write down the correct use of the verb "to be" for the subject Example: (She). There are positive, negative and questions. Click on the arrow to see the answer.

1.  Where (he) from?

2.  (I) a teacher.

3.  (They) very hungry.

4.  (She/not) happy.

5.  (you) from Japan?

6.  (English) difficult.

7.  (We/not) hungry.

8.  (They) students?

How Are You? Beginning English with the Verb "To Be"


[ دوشنبه 96/6/27 ] [ 11:56 عصر ] [ غلامعلی عباسی ] [ نظرات () ]

 

در خصوص جمله بندی در زبان انگلیسی می توان گفت که اکثر جملات از ترتیب SVO پیروی می کنند. SVO به ترتیب سرواژه کلمات Subject (فاعل)، Verb (فعل) و Object (مفعول) می باشد.

The old man wrote a book

پیرمرد یک کتاب نوشت

He played soccer

او فوتبال بازی کرد

یک جمله می تواند اجزای دیگری هم داشته باشد؛ برخی از این اجزا عبارتند از: مفعول مستقیم و غیر مستقیم، قید و صفت.

این سه معمولا در بخش های مشخصی از جمله می آیند:

مفعول مستقیم و غیر مستقیم 

 

اگر از حرف اضافه to استفاده کنیم مفعول غیر مستقیم بعد از مفعول مستقیم قرار می گیرد، ولی اگر از to استفاده نکنیم مفعول غیر مستقیم قبل از مفعول غیرمستقیم می آید.

Hamid lent some money to his friend

حمید مقداری پول به دوستش قرض داد

مفعول غیر مستقیم = his friend

مفعول مستقیم = some money

Hamid lent his friend some money

حمید مقداری پول به دوستش قرض داد

مفعول غیر مستقیم = his friend

مفعول مستقیم = some money

 

قید 

به طور کلی نقش قید یا دادن اطلاعات بیشتر است و یا مشخص کردن میزان شدت چیزی است. قید می تواند در سه موقعیت در یک جمله قرار بگیرد:

در ابتدای جمله 

Yesterday the old man wrote a book

دیروز پیرمرد یک کتاب نوشت

Certainly it was him

بدون تردید خودش بود

در انتهای جمله 

تقریبا هر قیدی می تواند بعد از مفعول قرار گیرد. در واقع قید در این جا بیش از هر جای دیگری دیده می شود.

He plays soccer professionally

او به صورت حرفه ای فوتبال بازی می کند

I finished my homework yesterday

من دیروز تکلیفم را تمام کردم

در میانه جمله 

در این خصوص قید معمولا بین فاعل و فعل اصلی یا (در صورتی که از یک فعل کمکی استفاده کنیم) بین فعل کمکی و فعل اصلی قرار می گیرد:

 

The old man has already written his book

پیرمرد کتابش را قبلا نوشته است

You can sometimes come to visit me

گاهی اوقات میتونی به دیدن من بیای

Have you ever eaten Chinese food?

تا حالا غذای چینی خورده ای؟

به طور کلی وقتی که فعل اصلی جمله یکی از فعل های to be است قید بعد از فعل to be بکار می رود:

She is very sad

او خیلی غمیگین است

 

قیدهای تکرار (Adverbs of frequency) نیز معمولا در میانه جملات استفاده می شوند:

They often read stories

آنها معمولا داستان می خوانند

I sometimes watch TV

من بعضی اوقات تلوزیون شماشا می کنم

قید تکرار sometimes می تواند قبل از فاعل نیز بکار رود

Sometimes I watch TV

قیدهای تکرار نیز در صورت وجود افعال کمکی، بعد از آنها استفاده می شوند:

Richard can usually eat pizza on Mondays

ریچارد معمولا دوشنبه ها میتونه پیتزا بخوره

صفات 

صفات کلماتی هستند که اسامی یا اشخاص را توصیف می کنند. نحوه قرار گرفتن آنها در جملات را می توان به شکل زیر خلاصه کرد:

بعد از افعال to be

به طور کلی صفات بعد از افعال to be می آیند:

Hamid is tall

حمید بلند (قد) است

They are happy

آنها خوشحال هستند

قبل از اسامی

هنگامی که می خواهیم صفتی را برای یک اسم بکار بریم باید از آن صفت قبل از اسم استفاده کنیم:

He is a tall boy

او پسر بلند قدی است

I am going to buy a blue shirt

قصد دارم یک پیراهن آبی بخرم

 

قطعا مواردی هم وجود دارد که ترتیب کلمات از این قواعد پیروی نمی کنند که مثلا یک مورد آن مربوط به وارونگی در زبان انگلیسی است. توصیه می شود که قبل از اینکه قواعد معمول ترتیب کلمات را به طور کامل یاد نگرفته اید شروع به یادگیری استثنائات نکنید.

 


[ یکشنبه 96/6/26 ] [ 10:6 عصر ] [ غلامعلی عباسی ] [ نظرات () ]

ز جمله افرادی باشید که از شکست ترسی نداشته باشید هر چیزی ممکن است با مشکل و اشتباه روبرو باشد حتی شکست های تحقیر آمیز نیز ممکن است رخ بدهد .
به عنوان مثال اولین فروشگاه سام والتون در آرکانزاس ورشکسته شد. پلت‌فرم نیوتون شرکت اپل شکست بزرگی بود اما این شکست توانسته بود برای این شرکت تجربیات زیادی داشته باشد که در نهایت موجب شد تا تولید آی‌پد و آی‌فون صورت بگیرد . همچنین کامپیوتر لیزای اپل هم شکست بزرگی بود که جابز موقعیت خود را در این شرکت از دست داده است .

جیمز دایسون (شماره‌ی 318)، شخصی انگلیسی بود که جاروبرقی دایسون را اختراع کرد ، در طول 15 سال، 5127 نمونه‌ی اولیه را ساخت تا در نتیجه بتواند محصولی را ارائه دهد که به بازار معرفی کند . کارلوس اسلیم معتقد است که بزرگترین فرصت‌ها در وضعیتی پدید می آید که دیگران از شکست می‌ترسند. او می‌گوید: زمانی که یک بحرانی پدید می‌آید، همه به دنبال خروج از آن می باشند و که ما دوست داریم وارد شویم.

به جزئیات توجه کنید
بنیانگذار شرکت تایر و لاستیک فایرستون می گوید که موفقیت را می توانیم مجموعه از جزئیات بدانیم .
استیو جابز هم‌بنیانگذار اپل و رؤیاگرای مشهور به علت توجهش به جزئیات شهره بوده است .همکارانش در این رابطه می گویند هیچ جزیئاتی کوچک نبوده است که آن را نادیده گرفته باشد . مطابق با گزارش ان‌پی‌آر، در یک روز صبح زمانی که همه جا تعطیل بوده است با مدیر اجرای گوگل تماسی گرفته است و گفته است که از رنگ لوگوی گوگل روی صفحه‌ی نمایش آی‌فون ناراضی میباشد . در اقدامات اولیه ، شرکت ها به دلیل اینکه جزیئات را نادیده می گیرند به احتمال زیاد شکست میخورند نه اینکه کار آفرین به آن تصویر بزرگی که در مقابلشان است بی توجهی می کنند .

گروه قابل اعتمادی از مشاوران و شرکا ایجاد کنید
شاید شما هم نتوانید شخصی را پیدا کنید که به تنهایی میلیاردر شده باشد پس نیاز دارید تا در راه با عده ای همراه باشید . همان گونه که بتمن، رابین را داشت، گیتس هم در زمان ساخت مایکروسافت، استیو بالمر را در کنار خود داشته است .
«دو استیو» (جابز و وزنیاک) در اوایل با یکدیگر اپل را اداره می کردند . از سال 1975 وارن بافت با چارلی مانگر (شماره‌ی 1553 در فهرست) کار کرده است .
شما می توانید از همراهی استفاده کنید که مورد اعتماد است و به عنوان کسی است که به انتشار عقاید شما خدمت می کند و زمانی که لازم است هیچ ترسی هم از انتقاد نداشته است . در صورتی که رئیس قطار باشید او برای اینکه اطمینان از نادیده گرفته شدن یا گم شدن موارد لازم به عنوان یک دیده بان عمل می کند و از شما محافطت می نماید و همچنین دارای تمرکز است .
همیشه سعی کنید از افرادی که از شما باهوش تر هستند یا توانایی کار با وسایلی را دارند که شما فاقد آن توانایی هستید ، هراسی نداشته باشید و ترسی از این گونه افراد در خود جایی ندهید .

 مشتری را همیشه بخاطر داشته باشید
همیشه برای خدمات و محصولات خود ، نو آوری اختراع و سرمایه گذاری به خرج بدهید همیشه رضایت مشتری را به عنوان یک هدف برای خودتان در نظر داشته باشید .

در سال 19577 جی پل گتی که مجله‌ی فوربز او را ثروتمندترین آمریکایی نامید، بیان کرده است که : «شخصی که به ابزارهای انجام تمامی کارها یا تولید همه چیز به شکل ایده آل تر و بهتر، سریع‌تر یا اقتصادی‌تر دست پیدا کند ، آینده و ثروت خود را در دست خواهد داشت<<
جفری دورمن یکی از همکاران فوربز است که اشاره کرده است سال 2015 در واقع 75 درصد از میلیاردرهای در جهان پول خود را به واسطه فروش چیزهایی که مشتریان می‌خواهند به دست آورده‌اند.
او همچنین بیان کرده است که آنها موردهای بهتری به مشتری ها می دهند و در نتیجه برای مشتری ها برد – برد و میلیاردری را پدید خواهد آورد که محصول یا خدمت را ارائه داده است . بهتر است برای اینکار روی مهارت های که به جلب رضایت مشتری مرتبط است تمرکز کنید .

صحبت نهایی

همان گونه که می دانید رسیدن به موفقیت امکان پذیر است ولی باید به موارد زیر نیز دقت داشته باشید :
– ثروت فوق العاده خود به صورت خودکار نمی توانند موجب شود تا خشنود و شاد باشید . راسل سیمونز، هم‌‌بنیانگذار برچسب موسیقیِ دف جم، که خودش هم تقریبا یک میلیاردر محسوب می شود می گوید اگر من 15 میلیاردر را بشناسم باید بگویم که 13 نفر از آنها افراد شادی نمی باشند . آن گونه که به نظر می آید بافت هم با آن موافق است که می گوید پول فقط می تواند صفات اولیه‌ی افراد را نشان بدهد و هرگز نمی تواند آنها را بازسازی کند . او در ادامه می گوید که در صورتی که قبل از رسیدن به پول بی اخلاق بوده اید هم اکنون هم بی اخلاق خواهید بود تنها فرق آن این است که یک میلیاردر پولدار نیز می باشید . افرادی که دوست دارند میلیاردر باشد اغلب آنها روابط و خانواده ای خود را فدای این هدف می کنند . جاستین ماسک ادعا می‌کند که موفقیت مفرط از شخصیت افراطی او ناشی می شود و شادی کمی با این مسئله فاصله داشته است .
– طی آمارهای که گرفته شده است ممکن است ما را کمی گمراه کند این در صورتی است که نشان می دهد احتمال دارد تا سال 2050تبدیل شدن به یک میلیاردر (1 نفر از هر 91 هزار نفر) بیشتر از احتمال برنده شدن در لاتاری (1 نفر از هر 175223510 نفر)، یا رئیس جمهور ایالات متحده شدن (1 نفر از هر 10 میلیون نفر) یا اصابت رعد و برق (1 نفر از هر 700 هزار نفر) باشد، در صورتی که رسیدن به این سطح از دارایی بصورت مستقیم کمیت و کیفیتِ «ایده‌های خوبی» که اجرا کرده‌اید وابسته خواهد بود . اگر بخواهیم جور دیگری آن را بیان کنیم باید بگوییم که اگر میخواهید موفقیت دست پیدا کنید باید از الهام ، خود گذشتگی ، کار سخت و همچنین شانس خوب برخوردار باشید .
شما هم احتمالا دوست دارید روزی به عنوان یک میلیاردر شناخته شوید ؛ اما امروز برای رسیدن به هدف خود چه کرده اید ؟ آیا تصمیمی گرفته اید ؟ آیا ایده ای در ذهن خود دارید ؟


[ یکشنبه 96/6/26 ] [ 10:4 عصر ] [ غلامعلی عباسی ] [ نظرات () ]


هیچ دقت کردین؛ دیگه یواش یواش داریم ملت باشعور و بافرهنگی می شیم ؟!

همین چندوقت پیش تا چیزی گرون می شد می رفتیم تو صف که بخریم و بزاریم کنار گرونتر که شد بفروشیمش ولی الان کمپین راه می ندازیم و همه با هم تحریمش می کنیم و نمی خریمش تا ارزون شه!

همین چند وقت پیش ملت با چوب و سنگ سگ و گربه های بدبختو می زدن ولی الان می بینیم تو هر کوچه ای براشون غذا می زارن کنار پیاده رو!

همین چند وقت پیش اگه یک اوا خواهر می دیدیم همگی مسخرش می کردیم ولی الان می گیم بیماره خدا شفاش بده!

همین چند وقت پیش یکی موهاش عجیب بود تیکه بارونش می کردیم ولی الان می گیم دوست داره این تیپی باشه به ما چه!

همین چند وقت پیش کسی کمربندشو پشت فرمون می بست بهش می گفتیم بچه سوسول ولی الان ماشینو روشن می کنیم اول کمبربندمونو می بندیم می گیم واسه سلامتیمون واجبه

همین چند وقت پیش می گفتیم ترکها… رشتیا… اصفهانی ها… قزوینی ها… فلانن و براشون جوکهای آنچنانی می ساختیم ولی الان می گیم همه ما ایرانی هستیم و همه ما از یک آب و خاکیم!

همین چند وقت پیش یکی حرفی خلاف میل مون می زد می ریختیم تو صفحه های اینترنتیش و انواع فحش ها… را نثارش میکردیم ولی الان اگر کسی هم اینکارو بکنه می ریم و بعنوان یک ایرانی ازش عذرخواهی می کنیم!

همین چند وقت پیش تا همسایمون مهمونی و پارتی می گرفت زنگ می زدیم
110 و می فروختیمشون و پشت چشمی کلی بهشون می خندیدیم ولی الان می گیم جوونن بذار تفریح شونو بکنن و می ریم زنگشونو می زنیم می گیم بی زحمت ساعت 12 شب دیگه تعطیلش کنید و همسایمونم 12 نشده تعطیل می کنه!

همین چندوقت پیش هر چرت و پرتی بهمون می گفتن قبول می کردیم و به دیگران هم انتقالش می دادیم ولی الان هر حرفی را که می شنویم سریع می گیم منبع معتبرشو اعلام کن!

همین چندوقت پیش واسه پرسپولیس و استقلال دست به یقه رفیق چند سالمون می شدیم ولی الان می گیم چیش به من و تو می رسه؟! کل کل می کنیم و آخرش عذرخواهی می کنیم!

همین چند وقت پیش کسی نظرش باهامون مخالف بود هشتر و پشترش می کردیم ولی الان می گیم خوب اینم نظرش اینه، هرکی نظرش برای خودش محترمه!

همین چندوقت پیش بچه دار که می شدیم پدر بزرگ و مادر بزرگمون سریع خواب می دیدین یکی اومده تو خوابشونو و گفته اسم بچتو فلان بذار و ما هم خوشحال می شدیم و می ذاشتیم، ولی الان می گیم سردلتون سنگین بوده شب، خواب ناجور دیدین، اون اسمی که دلم بخاد می ذارم رو بچه م!

همین چند وقت پیش عمرا فکر نمی کردیم بتونیم ملت بافرهنگ و متمدنی باشیم ولی داریم می بینیم که یواش یواش داریم می شیم و به اصل و ذات خودمون برمی گردیم و اینها همش از نشانه های باسواد شدن و آگاهی یافتن اکثریت جامعه و تحقق شعار خواستن توانستن است … 

البته شاید هنوز خیلی راه مونده تا بطور کامل باشعور و بافرهنگ بشیم ولی همینکه شروع کردیم خیلی خوبه… بسیار خوب است و خیر.
 


[ یکشنبه 96/6/26 ] [ 9:49 عصر ] [ غلامعلی عباسی ] [ نظرات () ]
          مطالب قدیمی‌تر >>

.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

غلامعلی عباسی متولد 1340 دبیر بازنشسته زبان انگلیسی در شهرستان اردبیل هستم این وبلاگ دفتر یادداشت بنده است . هر مطلبی که به یادگیری بیشتر زبان انگلیسی کمک نماید و به نظر بنده مفید باشد در این وبلاگ جمع آوری نموده ام و با علاقه مندان به آموزش زبان انگلیسی به اشتراک گذاشته ام . در حد امکان منابع مطالب اعلام می گردد . امیدوارم مورد پسند و استفاده دانش آموزان و دانشجویان زبان انگلیسی واقع گردد .
موضوعات وب
صفحات دیگر
امکانات وب


بازدید امروز: 37
بازدید دیروز: 65
کل بازدیدها: 276737