تصور می کردم اگر مدل آرایش سروصورتم را عوض کنم شوهرم به زندگیمان دلگرم خواهد شد و برای همین هم ابروهایم را تاتو کردم. اما او مثل همیشه خونسرد و بی تفاوت، با دیدن چهره ام مسخره ام کرد و گفت: قیافه اجق وجق خودت را با این کار خیلی خنده دار و مضحک  کرده ای. 

شهاب همیشه مثل برج زهر مار بود و هر روز کلافه و بی حوصله، خستگی های کارش را به خانه می آورد و اعصابم مرا نیز خط خطی می کرد. او حتی حوصله نداشت برای چند دقیقه در کنارم بنشیند تا با هم حرف بزنیم. 

زن جوان در دایره اجتماعی کلانتری جهاد مشهد افزود: من و شوهرم پنج سال زیر یک سقف زندگی سرد و بی روحی را سپری کردیم و او که غرور خیلی زیادی دارد تا به حال حتی برای یک بار هم مرا همراه خود به خیابان و پارک نبرده است و هر وقت می خواهم حرفی بزنم با لحنی تند می گوید این پول ها را بگیر و همراه خواهر و مادرت به بازار برو و هرچه دوست داری برای خودت بخر.

افسوس که او هیچ وقت درک نکرد اولین و مهم ترین خواسته یک زن جوان از شوهرش نگاه عاشقانه و توجه صمیمانه است و من اعتراف می کنم که تشنه محبت و توجه شوهرم بودم.

 متاسفانه با این وضعیت تنها دلخوشی ام به فرزندم بود و شهاب هم چنان درگیر کار و گرفتاری های خودش بود. شاید باور نکنید او تمام خواسته های عاطفی، جسمی و نیازهای خود را با رفتاری مغرورانه طلب می کرد و اصلا به عواطف، نیازها و خواسته هایم توجهی نداشت. 

در این وضعیت احساس تنهایی و افسردگی عجیبی داشتم و با دیدن زوج های جوانی که با هم قدم می زدند و رفتار دوستانه ای داشتند حرصم در می آمد.

زن جوان قطرات اشک را از روی گونه هایش پاک کرد و افزود: حدود 7ماه قبل متوجه نگاه معنی دار پسر جوانی شدم که در یک فروشگاه کار می کرد. نمی دانم با کدام عقل دلباخته حرف های چرت و پرت او شدم و ابتدا از طریق پیامک بازی با او خودم را سرگرم می کردم.

 اما این پسرجوان با چرب زبانی و تعریف و تمجید از من مرا شیفته خودش کرد. از زبان او که پسری نامحرم بود بارها و بارها جمله «دوستت دارم» را شنیدم و از خودم پرسیدم چرا شوهرم تا به حال این جمله را به زبان نیاورده است!.نمی خواهم با این حرف ها کار خطایی که کرده ام را توجیه کنم چون من زندگی ام را از دست داده ام. ولی به عنوان فردی شکست خورده از تمام زوج های جوان خواهش می‌کنم قدر زندگی خود را بدانند. برای همدیگر احترام قائل شوند و به هم عشق بورزند تا هیچ وقت تنها نمانند