سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

 

ژان رنو : تا حالا کسی رو کشتی ؟
رابرت دونیرو: نه ، ولی یه بارقلب یکی رو شکستم...

 

- وقتی چهل سالم بود یه پلک زدم و دیدم نود ساله شدم و تو هم همینطور میشی و اون موقع دیگه نیستم که تولدت رو تبریک بگم پس بهت هشدار میدم پلک نزنی و پلک نزنی! 
فیلم
40 سالگی

 

ترمه:
سیاوش! یه دقیقه گوش کن ببین چی میگم
ببین! دنیای ما باهم فرق داره! بخدا داری وقتتو تلف میکنی...

سیاوش:
هه! خوشحالم!! وقتی نگران وقتای تلف شده ی منی ، یعنی اینکه برات مهمم!!


#پرتقال_خونی

 

- نمی دونم که میدونی کلاه ایمنی ت رو با خودت نیاوردی یا یادت رفته!

- قربان! کلاه جلوی توانایی ذهنی من رو کاملا می گیره

- خب فکر کنم یه گلوله می تونه کاملا اون توانایی هات رو نابود کنه   
فیلم قاضی درد  

 

ادوارد: میدونی فرق بین درد و رنج چیه؟
آنا: چه فرقی میکنه؟ وقتی دوتاشون بدن
ادوارد: وقتایی که باهات حرف میزنم و
حواست پیش یکی دیگه س،
این میشه رنج!
آنا: خب درد چیه اونوقت؟؟
ادوارد : که با این حال باز دوستت دارم!



#رابرت_کیوساکی

 

تمام دنیا رو سیاه میشوند وقتی سیاهی چادرت قد علم میکند
چ خوب میدانستند قدیمی ها
""بالاتر از سیاهی رنگی نیست…""


 

فرشید :حالا من چکار کنم؟؟
پیمان :واسه چیزی که می خوای بجنگ.یعنی همون کاری که من نکردم

(سریال کیمیا)

 

- میخوای بهم شلیک کنی یا می ذاری بیام داخل؟

- آره بیا تو، همون تو بهت شلیک می کنم!
فیلم پرواز

 

- زمانی که این دنیا رو ترک می کنی آدمای تو قلبت هم باهات میان و اینجوری همیشه اونا همراهت هستن، اگه قرار باشه یک نوع جاودانگی رو انتخاب کنم ، پس همین جاودانگی منه
فیلم عامل ویروسی

 

پیمان : مادر من اصلا احساس شکست نمیکنم، اون کسی شکست خورده که برای رسیدن به هدفش دست به هرکاری زده.

معصومه خانوم : من از دلت خبر دارم...

پیمان : دل آدم که همه چی میخواد، مهم خواست خداست!

کیمیا - جواد افشار

 

- ما بدون داشتن مدارک جدید نمی تونیم پدرت رو آزاد کنیم

- چرا جدید؟

- چون مردم دوست ندارن قبول کنن که یه زمانی اشتباه می کردن!
فیلم محکومیت

 

قصه ای که پرویز پرستویی توی فیلم آژانس شیشه ای گفت :

میخوام براتون قصه بگم , یه روز یه دیو به سرزمینمون حمله کرد پیرمراد شهر به جوونای شهرمون فرمان جنگ داد و جوونا رفتن و دیو رو بعد سالها شکست دادن ولی وقتی برگشتن پیرمراد رفته بود و هیچ کدوم از مردم شهر جوونا رو یادشون نمیومد !

 

می دونی ماشین ها هیچ قطعه اضافی ای ندارن و درست از اجزایی ساخته شدن که لازم دارن، پس فکر کردم اگه دنیا یه ماشین بزرگه منم نمی تونم یه قطعه اضافی باشم و بودن من باید یه دلیل داشته باشم
فیلم هوگو

 

زندگی بعدی،
کاش می‌شد مسیر را، وارونه طی کنم.
در آغاز، پیکری بیجان و مرده باشم و آنگاه راه آغاز شود…
در خانه‌ای از انسانهای سالمند،‌ زندگی را آغاز کنم
و هر روز
همه چیز بهتر و بهتر شود.
به خاطر بیش از حد سالم بودن، از خانه بیرونم کنند.
بروم و حقوق بازنشستگی‌ام را جمع کنم.
و سپس، کار کردن را آغاز کنم.
روز اول یک ساعت طلایی خواهم خرید و به مهمانی و پایکوبی خواهم رفت.
سپس چهل سال پیوسته کار خواهم کرد و هر روز، جوان‌تر خواهم شد.
آنگاه، برای دبیرستان، آماده‌ام.
و سپس به دبستان می‌روم.
و آنگاه کودک میشوم و بازی می‌کنم.
هیچ مسئولیتی نخواهم داشت.
آنقدر جوان و جوان‌تر می‌شوم تا به یک نوزاد تبدیل شوم.
و آنگاه نه ماه، در محیطی زیبا و لوکس،‌ چیزی شبیه استخر،
غوطه ور خواهم شد.
و سپس، با یک لحظه برانگیختگی شورانگیز، زندگی را در اوج به پایان برسانم…

وودی آلن

 

هوشنگ ( حسین پناهی ) :اون اگه طوریش بشه ، سی سی یو هست ، آنژیو هست . اما اگه احساس ، انسانیت ، محبت چیزیشون بشه باید کجا بریم

 


[ یادداشت ثابت - شنبه 99/3/4 ] [ 9:37 عصر ] [ غلامعلی عباسی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

غلامعلی عباسی متولد 1340 دبیر بازنشسته زبان انگلیسی در شهرستان اردبیل هستم این وبلاگ دفتر یادداشت بنده است . هر مطلبی که به یادگیری بیشتر زبان انگلیسی کمک نماید و به نظر بنده مفید باشد در این وبلاگ جمع آوری نموده ام و با علاقه مندان به آموزش زبان انگلیسی به اشتراک گذاشته ام . در حد امکان منابع مطالب اعلام می گردد . امیدوارم مورد پسند و استفاده دانش آموزان و دانشجویان زبان انگلیسی واقع گردد .
موضوعات وب
صفحات دیگر
امکانات وب


بازدید امروز: 34
بازدید دیروز: 60
کل بازدیدها: 277013